فصل مرگ برگها
فصل مرگ برگها سرمیرسد
یک خزان یک بار دیگر میرسد
یک خزان بی رخصت فصل بهار
میر سد ازراه زرد وناگوار
تو خزانی میشوی هم ناگزیر
ازکدامین شاخه می افتی به زیر؟
شاخه هایت گرمی آغوش داشت؟
میوه های نوبرو می نوش داشت؟
سایه گستردی سریک رهگذر؟
آتش مرداد را بودی سپر؟
باغ را با دلبری آراستی؟
غمزه و ناز وتنعم خواستی؟
حق گلهارا-بحق پرداختی؟
با کم وکیف دل خود ساختی؟
لحظه هارا-گام بدبرداشتی
یک جهان سو تفاهم داشتی
آمداینک فصل تاوان گناه
فصل جبران عناد-سال وماه
شاهدی ازلاله وگل بایدت
مهرورزی سبزکاکل بایدت