” خط در زبان گیلکی ” قسمت سوم

خط در زبان گیلکی

یک گام به پیش ، دو گام به پس

  بعد از آشنایی مختصر با تاریخ نوشتار در ایران و تلاش برای زدودن ذهنیت ” تابو ” یی ازدگرگونی یا  اصلاح خط ،می‌توان با اتکا به علم آن یعنی  ” نوشتار شناسی ” بحث را به پیش برد .

  بعداز تأکید حق تقدم گفتار بر نوشتار، توسط زبان شناسان ازجمله فردینانند دو سوسور ، بهمان شدت درحوزه‌ی نوشتار، پژوهشی که قابل اتکا برای پژوهشگران علاقمند به زبان گیلکی باشدکمتر صورت گرفته است و بیشتر ، کارها در سطحی مانده است که حداکثر فرد متمایل به زبان شناسی را در حدود تشخیص و تفاوت خط اندیشه نگار با خط هجا نگار  نگاه دارد .

 نوشتار شناسی ، شاخه‌ی دیگری از علم زبان شناسی است که به طور طبیعی از خط و رابطه ی آن با گفتار سخن می گوید و هر فرد علاقمند به این پدیده را به جهت جستجو در جهان خط ونوشتار، به خود جذب می کند . پس هر علاقمندی به زبان و خط ، براساس حق تقدم از زبان شروع می کند و به خط و نوع نوشتاری ی آن می رسد و خود را به این تجربه ی کلاسیک پیوند می زند که زبان و خط از ابزار مادی ی تحقق مفاهیم به شکل گفتار و نوشتار می باشد .

  بسیاری از زبان های امروزی در جهان از جمله زبان های مختلف اقوام ایران مثل کرد ، ترک ، لر و گیلک از خود خطی ندارند و شرایط به سویی پیش رفته که اهالی آن قوم بدون احساس نیلز ، از خط رسمی ی زبان اصلی کشور و حداکثر با تغییراتی در بالا وپایین حروف ، استفاده کنند . این اتفاق به آن معنا نیست که زبان گیلکی به خط ویژه ی خود بی نیاز است بلکه فقط به این دلیل که اولا نیازهای خود را از روی ناچاری با خط زبانی دیگر مثل فارسی بر طرف کرده اند ، ثانیا ، شرایط ، اجازه و فرصت آن را نداده که در یک عمل جمعی با گروهی متشکل از افراد علاقمند و متخصص ، طرحی نو در این زمینه ریخته شود . سابقه ی تاریخی خط که اگر آغاز آن را با نقاشی ی درون غارها یکی بدانیم در حدود ده تا بیست هزار سال می باشد و در برابر عمر یک میلیون ساله ی زبان ، چیزی در حد یک پنجاهُم سن آن را دارا است و طبیعی است که به همان اندازه ، خط از تحول و استحاله ی کمتری برخوردار بوده باشد . اما زبان شناسی امروز به هر اثری خط نمی گوید بلکه به هر نوشته ای که از روی نظم و قاعده بر روی چیزی ثبت شده باشد ، نوشتار می گوید .

 به این ترتیب علایمی که برای نوشتن انتخاب یا ساخته می شود برای زبانی خاص تنظیم می گردد وآن نیزمی تواند برای زبانی دیگرمنتهی با قاعده ای متفاوت بازبان اولی به کارگرفته شود.حروف رومیایی که برای نگارش زبان هایی مثل فرانسه،انگلیسی، آلمانی وروسی کاربرد دارد،هریک با قواعد ویژه ی خود از آن بهره می برند ، به عبارتی هرخط درنظام نوشتاری ی خود دراستفاده از واحدهای نوشتاری از اسلوبی تابعیت می کند که در دوزبان یکی نیست وهر یک پیرو دستور زبان در نظام خوانداری  ی خود می باشد تا واحدهای نوشتار در یک نظم خاص کنارهم قرار داده شوند. در زبان شناسی واحدهای نوشتار را  نویسه  تعریف می کنند و هر نشانه ای که در نوشتن به کار رود ، نویسه تلقی می شود که به دو دسته ی اصلی و فرعی تقسیم می گردند .حروف درالفبای هر زبان جزء نویسه ی اصلی محسوب می شود و نویسه های فرعی را تاکنون به سه گروه تقسیم کرده اند که شامل :

1 –  نویسه هایی با علایم نقطه گذاری  مثل ( . ) ، ( ، ) ، ( ؛ ) ، ( ؟ ) ، ( ! ) ، ( ؟ ! ) .

