نگاهی به تأثیر نظام مالیاتی بر شورش غریب‌شاه

دولت صفویه در تاریخ تحولات ایران دوره اسلامی، اهمیت و جایگاه ویژه‌ای دارد. این دولت تا حد بسیاری بر مرزهای شناخته‌شده ایران قدیم دست یافت، «ایدئولوژی مذهبی پویای تشیع» را رسمیت بخشید و دولتی بر این مبانی تشکیل داد.

این ویژگی‌ها موجب شدند که دولت صفویه از نگاه آسیب‌شناسی اجتماعی و ‌اقتصادی کمتر ارزیابی شود. صفویان در حوزه عملکرد اجتماعی و اقتصادی‌ متفاوت از سایر دولت‌های ایران عمل نکردند و حکومت استبدادی با بیشترین فشار اقتصادی بر گروه‌های فرودست و پایین جامعه، وجه مشترک این دولت با دولت‌های دیگر ایران است. از نتایج این شیوه حکومتی، وقوع جنبش‌های اجتماعی بود که در قالب اعتراض‌ها و شورش‌ها در زمان‌های مختلف این دوره و در مناطق مختلف انجام شدند و یکی از همین شورش‌ها، بلای جان این دولت شد. بررسی و ریشه‌یابی تغییرات و تحولات اجتماعی در زمینه تاریخی، از مباحثی است که بخش‌های مبهم تاریخی را تا حدی روشن می‌کند؛ بخشی از این تحولات به واسطه رفتارهای جمعی مردم در قالب شورش در طول تاریخ نمود یافته ‌است. شورش غریب‌شاه در گیلان و در سال 1038ق/1628م، یکی از رفتارهای جمعی درخور بررسی است. مورخان آن عصر و پژوهشگران معاصر با بررسی چگونگی وقوع این شورش از ابتدا تا انتهای آن، سعی کرده‌اند آن را در کانون بررسی تاریخی‌توصیفی قرار دهند؛ ولی بر عوامل اقتصادی، همچون نظام مالیاتی و انواع مالیات‌ها، به‌شکل ویژه تأکید نشده‌ است. تمرکز اصلی مقاله حاضر، واکاوی دقیق عوامل اقتصادی است که بروز شورش غریب‌شاه را باعث شدند. در این نوشتار، پس از بررسی و تحلیل مقدماتی علت‌­هایی که در کتاب­‌های تاریخی درباره شورش غریب‌شاه بیان شده‌اند، عامل اقتصادی به‌شکل ویژه و در قالب انواع مالیات‌های رایج در آن زمان بررسی شده‌‌ است و هدف روشن‌سازی عامل اقتصادی است که پژوهشگران پیشین، عامل اصلی شورش غریب‌شاه بیان کرده‌اند. بنابراین، با توجه به متون اولیه آن دوره، سعی شده ‌است درباره برخی از انواع مالیات‌هایی توضیح داده شود که از مردم گیلان گرفته می‌شدند و تبیین شودکه هریک از این مالیات‌ها چه بودند و چه تأثیری بر زندگی مردم آن زمان داشتند. بررسی عوامل و ریشه‌هایی که این شورش را به وجود آوردند در کانون توجه این پژوهش قرار دارد. برای انجام این کار، با روش‌های مطالعه کتابخانه‌ای و تحلیل محتوا، متون تاریخی آن زمان بررسی و مفاهیم متناظر با بحث مالیات از متون تاریخی استخراج شدند.

شورش مردم گیلان

در دوره صفویه وضعیت زندگی گروه‌های فرودست، به‌ویژه کشاورزان، تفاوت چندانی با دوران پیشین نداشت و به نظر برخی پژوهشگران، مردم روستایی و کشاورز به زمین وابسته شده بودند. این وابستگی تاحدی بود که برخی از آن با عنوان «بردگی اقتصادی» یاد می‌کنند . این‌ تعبیرها، نوع نگاه حاکم بر ارتباط دولت و رعایا را نشان می‌دهند. در این نگاه، رعایا به دعاگویی و انجام رعیتی برای شاه موظف هستند و رعیت‌بودن خود را در قالب پرداخت انواع مختلف مالیات‌ها نشان می‌دهند. گستردگی انواع مالیات‌ها و رعیت‌بودن مردم و فشارهای اقتصادی بر آنها موجب می‌شد که از دست عمال شاه به شاه شکایت کنند یا بر اساس برخی اسناد، از زمین‌های خود فرار کنند و در مواقعی شورش کنند. شورش مردم گیلان در سال 1038 ق/1628م یکی از شورش‌هایی است که براساس‌آن وضعیت زندگی اقشار فرودست جامعه ایران در عصر صفویه بررسی می‌شود.

