فتح لاهیجان توسط سید رکابزن کیا

امیر نوپاشا پس از مرگ امیرجهان، بر آن شد تا نخست از یاری سیدرکابزن کیا برای چیرگی بر لاهیجان سود برد و سپس توانمندانه بر وی تاخته واو را نیز از پای درآورد.

از این رو وی را به تازش به لاهیجان برانگیخت. لشکری از مردم تنکابن ورانکوه راهی گشودن لاهیجان شد. بانزدیک شدن لشکر رانکوه به لاهیجان محمدبن جلال الدین فرزندان امیرجهان، امیر محمد وامیر پهلوان را باخود همراه ساخت و لاهیجان رارها و به خرارود رفت. خرارود در آن زمان زیرفرمان کوشیجان بود و کیا شر پاشای کوشیج بر خرارود و پهنه‌ای گسترده از کوهپایه‌های باختری و سرزمین‌های کوهستانی دیلمان فرمان می‌راند. او و پیرامونیانش پیرو باور اسماعیلیه بودند و می‌کوشیدند پس از کاهش توان اسماعیلیان الموت با اندک توانی که برای آن‌ها مانده بود، به گسترش این باور بپردازند. محمدبن جلال الدین فرزندان امیرجهان را در خرارود به کیاشرپاشای کوشیج سپرد و خود برای دریافت کمک از دیگر فرمانروایان بومی گیلان، از سپیدرود گذشته و به دربار انوزوندان کهدم پناه برد. با گریز فرزندان امیرجهان از لاهیجان، امیرنوپاشا پا برلاهیجان نهاد و بر چُفل تختگاه فرمانروای لاهیجان دست یافت و پس از چند روز سیدرکابزن کیا نیز به لاهیجان رسید ودرمیانه شهر اردو زد. پای نهادن سید رکابزن کیا بر لاهیجان درگیری‌های برپا در پاره خاوری گیلان را از درگیری خاندانی ناصروندان به دست اندازی دیگران بر این پهنه تبدیل کرد و سبب هراس دربارهای کوچک و بومی گیلان شد. برآیند این هراس، خیزش دربارهای باختری گیلان برای دخالت در بیه پیش بود. امیر انوز کهدمی با این امید که با پانهادن در میدان درگیری‌های توان جویانه پاره خاوری گیلان بتواند خود توانی یابد و لاهیجان و رانکوه را زیر فرمان آورد، از امیر دباج فومنی فرمانروای فومن یاری خواست. با رسیدن یاوران فومنی امیرانوز راهی لاهیجان شد و درکرانه باختری سپیدرود پیرامون کیسم اردو زد. مردم لاهیجان که از چیرگی امیرنوپاشا و سیدرکابزن کیا بر سامان خود ناخرسند بودند، با رسیدن امیرانوز به سپیدرود دلی پرتوان یافتند و برآن شدندکه بر پاخاسته وچیرگان برلاهیجان را برانند و از این رو در بامدادی سر به شورش نهادند و اردوی سیدرکابزن کیا را درمیان گرفتند. سیدرکابزن کیا که می‌دانست امیرنوپاشا به یاریش برنخواهد خاست واوست که در این میانه جان خود را از دست خواهد داد به ناچار گریخت وکوشید راهی به بیرون از شهر لاهیجان بیابد ولی پیش از پشت سرنهادن شهر از سوی برخی از کسانی که در پی اش بودند، زخمی وکشته شد. برپاخاستگان پیکر سیدرکابزن کیا را تا پرده سر بر زمین کشیده و در میانه آن محله واژگونه به دار آویختند. با رسیدن خبر بر پاخیزی مردم لاهیجان و کشته شدن سید رکابزن کیا، امیرنوپاشا ناتوان از پاس داشتن تختگاه ناصروندان در چفل به ناچا ر گریخته و به گوله رودبار و از آنجا از راه تموشل به دامن عطاکوه گریخت و بارنجی فراوان خود را بهرانکوه رساند. با گریز امیر نوپاشا ومرگ سیدرکابزن کیا، لاهیجان دگرباره آرامش یافت و باشندگان آن از محمدبن جلال الدین خواسته تا فرزندان امیرجهان را به لاهیجا ن بازگرداند و برتخت فرمانروایی پدر بنشاند. پس از چند روز محمدبن جلال الدین با فرزندان امیرجهان به لاهیجان بازگشت و امیر انوز کهدمی که می‌دانست، یاوریش در آن هنگامه از یاد فرزندان امیر جهان نخواهد رفت و زمینه‌ای برای توانیابی او در پاره خاوری گیلان فراهم شده به آرامی کرانه سپیدرود را رها کرده و به تختگاه خود در کهدم بازگشت. درگیری‌های خونبار درون خاندانی ناصروندان و فروپاشی کیان توانمند فرمانروایی آن خاندان، لاهیجان را آماده سرپسردن به فرمانروایی تازه کرده بود و مرگ سیدرکابزن کیا و ناتوانی پسرش در پاسداری از سرزمین زیرفرمانش دیواره‌ای را که سال‌ها پاره خاوری گیلان را از تازش فرمانروایان مازندران درامان داشته بود، فروریخت و سادات قوامی را که هنوز پایه‌های توان فرمانرواییشان بر مازندارن سخت نشده بود، به تازش به گیلان وچیرگی بر این پهنه پرارزش برانگیخت. سادات قوامی برآن بودند تا با یاوری رساندن به سادات کیایی زمینه توان یابی آنان را در پاره خاوری گیلان فراهم کنند و باهمبستگی با آنان اندک اندک همه گیلان را به زیرفرمان خود آورند. سیدقوام الدین مرعشی که زمینه را برای برپایی تلاش جهت پیاده کردن خواستهای خود آماده می‌دید، سید علی کیا را به تازشی دیگر به گیلان برانگیخت و گروهی از جنگجویان مازندرانی را همراه او به سوی گیلان روانه کرد. سیدعلی کیا چون به تنکابن رسید، دانست که زمینه توانیابی او فراهم آمده‌است، چه اینکه بسیاری از باشندگان تنکابن و پیرامون آن گرد اوهم آمدند و دست دوستی به او دادند. پسرسید رکابزن کیا که ایستادگی در برابر سیدعلی کیا ومردم برپاخاسته تنکابن رابی فایده می‌دید، نخست به دژ گرزمان سر پناه برده و سپس برای دریافت یاری از فرمانروایان پاره‌های کوهستانی سر به جنوب نهاد و به گرجیان رفت. سیدعلی کیا که دژ گرزمان سر را آماده فروریختن می‌دید به سوی آن شتافت و پس از درگیری سختی برآن دست یافت. چیرگی سیدعلی کیا بردژ گرزمان سربرآشفتگی پهنه خاوری گیلان افزود وفرمانورایان پهنه‌های کوچک و بزرگ گیلان را به تکاپو واداشت وامیر نوپاشا کوشید تا فرمانروایان بومی را گرد آورده و از نیروی همبسته آنان برای کوفتن این دشمن تازه بهره گیرد.

یک پاسخ ارائه کنید