 2 نویسه های عددی مثل 2، 5 ، و … و

3 –  نویسه هایی باعلایم نمادی مثل  قبل از میلا د ( ق. م ) ،علیه السلام ( ع ) ،هجری قمری ( ه .ق) ( ،  {  ، و… می باشد .بنابراین با توجه به آنچه گفته شد در نوشته ی ” 22 خرداد ”  می توان 8  نویسه را تشخیص داد ، دو نویسه ی فرعی عددی ، پنج نویسه ی اصلی از حروف و یک نویسه فرعی (  ُ )روی  نویسه ی اصلی ی  ( خ ) .

  به عبارتی وقتی سخن از تغییر خط به میان می آید ، منظور تغییر نویسه ها در نوشتار است ، بدون اینکه  در قاعده ی نوشتن دگرگونی رخ دهد . یعنی اگرما خط را شکل قابل مشاهده ی آیین یک نوشتار فرض کنیم که چنین نیز هست ، تغییر د رآن ، فقط تغییر در نمایش ظاهری ی خط است نه تغییر در قاعده ی نوشتار. مثلا برای نوشتن واژه ی گیلکی ” آبدو “( دهان دره ) ، این بار اگر از چپ به راست وبا حروف رومیایی اینگونه بنویسیم   Abadoo    ، بدون هیچگونه تغییر در نظم نوشتار قفط خط وجهت آن را عوض کرده ایم .  اما اگر بخواهیم تابعیت نظام نوشتاری را از حوزه ی زبان خارج کنیم و چیزی را بنویسیم که در زبان معمول نیست ، به تغییر نظام نوشتاری رسیده ایم  نه صرفا تغییر خط .

مثلا اگر بخواهیم در نوشتن گیلکی ی  ” قشنگَ گول ” ( گل زیبا ) ، به جای (   َ  ) که در فارسی متداول است ، ازهفت کوچک (  7  )    استفاده کنیم ، در این صورت باز هم از تغییر علایم بهره برده ایم ، اما وقتی در نوشتن ” کله ” ( اجاق ) ، ” کعله ” بنویسیم تامثلا با ” کله ” ( کرت ، مزرعه ) اشتباه نشود  نظام نوشتاری را  با خط فارسی برای زبان گیلکی تغییر داده ایم . بنابراین تغییر خط چه از نوع تغییر حروف ، چه از نوع از چپ یا از راست نوشتن و یا حتی از بالا به پایین ویا پایین به بالا نوشتن ، هیچ گونه تغییری در نظام نوشتاری زبان ایجاد نمی کند . به همین ترتیب ما در طول تاریخ خط در ایران دگرگونی ی فراوان داشته ایم که ده ها خط ساخته شده و از بین رفته و یا سیر تکمیلی ی خود را طی کرده اند .

  خواندن ونوشتن خط با توجه به اینکه دو پدیده ی مستقل از هم هستند ، اما پیوسته به هم نیز عمل می کنند ، به این معنا که خواننده نمی تواند علایم نوشتاری مثل نویسه هارا بخواند مگر اینکه با قواعد خواندن آشنا باشد و به عبارتی نظام خوانداری بخشی از نظام نوشتاری محسوب می شود حتی اگر مثلا به جای راست ازچپ نوشت ویاحروف را تغییر داد ، اما در پیوستگی این دو پدیده ، نظام خوانداری جایگاه مهمی دارد و تعیین می کند که نویسه ها چگونه باید خوانده شود ، مثلا 

1 اگر تکیه ی نویسه ها ی یک نظام خوانداری بر واج های زبان باشد ، آن نظام را نظام خوانداری ی واجی (phonemic) می گویند که الفبا را برای آواهای این نوع از نظام خوانداری طرح کرده اند .

2- اگردلالت نویسه ها ییک نظام خوانداری بر هجاهای آوایی زبان باشد، آن نظام ،نظام خوانداری ی هجایی (syllabic)تلقی می شود .

  3 نظام خوانداری دیگر ،  نظام خوانداری تکواژی ( morphemic ) می باشد که هر نویسه تکیه اش بر یک تکواژ خواهد بود، نمونه ی آن زبان چینی می باشد. طبق نوشته ی پژوهشگران نویسه های نظام خوانداری ی واجی بین 15 تا 50 نویسه، نظام خوانداری ی هجایی حدود  50  تا  500 نویسه و در نظام خوانداری ی تکواژی هزاران نویسه قابل مشاهده است . معمولا هر نظام خوانداری یک دست است و نمی توان در یک زبان ، دو نوع از نظام خوانداری را با هم مشاهده نمود مگر در زبان ژاپنی که یک استثنا است .