در ادبیات سیاسی، شورش نوعی قیام مسلحانه علیه دولت مرکزی است که به‌طور معمول، به موفقیت نمی‌رسد . از ویژگی‌­های شورش، داشتن رهبری، حضور توده مردم و وجود دولت خودکامه ضعیف است و عامل اصلی بروز آن، فشار و نارضایتی توده مردم از وضعیت اقتصادی است .

در شورش گیلان، این ویژگی‌ها وجود داشتند: رهبری مشخص کلنجار‌سلطان، حضور گسترده مردم و دولت خودکامه اما ضعیف شاه‌صفی. توده‌ای‌بودن این شورش از اصطلاحاتی مانند «عامه اهل»، «اوباش گیلان»، «اجامره گیلان»، «گروه مخذول» ، «جمعی کثیر از اشرار و بی‌دولتان»، «غوغای عام و هجوم لئام» ، «جمعی کثیر و جمی غفیر» و «لشگر جمری» مشخص است که مورخان آن دوره برای همراهان این شورش به کار برده‌اند و در منابع استفاده شده‌اند. گفتنی است که برخی مورخان درباری زمان شاه‌صفی، این شورش را در حد آشوبی ساده جلوه داده و گفته‌اند: «… فوجی از بی‌‌حوصلگان در طرف گیلان و مازندران سرِ شورش و عصیان برآورده» . همچنین نباید فراموش کرد که براساس نظریه‌های پژوهشگران معاصر، فشار اقتصادی فراوان زمان شاه‌عباس ‌اول بر منطقه گیلان از عوامل اصلی بروز این شورش بود. پس از ‌فوت شاه‌عباس ‌اول در جمادی‌الاول 1038 ق/1628م و به سلطنت‌رسیدن سام‌میرزا، معروف به شاه‌صفی، ‌شورش منطقه ‌گـیلان نخستین واقعه مهمی بودکه شاه جدید در ایالت‌ها با آن مواجه شد و در میان مورخان و پژوهشگران به شورش «غریب‌شاه» معروف است.

کلنجارسلطان، پسر جمشیدخان‌رشتی از نوادگان یکی از خانواده‌های حاکمان محلی پیشین منطقه گیلان بود. در این شورش، او با برخی بزرگان و جمعی از توده‌ مردم، برخی حاکمان محلی منصوب ‌شده از طرف دولت مرکزی در این منطقه را کشتند و اموال فراوانی را از دولت و بازرگانان غارت کردند. آنها چند بار شهرهای رشت و لاهیجان را غارت و اداره این منطقه را از عهده کارگزاران صفوی خارج کردند. برخی منابع مدعی هستند که شورشیان درخواست خود مختاری گیلان و منطقه دارالمرز را داشتند . شاه ‌صفی پس از اطلاع از این شورش، دستور داد سپاهی به فرماندهی ساروخان‌طالش، حاکم آستارا، گرگین‌سلطان، حاکم گسکر، همراه با تعدادی از حاکمان محلی منطقه گیلان اعزام شوند. در نهایت، این شورش با کشته‌شدن هشت هزار نفر از مردم منطقه، دستگیری و انتقال کلنجارسلطان به پایتخت صفوی و قتل او در این شهر به پایان ‌رسید.آمار کشته ‌شدگان نشان می‌دهد این واقعه از خونین‌ترین شورش‌های داخلی در کل دوره صفویه بوده ‌است. مهم‌ترین علت آمار چشمگیر کشته‌ شدگان، همراهی و مشارکت جمع بسیاری از طبقه فرودست بود.

علت‌های شکل‌گیری شورش مردم گیلان

درباره علت‌های شکل‌گیری شورش غریب‌‌شاه، با دو دسته کلی از علت‌ها مواجه هستیم: دسته اول، علت‌هایی که مورخان عصر صفوی درباره شورش بیان کرده‌اند و دسته دوم، نظریه‌ها و دیدگاه‌های پژوهشگران معاصر.

