شعرِگیلکی ، جایگاه و تحولِ آن در نگاه امروز
گفت و گوی مهرداد پیله ور با آقای علیرضا صدیق
پیرامون شعر گیلکی
شعرگیلکیِ امروز در چه موقعیتی قرار دارد؟
علیرضا صدیق:
با سلام و عرض ارادت
اینکه دغدغهمندِ حوزهی زبان و بویژه شعرگیلکی آن هم به شکل تخصصی هستید بسیار سپاسگزاریم.
درخصوص پرسش های طرح شده
پاسخ به این سوال مستلزم آن است که ابتدا بدانیم منظور پرسش از” جایگاه” چیست؟ این سوال میخواهدجایگاه وموقعیت شعرگیلکی را ازچه منظری و به نسبت چه معیارهای استاندارد شدهای بسنجد؟ در واقع موقعیت چیزی یا پدیده ای معمولا نسبی است .
یعنی موقعیت پدیدهها را گاهی با دیگران و در موقعیتها و زمانهای گوناگون و گاهی حتی با خودش در زمانها و یا مکانها و یا شرایط گوناگون دیگر میسنجند که شعرگیلکی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
حال با این توضیح پرسش فوق قدری گستردهتر شده و به طبع پاسخ آن نیز مستلزم ورود به حوزههای متنوع خواهد بود که عملا نیاز به فرصتی است مناسب؛ و حضور و اظهارنظرِ کارشناسان خبره در هر کدام از این شاخهها.
به دیگر سخن، اگرقرار است موقعیت شعرگیلکی را با شعر در زبانهای دیگر بسنجیم (چه زبانهای خارجه وچه زبانها وگویشهای داخلی) پس حوزه بحث ما ابتدا بر میگردد به زبان یعنی میبایست ابتدا موقعیت خود زبان گیلکی بررسی و سپس وارد مبحث شعر، داستان و…شد. از طرفی معیار و سنجههای ارزیابی زبان گیلکی وارد بحث شده که قدری کار را پیچیدهتر میکند یا چنانچه قرار باشد در همین حوزهی زبانی، زبان یا شعرگیلکی را با خودش در دو موقعیت کلی دیروز و امروز بسنجیم بازهم باید به دنبال مختصات استاندارد شدهی گیلکی بگردیم که عملا استانداردها درپدیدهای مانند زبان همیشه درحال تغییروتحول بسیار شدید هستند.
ممکن است جایگاه یک زبان را با معیار تعداد مخاطبان و گویشوران و یا میزان توانایی آن در پاسخگویی به نیازهای ارتباط کلامی و نوشتاری درجهان متحول امروز بسنجند.از این منظر هم برای شعر و زبان گیلکی یک جایگاه دیگر تعریف خواهد شد.
برخی ممکن است از منظر ظرفیتهای زبانی و زیباییهای بالفطره موجود در طنینها و اصوات وآواها و…(که به کارهنر می آیند)و معمولا در اشعارگیلکی بصورت خاص نمود پیدا میکنند به این جایگاه بپردازند.
در هرحال یک پرسش کلی است با جوابهای متعدد
که اگر در این مبحث به همین مورد اخیر بپردازیم باید عرض شود که هرزبانی که اولین ابزار شعر است متاثر از جغرافیای تاریخ و تاریخ جغرافیا و آنچه بطورعام به عنوان فرهنگ از آن یاد میشود بوده و به فراخور تنوع موجود واجد ظرافتها و ظرفیتهای خاصی شده که در هنر آن اقلیم نمود پیدا میکند. شعرگیلکی به سبب برخورداری از موهبتهای اقلیمی وتنوع جغرافیایی آب وخاک وکوه وجنگل ودریا و…شانس آن را دارد که از این ظرافتها بهرهی بیشتری ببرد.
تنوع گویشها و آواها و طنین کوتاه و بلند و نیم بلند و کشیده هجاها در شعرگیلکی شاهد مثال بسیارمناسبی برای این ادعاست. بطور مثال
برای پرکردن برخی خلاهای وزنی درشعرفارسی نیاز به اختیارات شاعری است لیکن درگیلکی با وجود هجاهای نیم بلند از این ترفند معمولا کمتر استفاده میشود و این ظرفیتی است متمایز.