  بر اساس گروه بندی یی که انجام گرفته نظام های خوانداری  ی واجی  و  هجایی  در گروه نظام خوانداری آوایی  و نظام خوانداری ی تکواژی  در گروه غیر آوایی  یا تکواژی  یا  واژه نگار قرار می گیرند . زبان های انگلیسی ، فارسی ، کردی ، گیلکی و مثل آن جزء نظام خوانداری ی گروه آوایی قرار داده شده اند وحروف الفبا نیز دراین گروه از نظام خوانداری ، در نوشتار نقش دارند و نشانه های خط فارسی و گیلکی را می سازند . ترکیب این نشانه ها قطعا در یک نظام نوشتاری آوایی با ترکیب آنها در نظام نوشتاری هجایی و تکواژی متفاوت خواهد بود .

  بحث بر سر اینکه هر زبان ، نظام نوشتاری ی خاص خود را دارد یا باید داشته باشد ، ما را به این سوی پیش می برد که خیرچنین نیست، مثلا زبان گیلکی ، طالشی ، لری و… از نظام نوشتاری ویژه ی خود برخوردار نیستند و آثارشان با نظام نوشتاری ی فارسی منتشر می شوند . بعضی از زبان های دیگر ، برعکس ، به جای یک نظام نوشتاری از چندین نظام نوشتاری برخوردارند ، مانند زبان صرب و کروات که هم از خط سیریلی بهره می برد و هم از خط رومیایی وهمچنین زبان ژاپنی که حامل دو نظام نوشتاریی ” کانجی ” و ” کانا ” می باشد . به این ترتیب هر زبانی که خط دارد نباید حتما دارای نظام نوشتاری هم باشد ، ولی زبان انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی دارای خط نیستند و از خط رومیایی استفاده می کنند ، اما هر کدام نظام نوشتاری خود را دارند . بنابراین باید بین خط و نظام نوشتاری تفاوت قایل شد . زبان گیلکی اما نه خطی از خود دارد و نه نظام نوشتاری ی ویژه ی خود را داراست و این نکته نشان می دهد که بین زبان و خط ، یک رابطه ی ژنتیک و فامیلی برقرار نیست و می توان برای مثلا زبان گیلکی در صورت نیاز به تغییر خط اندیشید ویا با اصلاحاتی از نوع افزایش نشانه ها بر حروف الفبا ، آن را پاسخگوی آواهای زبان گیلکی ساخت . مانند همان کاری که در زبان فارسی با افزایش چهار حرف  ” پ ” ، ” چ ” ، ” ژ ” و ” گ ” به خط عربی ، نظام نوشتاری ی خط فارسی را با نظام نوشتاری ی خط عربی متفاوت کردند ویا پروژه ی تغییر خط  که در ایران ، ترکیه و اسپانیا بارها اتفاق افتاد . مثلا در دوره ی ” بنی امیه ” ، خط اسپانیولی ، عربی شد که پس از سقوط حاکمیت بنی امیه دوباره از خط رومیایی استفاده کردند و یا در ایران که به اندازه ی کافی از آن مطلع شدیم .

  زبان گیلکی در استفاده از خط فارسی به منظور نمایش آوا در نظام نوشتاری فارسی مجبور است از علایمی نظیر  7  ،  8 ،   ِ  ،  َ  ، ا ، … استفاده کند تا خواننده ی گیلک زبان و یا هر خواننده ی دیگر را هم در خوانش متن و هم در درک آن کمک کند و به اصطلاح با آوانگاری یا  خط آوانگار به وظیفه ی خود درست عمل نماید . اما این روش گام اول آموزش زبان فارسی برای سوادآموزان تازه کار است که به عنوان نظام نوشتاری ی آموزنگار  معروف است . این عمل اصلا بد نیست ، اما نظام نوشتاری ی آموزنگار ، برازنده  ی زبانی مثل زبان گیلکی که دارای پیشینه ی بیش از هزار ساله است ، نمی باشد در ضمن اینکه آن نظام از پس وظیفه ی خود به درستی برنیامده ومشکل خوانش هم چنان پا برجاست .