الف. علت‌های شورش گیلان از نظر مورخان عصر صفوی

در میان گزارش‌هایی که به شورش غریب‌شاه اشاره کرده‌اند آنهایی که با فاصله زمانی بیشتری از این قیام نوشته شده‌اند، دلایلی قید کرده‌اند که با واقعیت‌های زمان شاه‌عباس‌ اول و آغاز سلطنت شاه‌صفی مطابقت کمتری دارند. برخی از این نویسندگان معتقدند «سکان ملک جنت عنوان گیلان بنابر ضیق شوارع و مسالک و کثرت تراکم اشجار … سالک بغی و طغیان می‌کردند» . در این گزارش، محدودیت‌های طبیعی و نبودن راه عبور در این منطقه، عامل مهم فساد و شورش در آنجا یاد شده ‌است. این ادعا پذیرفتنی نیست زیرا شاه‌عباس ‌اول پس از استیلای کامل بر دارالمرز (گیلان و مازندران) در سال 1021‌ق /1645دستور داد که راه مناسب در کل این منطقه ایجاد شود بنابراین، در این منطقه دو راه برای دسترسی آسان ایجاد شد: یکی در امتداد ساحل دریای خزر بود و دیگری از فرح‌آباد آغاز می‌شد و عرض کوه‌های البرز را می‌پیمود و در جنوب به تهران می‌رسید . به‌احتمال، علت این اهتمام شاه آن بود که در اوایل حکومت او نبودن راه مناسب در این منطقه، مانعی جدی برای لشکرکشی به گیلان بود.

مورخان معاصر یا نزدیک‌تر به این شورش، با طرح عنوان «کم‌عقلی» مردم گیلان، این واقعه را یک‌جانبه و از سر ارادت به شاه صفوی تفسیر کرده‌اند. مورخان دوره شاه‌صفی به‌طور مشخص و با جملاتی همانند «جمعی از مردم گیلان که به سمت کم‌عقلی و صفت نادانی ضرب‌المثل اهل جهان‌اند …» یا «خوش‌آمدگویان ناقص خرد گیلانی» ، این شورش را معرفی کرده‌اند. از نظر این دسته مورخان، اگر مردم گیلان عقل کافی و سالم داشتند، نباید در برابر حکومتی که «اقتضای حکمت بالغه الهی است» شورش می‌کردند و به جای پذیرش حکومت «که بلند اقبالی و تأیید یافتن اقبال در بین ‌الجمهور، سمت ظهور یافته»، «غاشیه اطاعتش شخصی مجهول ‌القدری را به مسند حکومت بر دوش کشیدند» ، شورش می‌کردند. این نگاه به شورش و توصیف آن در متون مورخان دوره شاه‌صفی بر اساس نگاه و جهان‌بینی صوفیانه «مرشد کامل» دانستن پادشاه و گوش به فرمان بودن سایر مردم در برابر مرشد کامل تحلیل می‌شود؛ از این دیدگاه، این شورش نوعی اعتراض در برابر دیدگاه «مرشد کامل» بودن شاه است . این توصیف به شناخت واقعیت زندگی مردم آن روزگار پاسخ نمی‌دهد و فقط نوعی دیدگاه ایدئولوژیک حکومتی است.

نفاق و رفتار منافقانه مردم گیلان ازجمله علت‌های دیگری است که مورخان آن دوره در تبیین چرایی این شورش به آن اشاره کرده‌اند. به گفته ترکمان «مردم گیلان، جز مایده غدر و بی‌وفایی نچشیده‌اند؛ همانا آب و هوای آن ملک جز این تقاضا نمی‌کند» . اگر نظریه مرشد کامل و لازم‌بودن اطاعت شاه را پیش ‎فرض منافق‎بودن و بی‎ وفایی مردم گیلان قبول کنیم، نفاق نتیجه درک‌نکردن و قبول‌نکردن حکومت «مرشد کامل» است؛ اما در زمان شاه‌عباس‌ اول، در گیلان نفاق روی دیگری هم داشت و آن نحوه برخورد بزرگان و فرماندهان نظامی گیلان با حاکم محلی و سپس با خود شاه بود. وقتی بزرگان و فرماند‌هان سپاه خان ‌احمد گیلانی به فرماندهی فرهاد خان برای مقابله با سپاه شاه‌ عباس ‌اول رفتند، با کمترین درگیری و به‌سرعت از مقابل سپاه شاه گریختند و پس از مدت اندکی، به سپاه و درگاه شاه پیوستند و ملازمان آن درگاه شدند؛ این امر نیز چندان طول نکشید و پس از زمان اندکی، این امیران و بزرگان یکی پس از دیگری همراهی با شاه صفوی را ترک کردند و به گیلان بازگشتند. چنان‌که فومنی می‌نویسد این افراد «حرام نمکی» کردند و قدر ولی‌نعمت‌های خود را ندانستند و به آنان خیانت کردند؛ با قدری تسامح، خیانت در نزد برخی از بزرگان گیلان از پیش مرسوم بود و روزی با خان‌احمد گیلانی همراهی می‌کردند و به ناگاه، رو به شاه‌عباس ‌اول می‌آوردند و در نهایت نیز به شورش‌های مختلفی در گیلان اقدام می‌کردند .

