ابوالفتح گیلانی

ابوالفتح گیلانی، حکیم و دانشمند ایرانی متولد ۹۵۴ ه‍. ق در لاهیجان بود که پس از روی کار آمدن حکومت شیعه صفوی در ایران او هم مانند بسیاری از علمای ایرانی سنی از ترس جان خویش از گیلان به هند گریخت و صدراعظم اکبرشاه شد.

ابوالفتح گیلانی، در ۹۵۴ ه‍. ق در لاهیجان متولد شد. وی فرزند مولانا عبدالرزاق گیلانی،از دانشمندان بنام گیلان بود که مدت‌ها صدارت خان احمد کارکیا، حاکم بخش بزرگی از گیلان (بیه پیش)(چالوس تا لاهیجان) را بر عهده داشت، اما پس از فتح گیلان به دست شاه طهماسب صفوی، دستگیر و به بند کشیده شد و پس ازچندی در زندان درگذشت. او به همراه دو برادر کوچکتر خود، حکیم نجیب‌الدین همام و نورالدین محمد قراری، پس از فتح گیلان و ترس از جانشان از گیلان به اردبیل گریختند و در مدرسه‌ای علوم دینی را آموختند، پس از مدتی به همراه بازرگانان، درحالی که بر جان خود بیم داشتند، روانه هندوستان شدند.

۳ برادر در ۹۸۳ق (۱۵۷۵م) به خدمت اکبرشاه رسیدند و به دربار وی راه یافتند.اکبرشاه به گرمی از آنان استقبال کرد. در این میان ابوالفتح، که برادر بزرگتر بود به سبب شایستگی علمی و آشنایی بیشتر با آداب دربار، نسبت به دیگر برادران منزلت بیشتری یافت. وی چند سال بعد به دستور اکبرشاه به صدارت رسید و در جنگ‌های بسیاری حضور داشت. ابوالفتح در ۹۹۷ هجری قمری در رکاب اکبر به جنگ با افغانان رفت. وی در این سفر به همراه دو تن دیگر مسئول انتظام اردو بود، اما چندی بعد در پی یک بیماری درگذشت و به دستور اکبر، جسد ابوالفتح به حسن ابدال در ۳۵ کیلومتری راولپندی انتقال یافت و در مقبره‌ای که خواجه شمس‌الدین خوافی برای خود ساخته بود، به خاک سپرده شد.

وی در دربار اکبرشاه، مناصبی همچون صدارت، مشاغل دیوانی (مانند نوشتن و ثبت فرمان‌ها، محاسبات دیوانی وامینی دیوان) را نیز برعهده داشت. اگرچه ابوالفتح خود سخنور چیره‌دستی بود و شعر می‌سرود اما بیشتر به جهت حمایت بی‌دریغ از شعرا، ادبا و دانشمندان زمان خود شهرت یافته‌است. یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های مهاجرت شعرای ایرانی به هند، حمایت ابوالفتح از آنان بوده‌است. سخنوران بنامی مانند عرفی شیرازی، خواجه حسین ثنائی (که در مشهد از ابوالفتح حمایت کرده بود)، حیاتی گیلانی، قاضی نورالله شوشتری و بسیاری دیگر از بزرگان و دانشمندان آن دوره، پس از رسیدن به هند، به کمک ابوالفتح به خدمت اکبرشاه درآمدند، یا به مناصب دولتی دست یافتند. به همین دلیل شاعران بسیاری وی را ستوده‌اند و شاعری مانند عرفی در قصائد خویش او را حتی بیش از اکبر مورد ستایش قرارداده است.

ابوالفتح درعین حال که خود شعر می‌سرود، سروده‌های دیگران را نیز نقد می‌کرد. عرفی، فیضی، حیاتی گیلانی و جز آنان ازمصاحبت وی استفاده ادبی بسیار بردند. خود عرفی نیز دریکی ازقصایدش تلویحاً به این نکته اشاره کرده است. به گفته نهاوندی، به اشاره و راهنمایی ابوالفتح، شاعران آن دوره و از جمله عرفی و فیضی به نوآوری‌هایی درشعر دست زدند. افزون برسرودن شعر، ابوالفتح درنثر نیز چیره دست بود ونامه‌های (رقعات) اورا به شیوایی ستوده‌اند.

فرزندان

ابوالفتح چند فرزند داشت که یکی از آن‌ها به نام فتح‌الله مانند پدر پزشکی آموخت و در این کار بسیار پیشرفت کرد. فتح‌الله در زمان جهانگیر شاه (جانشین اکبرشاه) نیز به دربار راه داشت اما به سبب همکاری با یکی از فرزندان جهانگیر در توطئه‌ای بر ضد وی دستگیر و کور شد.

جایگاه علمی ابوالفتح

ابوالفتح ازنظر علمی نیز درهند شهرت فراوانی یافت. در زمان اکبرشاه، تنباکو نخستین بار به هند رسید و به دربار وی راه یافت. ابوالفتح که این ماده را نمی‌شناخت، نخست شاه را به شدت از کشیدن آن منع کرد. اکبرشاه نیز اگر چه به اطرافیان خویش اجازه کشیدن تنباکو را داد، ولی خود به احترام ابوالفتح از کشیدن آن اجتناب کرد، اما از او خواست تا درباره این ماده تحقیق کند. ابوالفتح پس از آزمایش آن را زیان‌آور و مسموم کننده تشخیص داد، ‌اما پس از چندی دود تنباکو را جهت خنک کردن و کاهش زیان آن ازظرف آبی گذراند و بدین گونه قلیان را اختراع کرد.