متولیان زبان گیلک و خود زبان این توان را دارند که به کمک متخصصان زبان شناس و علاقمندان به آن ، در میان انواع نظام های نوشتاری ی آموزنگار، رمزنگار ، آوانگار ، فن نگار ، فرانگار وغیره ، نگار دیگری برای آن بیافرینند و یا با انتخاب یکی از آنها و ایجاد تحول در آن ، نظام نوشتاری ی مورد قبول و شایسته ی زبان گیلکی را فراهم نمایند .

  زبان گیلکی ،اولین و آخرین زبان زنده دنیا نبوده و نخواهد بود که می خواهد خط و نظام نوشتاری ی مورد استفاده ی خود را به چالش بگیرد ، به همین دلیل می تواند از حقوق تاریخی ، اجتماعی و روان شناسی خود بهره برده و در حوزه ی نوشتار در سه بخش به مطالعه بپرازد : 

1 ) نگاه کلان یا خرد به نویسه ها و نشانه های خطی تا قاعده ی خواندن و نظام خوانداری .

2 ) مطالعه در واج شناسی ، معنی شناسی ، دستور زبان گیلکی و همراه با دگرگونی و انطباق خلاق زبان گیلکی با زبان شناسی مدرن .  

 3 ) در کنار دوبخش قبلی ، تاثیر و تأثر دگرگونی ی احتمالی ی زبان بر جامعه از منظر روان شناسی و میزان پذیرش آن از نظر سیاسی  نیز موردبررسی قرار بگیرد .  حذف تعصب و لجاجت در پژوهش ، می تواند ضریب موفقیت در امر فوق را افزایش دهد ، بخصوص اگر  زبان گیلکی در ارتباط با کامپیوتر و اینترنت هم مورد مطالعه قرار گیرد ، چرا که د ر این میدان با هجومی از واژگان به صورت خوشه ای مواجه هستیم که در صورت نداشتن ” معادل ها ” ، باید بدون تعصب کلمات تازه وارد و قرضی را بپذیریم ، وگرنه امکانی بنام کامپیوتر  و اینترنت  برای گیلک زبانان از دست می رود، به ویژه این که تایپ نویسه هایی مثل هفت و هشت کوچک و… برای انتشار آثار گیلکی در وبلا گها و سایت ها ، مشکل ساز شده است .

  مطالعه ی نظام نوشتاری ی زبان در دو حوزه ی  در زمانی  و همزبانی  نشان می دهد که نظام نوشتاری ی کنونی به همراه دگرگونی و تغییر در نویسه ها هم بوده است ، ماننده همان بخشی که فبلا به آن اشاره کردم که چگونه نقطه ها و سه نقطه ها به حروف الفبا اضافه شدند و خط ها چگونه تغییر کردند .  نتیجه ی این گونه پژوهش ها چیزی خواهدشد که تلاش علاقمندان به زبان گیلکی را بعد از آشنایی به چگونگی ی تغییر زبان و نوشتار به ثمر برساند ، زیرا یکی از وظایف مهم نظام نوشتاری ، ثبت زبان است و اکنون باید دید که آیا نظام نوشتاری زبان فارسی ، کارایی لازم برای زبان گیلکی را دارد و آیا این نظام نوشتاری خود را با تغییراتی که در گفتار پدید آمده همراه کرده است یا از آن فاصله گرفته ویا با کاهش کارایی، خواننده ی خود را فراری می دهد وبه عبارتی آیا نظام نوشتاری در گیلکی به نظام گفتاری آن نزدیک می شود ویا هر روز فاصله ی خود را با آن بیشتر می کند ؟

  میزان کارایی یک نظام نوشتاری را می توان در دو حوزه ی نظری  و کاربردی در علم زبان شناسی مورد بررسی قرارداد. دراین زمینه ابتدا باید ازتلاش ماندگارآقای جعفر بخش زاد محمودی در نگارش کتاب ” دستور زبان گیلکی ” تشکر کرد و سپاسگزار او بود ، ثانیا این کتاب می تواند به عنوان سند مکتوب در زبان گیلکی ، مورد ارزیابی زبان شناسی علمی و نه عامیانه قرار گیرد که فعلا به اشاره از چند مطلب مورد نظر می گذرم .