در میان مورخان عصر صفوی، شاید واقع‌بینانه‌ترین قضاوت درباره دلیل قیام مردم گیلان در گزارش عبدالفتاح فومنی یافت می‌شود. فومنی دو علت برای شکل‌گیری شورش عادل‌شاه بیان کرده است: ظلم حاکمان گیلان و زیاده‌ستانی‌های آنان از مردم این منطقه در قالب مالیات‌ها و … این نظر درباره وقوع شورش گیلان با واقعیت‌های تاریخی انطباق بیشتری دارد.

ب. علت‌های شورش گیلان از نظر پژوهشگران معاصر

در پژوهش‌های معاصر، علت‌های مختلفی برای شورش غریب‌شاه بیان شده ‌است. مهم‌ترین علت بیان‌شده، عملکرد فرماندهان نظامی و حاکمان منطقه گیلان در زمان شاه‌عباس‌اول است که ساکنان این منطقه را به شورش‌گری سوق می‌داد. مؤید این نظر در منابع تاریخی دوره صفویه و در وقایع دوره شاه‌عباس‌‌اول دیده می‌شود. فومنی و جنابدی در وقایع سال 1003ق/1594م تأکید کرده‌اند که شاه ‌عباس‌ اول برای مهارکردن شورش گیلان به رهبری طالش‌کولی، کیاجلال‌الدین و سلطان‌ابوسعیدچپک و داروغه قزوین، یعنی شیخ ‌احمد جارچی ‌باشی که میر غصب نیز بود همراه با ملک ‌بیگ ‌اصفهانی اعزام کرد. ناکامی این افراد در یافتن رهبران شورش موجب شد تا به جان مردم بیفتند: «میرغضب، شمشیر خون‌آشام از نیام کشیده و قتل به افراط نموده و بر هیچ کس رحم نکرد» .

بر اساس این، گیلان منطقه شورش‌خیزی بود و شورش‌کردن جزو ویژگی‌های این مردم محسوب می‌شد. وجود خاندان‌های متنفذ در منطقه که داعیه حکومت داشتند نیز عامل منطقه‌ای این شورش‌ها2بود . گفتنی است که توده مردم و گروه‌های فرودست، بخش اعظم همراهان شورش غریب‌شاه بودند و بزرگان و افراد طبقه بالادست، کمتر با این شورش همراهی کردند.

حضور بزرگ‌زاده‌ای در رأس شورش مردم گیلان، تشابهی با شورش‌های قبلی ندارد. هدف تمام شورش‌ها تا سال 1006ق/1597م در منطقه گیلان این بود که خاندان‌های مهم منطقه، حکومت محلی را تصاحب کنند؛ بنابراین، شورش غریب‌شاه با شورش‌های پیشین مقایسه ‌شدنی نیست. در دو دهه پایانی حکومت شاه‌عباس ‌اول و با قدرت‌یابی اصلان ‌بیک، وزیر یکی از مناطق گیلان و در طول چهارده سال وزارت او، خاندان متنفذ دیگری در گیلان باقی نماند یا حداقل در منطقه‌ای که اصلان‌بیگ مسئولیت وزارت آن را بر عهده داشته، خاندان متنفذی وجود نداشت. بنابراین، فرض شورش‌خیزبودن گیلان نه برای علت قیام غریب‌شاه بلکه برای تبیین پیشینه شورش‌ها در گیلان پذیرفتنی است.