اگرچه این امتیاز را برخی زبانهای بومی دیگر هم ممکن است در وجوه دیگر داشته باشند.
چنانچه ریزتر و موشکافانهتر به برخی واژههای کاملا گیلکی و یا واژههای گیلکی شده هم توجه کنیم میتوان دیدکه تاثیر زبان روی واژهها به شکلی کاملا هنری روی شعر نمود یافته است.
خودم دریک رباعی دارم :
ان پئله نیه مه چوم سرلا بناده
صدتا میجیکا “نیگاره”بپا بناده
می سینه یا گب دره کراترکه مه دیل
چی فایده کی مه گولی سرپا بناده
این پلک نیست روی چشمم حجاب انداختهاند
صد مژه را نگهبان نگاهم(نگارم) برپا(به پا) داشته اند و..الخ
توجه میفرمایید که ظرفیت زبان گیلکی از کلمه
“نیگاره” دو معنی مستفاد کرده است
یکی به معنی” نگاه را” و دیگری به معنی” برای نگار” و این ایهام میتواند تاثیرش را در شعر به نحو خوبی بگذارد.
و فراوان میتوان از این دست در آثار شاعران گیلکیسرا پیدا کرد.
نوجویی در شعر گیلکی را چطور میبینید؟ شعر گیلکی در یکی دو دههی اخیر، بلحاظِ رویکرد، سوژه، فرم، محتوا و ساختار، چه تفاوتهایی با گذشته داشته و آیا توانسته از این منظر، مارا با تحولاتِ بروز و تازهای روبرو سازد؟
(این دو پرسش را میتوان دریک پاراگراف پاسخ داد البته درحد وسع بنده و فرصت مخاطب ارجمند)
تقریبا اکثر قریب به اتفاق شاعران گیلکیسرا حداقل به دو زبان گیلکی وفارسی شعر میگویند بنابراین چنانچه شاعرگیلکیسرایی درشعرفارسی همپای جریانات نوی شعر امروز فارسی حرکت کند نمیتواند از این تحولات در شعرگیلکی غافل بماند چه در مضامین، چه درفرم و شکل و….
اگرچه فرم و شکل و واژهگزینی درترکیب سازیها و اوزان و نقاشیهای سمعی وبصری شعرگیلکی بیشتر وابسته به خود زبان و امکانات و مختصات آن است و بازهم مصالح زبانی مستحکم و ابزارهای نحوی و دستوری مدونتری را در بستر زبان گیلکی میطلبد لیکن از آنجائیکه مضمون سازی و دغدغههای مفهومی مربوط به ذهن و باور و اولویتهای ذاتی شاعران است اینجاست که پای خودشاعران بیشتردرمیان خواهد بود و ذهن مضمونساز میتواند و آنچنانکه درفارسی خوب پردازش می کند در گیلکی چرا نه؟
از جریانات دو سه دههی اخیر، سوای برخی بدسلیقگیهای افراطی و تفریطی آن که گاهی زبان را تا لبهی پرتگاههای دهشتناکی پیش برده است هم نمی توان به سادگی رد شد.
سوای ایرادات شکلی و اجرایی برخی از این جریانات (که به همین سبب هم دیرپا نبوده اند) میشود عبور متهورانه از برخی هنجارهای عادت شده و تهییج طغیانگرِ آنها را تحسین کرد و از آثار خوبشان غافل نشد که منشا الهام بسیاری از جوانان نوجوی شعرگیلکی شده است
با این وصف چندان اعتقادی به جریان سازی و نام گذاریهای متعدد ندارم چرا که جریان سیال شعر مسیر خودش را پیدا میکند و ما شاعران بیشتر شبیه چوپانانی هستیم که هرزمان گله برای چرا برخاست باید دنبالش بروند و تنها مواظبت و مراقبت به پایمان است.
لیکن نگاه شعرگیلکی به ضروریات امروز در فرمهای نو نگاهی پسندیده و قابل تقدیراست .با تاکید بر انعطاف وانتقادپذیری چرا که هیچ جریانی همیشه جاری نیست و تنها رسوباتش میماند و خود در جریان است.