  آقای محمودی در صفحه ی 17 کتاب خود نویسه ها یا به زعم خود نگاره های مشترک زبان گیلکی با فارسی و عربی را می آورد که برای همه ی ما آشنااست ، نویسه هایی که سالها از دوران دبستان با مشکلات نوشتاری آنها آشنایی داشتیم ، نویسه هایی که همه به یک واج همخوان منتهی می شود مثل واج های  ذ ، ز ، ض ، ظ   یا   س ، ص ، ث ،  یا  ح ، ه ،  یا  ت ، ط ، یا غ  ،  ق ، که از 13 واج آن می توان پنج همخوان  ز ، س ، ح ، ت ، غ  را بیرون کشید و بقیه را حذف نمود . این تعدد نشانه ی مشابه ، در حوزه ی نظری ، از معایب نظام نوشتاری زبان و همچنین زبان گیلکی محسوب می شود که آقای بخش زاد در کتاب خود آن معضل را دوباره در زبان گیلکی تکرار نموده و طرحی نو ارائه ندادند . اعتراض عده ای در برابر حدف همخوان های تکراری و اضافی ی حروف به این بهانه که در معنای واژگان تخریب ایجاد می شود مثل  ظن   و  زن  ، به قول زبانشناسان در پاسخ آنها باید گفت این واژگان تعدادشان در حد استثنا است ، ولی در عوض اگر حذف شوند ، مشکلات کاربردی ی آنها در نظام نوشتاری از بین می روند .گذشته از آن ، ما ،هم در زبان فارسی و هم درزبان گیلکی واژگان مشابه ای داریم که در درک آنها اصلا با مشکل روبرو نیستیم مثل شانه ( کتف ) ، شانه ( برس سر ) ،شانه ( شانه تخم مرغ ) .

  در حالتی دیگر بر عکس حالت قبل د رنظام نوشتاری ی گیلکی ، بنا به نوشته ی آقای محمودی بعضی از نویسه ها از جمله هشت نویسه در زبان گیلکی دلالت چندگانه دارند ماننده ” و ” که در چهارشکل معروف  مثل گاو ، معلوم مثل نور ، مجهول مثل زُر ( زور ) و معدوله مثل خواب ظاهر می شود (ص 18 ) . به عبارتی چون ما  در نویسه ی اصلی کمبود داریم مجبور به استفاده از آن درجاهای متفاوت هستیم ، در حالی که ما می توانیم در زبان گیلکی به جای” خواهر ” ، ” خاهر ” بنویسیم ، همان گونه که ” طهران ” ، ” تهران ” شد . مسئله ی دیگر موضوع نویسه ی همزه است که نه درزبان گیلکی و نه در زبان فارسی شکل خطی ی آن را هنوز مشخص نکرده اند ، به گفته ی دکتر صفوی ، زبان شناس ، به همین دلیل است که گاهی مسئله را مسأله  و سئوال را سؤال می نویسیم ویا به قول آقای بخش زاد ” تنها کلمه ی گیلکی که باهمزه ی وسط نوشته می شودکلمه ی زائو است ” (ص17) منتها ایشان احتمالا از یادبرده اند که ” زازن ” گیلکی است نه ” زائو “که می تواند حداکثر کلمه ی مشترک بین زبان فارسی و گیلکی باشد .  مشکل دیگر کتاب آقای بخش زاد محمودی که من به گونه ای بسیار کوتاه وموجز از آن می گذرم ، گل وُ گشادبودن آن است که زبان گیلکی را از چهارجانب استان در می گیرد وبه همین دلیل گاهی از رشت می گوید گاهی از گسکرات ودر نهایت دستور زبان گیلکی را به صورت شناورارائه می دهد .مثلا درصفحه 19 می نویسد : ” در گیلکی (ی) آخر ضمیر اضافی در منطقه ی گسکر به صورت (ی) مجهول تلفظ می شود که این (ی) به (ه) غیر ملفوظ مبدل شده لیکن در رشت به صورت معلوم تلفظ می شود .    مثل  مه‌کتاب – می‌کتاب …”

حالا چرا کیتاب نه ، کتاب  . پس بر اساس نوشته‌ی فوق ومشابه ی آن که در کتاب زیاد است ، دستور زبان گیلکی با تغییرمکان تغییر می کند . در این جا مقصر آقای بخش زاد نیست چرا که وقتی در جایی زبان معیار نباشد دستورنویس به این سمت کشیده می شود و در شرایطی قرار میگیرد به جای این که دستور زبان  بنویسد ، شرح حال زبان را می نویسد .

 

یک پاسخ ارائه کنید