از نظر پژوهشگران معاصر، از دیگر علت‌های قیام مردم گیلان، «خاصه‎شدن» ایالت گیلان بود. این استدلال از چند جهت درخور بررسی است: ابتدا اینکه با خاصه‌ شدن این ایالت، شاه‌عباس ‌اول می‌خواست اعتراضات مردمی را به ظلم و ستمی حاکمان این ایالت کاهش دهد؛ مورخان معاصر او به این نکته اشاره کرده‌اند. علت واقعی‌تر این کار، افزایش میزان درآمدهای دولت است و این نکته را نویسنده کتاب «القاب و مواجب دوره سلاطین صفوی» به‌‌صراحت در بحث «مستوفی خاصه» بیان کرده‌ است. شاه‌ عباس ‌اول پس از شکایت سرداران سپاهش درباره مصرف حقوق نظامیان برای ساخت‌وساز در مازندران و اصفهان، تصمیم گرفت که ایالت‌های گیلان، مازندران، اصفهان و اطراف آن و همچنین قم و کاشان را خاصه کند تا از درآمد این مناطق به امور عمرانی مدنظر خود بپردازد ؛ این گفته درباره گیلان صدق می‌کند چون در منطقه گیلان و مازندران، امرای محلی در حال نزاع و کشمکش با هم بودند و این جنگ‌های داخلی موجب بحران در امور اقتصادی و به‌تبع آن، در زندگی و معیشت مردم بودند. بنابراین، در ابتدا خاصه‌شدن گیلان و مازندران و ازبین‌رفتن حکومت‌های محلی در این دو ناحیه با استقبال عامه مردم همراه شد ؛ همچنین، خان‌احمد گیلانی در ابتدای حکومت شاه‌عباس‌ اول و در سال 999ق/1589م مقداری جنس و مبلغ 180تومان «پیشکش» برای شاه فرستاد.

پژوهشگرانی که معتقدند خاصه‌شدن گیلان بر شورش مردم این ناحیه تأثیر گذاشت، از بخش دوم یعنی درآمدزاکردن ایالت‌های خاصه برای خزانه سلطنتی سخن می‌گویند و بر این باورند که با خاصه‌سازی، وزیران محلی که به جای حاکمان نشستند برای حفظ مقام خود به جمع‌آوری گسترده پول رو آوردند و این درآمدها در منطقه و برای عمران آن هزینه نمی‌شد؛ در نتیجه، بار بیشتری بر دوش مردم می‌گذاشت . این نویسندگان «ظلم و ستمی» را در نظر نگرفته‌اند که فومنی آن را از علت‌های قیام مردم گیلان می‌داند «چون در زمان وزارت اصلان‌بیک و وزرای بعد از او در گیلان بیه‌پس، به مدت 17سال مردم از ظلم و عدوان آنان به تنگ آمدند و از تحکمات ملازمان و منصوبان، رعایا ظلم دیده و ستم‌ها کشیده بود، از تحمیلات و اطلاقات (مطالبات و مصادرات دیوانی) بی‌ملاحظه ناموجه گشته و در زی اختفا می‌گردیدند و خلقی کثیر از رعیت ولایت بیه‌پس به شکوه اصلان‌بیگ به فرح‌آباد رفته، مکرراً زبان به شکایت دراز کرده و عرض تظلم و بیدادی نمودند و مبلغ پنجاه‌یک‌هزار تومان تقریر ابواب اصلان‌بیک را نوشتند به نواب درگاه سپردند» .

اقدامی که حاصلی برای مردم منطقه گیلان نداشت و به قول فومنی، به درگاه شاه‌عباس‌‌اول می‌رفتند و حالات عرض می‌کردند ولی بهبودی نمی‌دیدند . شاهد ادعا این است که اصلان ‌بیک، وزیر بیه‌پس، به علت ظلم و ستم به مردم در دورانی که گیلان تازه خاصه شده بود با شورش مواجه و سرانجام از این مسئولیت برکنار شد3.

در این‌ میان، مسئله مهم نحوه سلوک وزیر یا حاکم یک ناحیه یا ایالت با مردم بود. یکی از نمونه‌هایی که به‌خوبی این مطلب را نشان می‌دهد، بحث معافیت مالیاتی در ایالت‌های خاصه است. اصفهان، یکی از ایالت‌های خاصه، یک ‌بار در زمان شاه‌عباس‌ اول به سبب آفت‌ها از پرداخت دیوانی و بار دیگر به علت چراغانی خوب در استقبال شاه، از بخشی از مالیات خود معاف شد . این‌ معافیت‌ها درباره اصفهان و برخی دیگر از نقاط خاصه تکرار شد؛ اما درباره گیلان فرمانی وجود ندارد که از معافیت بخشی یا همۀ مالیات این منطقه سخنی به میان آورده باشد. این در حالی بود که گیلان منبع درآمد شاه‌عباس ‌اول و محل تفریحات او بود. این نشان می‌دهد که وزیر این منطقه که حداکثر خدمتگزاری را برای شاه‌عباس‌ اول انجام داد، در زمینه رفاه حال رعایای گیلان اقدامی نکرد. بنابراین، ظلم و ستم وزیر منطقه‌ای با تأثیر ساختار (خاصه‌شدن) برابر است. با وجود این، نباید تأثیر خاصه‌سازی را نادیده گرفت؛ این تأثیرات در بازه زمانی بلندمدت‌تر و نه در دوره‌ای کوتاه‌مدت درخور ارزیابی هستند. بنابراین، تغییر فضای سیاست حاکم بر منطقه گیلان و سیاست والیان و حاکمان محلی در اداره این ایالت که امنیت و به‌ویژه امنیت اقتصادی را از مردم سلب کرده و به‌ ظلم و ستم پایدار تبدیل شده بود، در مقایسه با نتایج خاصه‌سازی تأثیر بیشتری داشت.