ازسوی دیگر کمال‌الدین، پزشک ایرانی تأکید کرده است که تنباکو نخستین بار در1014 ق/1605م، پس ازمرگ ابوالفتح، ‌به هند رسیده است، اما سید حسین نصر حتی رساله‌ای- که نام آن را ذکرنکرده- درباره قلیان وتنباکو به ابوالفتح نسبت داده است که به گفته او منشأ اقسام قلیان‌هایی است که اکنون در کشورهای اسلامی به کارمی‌رود.

اکبرشاه به درخواست ابوالفتح بیمارستان‌هایی ساخت که بیشتر آن‌ها در اکبرآباد بود.

آثار

الف-چاپی

1-رقعات،

این کتاب گاهی چهارباغ نیز خوانده می‌شود، مجموعه‌ای است از نامه‌های وی به برادران و دوستانش که درسال‌های 984-997ق به فارسی نوشته شده است. این کتاب با مقدمه و تصحیح محمدبشیر حسین با عنوان رقعات حکیم ابوالفتح گیلانی در لاهور(1968م) به چاپ رسیده است. وی در مقدمه آن- که به زبان اردوست-شرح حال مفصلی از ابوالفتح آورده، اما در تصحیح متن کتاب چنانکه سزاوار است، دقت بایسته به کار نبرده است. مصحح گاه دریافتن معادل میلادی تاریخ نامه‌ها نیز- که ابوالفتح آن‌ها را با قید روزهای هفته و نام ماه ثبت کرده- دچار خطا شده است. چنانکه گفته شد ‌ابوالفتح یکی از مروجان ساده گویی و ترک تکلف در شعر فارسی بوده است. شیوه سخن خود وی نیز در رقعات از نمونه‌های نثر روان فارسی آن روزگار است. به همین جهت این نامه‌ها، ‌ازجمله سرمشق‌های نامه‌نگاری فارسی آن دوره بوده است.

ابوالفتح در نامه‌های خود آیات، احادیث نبوی، ادعیه و مثل‌های عربی بسیاری آورده و ازاشعار سخنوران و شعرای بنام بهره فراوان برده است. وی در این نامه‌ها به برخی رویدادهای روزگار خویش درهند که خود نیز سهمی در آن‌ها داشته، اشاره کرده است. مثلاً ازاشارات وی به رویداد بنگاله یا تعیین صدر برای صوبه‌های گوناگون هند، نکات مهمی به دست می‌آید.

افزون بر این، وی در این نامه‌ها به بسیاری از مکان‌های جغرافیایی و تقسیمات کشوری هند در آن روزگار اشاره کرده است.

امروزه این کتاب یکی از منابع پژوهش‌های جغرافیایی و تاریخی هند به شمار می‌آید.

ب- خطی

1.افادات،

که مجموعه‌ای ازنصایح و پندهای وی درموارد گوناگون است.

نسخه‌ای ازآن در کتابخانه شخصی اصغر مهدوی درتهران موجود است.

2.خواص اغذیه،

رساله‌ای است به فارسی در 5 فصل. نام مؤلف درمتن رساله میرابوالفتح خان گیلانی آمده است. نسخه‌ای از این اثر درپاکستان موجوداست.

3.طب‌ المجربات،

رساله‌ای به فارسی که نسخه‌ای از آن درکتابخانه دانشگاه پنجاب لاهوراست.

4.مجربات،‌

رساله‌ای است به فارسی و نسخه‌ای از آن در کتابخانه دانشگاه پنجاب نگهداری می‌شود وممکن است با رساله طب ابوالفتح یکی باشد، همچنین بعید نیست که این رساله (که بدون شماره است)همان نسخه طب المجربات باشد که استوری به آن اشاره کرده است.

5.رساله‌ای با عنوان طب،

که به فارسی است و49 باب دارد. درانتساب این اثر به ابوالفتح تردید وجود دارد. نسخه‌ای ازاین رساله درلاهور موجود است.

6. فتاحی،

شرح قانونچه، درطب. درحال حاضر ازنسخ این شرح آگاهی دردست نیست.

7.قیاسیه،

که شرح مفصلی بر اخلاق ناصری نصیرالدین طوسی بوده است.

ابوالفتح در این کتاب یک‌یک مسائل اخلاق ناصری را شرح داده و برای آنها ادله عقلی و نقلی آورده است.

از نسخ این کتاب نیز آگاهی دردست نیست. احتمالاً ابوالفتح این کتاب را دراواخر عمرخود نوشته است.

8.موجز کمی،

‌رساله‌ای به فارسی است و در آن نام مؤلف، ابوالفتح خان آمده است. منزوی احتمال داده است که این رساله از ابوالفتح گیلانی باشد.

ریو نام برخی ازفصول این رساله را آورده، اما مؤلف را ناشناس خوانده است.

نسخه‌ای از این رساله در کتابخانه موزه ملی بریتانیا و نسخه‌ای دیگر در کراچی نگهداری می‌شود.

میکروفیلم نسخه موزه بریتانیا در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.

کتابی در فلسفه و تاریخ حکما با عنوان خلاصه‌الحیاه به وی منسوب است که ازوی نیست. ‌

یک پاسخ ارائه کنید