برگردان یا ترجمهی شعرگیلکی چه نقشی در ارتباط با مخاطب و نیز گستردگیِ آن دارد؟
من زیاد به ترجمهی شعر اعتقادی نداشتهام شاید سلیقهی بد بنده بوده لیکن معتقدم از زمان زایش شعرناب در ناخودآگاه شاعر تا زمان کتابت آن و حتی فرم دهی وقالب گزینی بسیاری از انرژی اولیه شعر از آن گرفته شده و به قول امروزیها از پلمپ فابریکش بیرون آمده است حال بیاییم ترجمه اش کنیم بیشتر.
البته برای اینکه آثار، مکتوب جهانی شوند لاجرم به چیزی غیر از ترجمه نمیشود فکرکرد لیکن این ترجمه باید از سوی مخاطبان باشد نه مولفان از طرفی شاعران خوب که لزوما نباید مترجما ن خوبی هم باشند و یک ترجمهی خوب مختصات وشرایط ویژه خودش رادارد که شاید کمترین رابطهاش با خود اثر باشد بیشتر به شرایط و مختصات زمانی و مکانی و فرهنگی و…هر دو سوی مبدا و مقصد و تبحر و تعهدِ مترجم و…غیره وابسته است تامولف.
بارها به اینجانب اعتراض شده که سه دفترشعرت هیچکدام ترجمه نشدهاند بنابر این مخاطب نخواهند داشت بنده عرض میکنم مگر آثار بزرگ جهانی را خود شاعران یا نویسندگان برای مردم تک تک سرزمینهای مختلف ترجمه کردهاند یا نه، خودِ مخاطبان همان کشورهای مقصد؟ لیکن اگر قرار باشد مبحث تبلیغ و بازاریابی باشد اینجا اشاعه خود زبان گیلکی بر شعرگیلکی مقدمتر و ارجح است .
فرصت را غنیمت دانستم دراین مقال کوتاه به این دسته بندی شعرگیلکی روستایی و شعرگیلکی شهری که امروزه بیشترعزیزان صاحبنظر چه در افکار و چه در الفاظ مزمزه میکنند بپردازم. درست است که ازبسیاری از روابط و عادات و ابزارهای کهنه شده قدیمی باید در زبان و بویژه شعر چشمپوشی کرد لیکن ایا اینها واقعا همه روستایی بودند؟ یعنی از آداب و آلات و مراسم و…شهری هیچکدام کهنه نمیشوند که از لفظ روستایی وشهری استفاده می شود؟ اصولا شهر و روستا یعنی چه؟ زبان در شهر چه مشخصاتی دارد؟ واین شهری همان مدنیت است یا آسفالت ومیدان و چراغ برق و…؟! آیا امروز از کوچه باغها و هشتیها، کفتردونیهای بامها و…ی شهری خبری هست ؟ وانگهی تلمیحات که از عناصر مهم شعری و شعرگیلکی است را چه کنیم ؟ ازطرفی با حذف غیرضروری بسیاری از واژگان که همچنان در برخی مناطق استفاده میشوند(ولو محدود)چرا از استحالهی کامل یک زبان که از فقر واژگان رنج می برد نمیهراسیم و به جای واژهسازی و ترمیم بیشتر به زبانهای دیگرچشم دوختهایم؟ عنوان معروفترین رسانه مکتوب ما ” گیله وا” را در نظر بگیرید شاید بسیاری از گیلکان دیگر از واژهی “وا” استفاده نمیکنند یعنی بگوییم” گیل باد”.؟!
امروز زبان محاوره گیلکی شهری ما یا گیلکی گفتن با لهجهی فارسی است یا فارسی است بالهجه گیلکی. حال چنانچه همین زبان وارد شعر هم بشود بسیاری از اصول زبان گیلکی از بین رفته و دیگر از شعرگیلکی خبری نیست تا موضوع بحث امروز ما باشد
ابزارهای کهنه لزوما همه بلااستفاده نیستند به قابلیت بازیابی و بازسازی بسیاری از واژه ها وترکیبات زبان گیلکی هم توجه کنیم بدنیست.
با سپاس از جناب علیرضا صدیقِ عزیز که در این برنامه ما را یاری رساندند
بازنشر از کانال گیله برازه – https://t.me/gilebaraze