نظام مالی و مالیات‌گیری صفویان در گیلان

برخی مورخان، دوره شاه‌عباس‌‌اول را عصر طلایی صفویه می‌شناسند؛ اما این عصر طلایی برای مردم عادی و فرودست ایران و به‌ویژه مردم گیلان با مشکلات بسیاری همراه بود که یکی از نمونه‌های آن، تنوع مالیاتی و میزان چشمگیر آن است. در بررسی این تنوع، به گوناگونی فعالیت اقتصادی مردم این منطقه و به‌ تبع ‌آن، طبیعت انحصاری منطقه توجه شده ‌است. در گیلان نه‌تنها محصولات کشاورزی، صیفی‌جات و ابریشم تولید می‌شدند، محصولات دامی و شیلات و باغداری نیز حاصل می‌شدند؛ بنابراین، گیلان جزو معدود مناطق تولیدکننده در ایران بود که در حوزه‌های مختلف فعالیت اقتصادی نقش مهمی داشت . سلب امنیت اقتصادی مردم گیلان و ایجاد شورش در میان آنان، در نظام مالی و مالیات ‌ستانی این دوره دیده می‌شود.‌ مالیات دوره صفویه حداقل در سه نوع کلی تقسیم‌ می‌شود: مالوجهات، مالیات اضافی (اخراجات) و نرخی ثابت از درصد برداشت محصول ؛ در منطقه گیلان، هر سه نوع مالیات آثار و پیامدهای نامناسبی داشتند. مهم‌ترین مشکل کشاورزان و به‌ویژه کشاورزان گیلانی، پرداخت مالیات اضافه یا اخراجات و نرخی ثابت از درصد برداشت محصول بود. بخش دوم و سوم مالیات‌ها تنها بر اساس نظر حاکم یا وزیر منطقه‌ای از مردم گرفته می‌شد و در بسیاری مواقع، میزان این مالیات‌ها و تعداد دفعات دریافت آن مشخص نیست. این دو نوع مالیات در دوره صفویه در گیلان رایج بودند و بر زندگی مردم تأثیر بسزایی گذاشتند و از مهم‌ترین علت‌های بحران‌زایی در این منطقه بودند.

شکار و بیگاری

شکار ازجمله مفاهیمی است که در فرمان‌های معافیت از مالیات شا‌هان صفوی آمده و به‌ویژه، شاه‌عباس ‌اول در برخی از فرمان‌های خود درباره معافیت مالیاتی به آن اشاره کرده‌ است . معنای اصطلاح شکار تاحدی نامشخص است؛ برخی شکار را «شش کار» و معنای آن را شش روز کار رایگان برای شاه و حکمران دانسته‌اند . حداقل در کاربرد، واژه شکار با بیگاری مترادف نبوده ‌است و اگرچه هر دو واژه در فرمان‌های معافیت آمده‌‌اند، برای یک منظور به کار نرفته‌اند. همچنین در متن فرمان‌های معافیت، بیگاری به معنای کارکردن اجباری و بدون مزد از زمان مغولان باب شده بود. نکته مهم در زمینه بیگاری، استفاده از نیروهای کار مجانی در برخی کارهای خاص بود که نمونه‌هایی از آن عبارتند از: ساختن کاخ‌ها، قلعه‌ها و باغ‌ها، کار در مزرعه یا باغ ارباب، صاف‌کردن جاده‌ها و نیز تعمیرات قلعه، قصر، پل و برج. این بیگاری‌ها تا جایی ادامه پیدا می‌کردند که رعایا از پا می‌افتادند. رعایا با پرداخت مبلغی به مأموران از انجام بیگاری معاف می‌شدند4.

گزارش‌های تاریخی دوره شاه‌عباس ‌اول نشان می‌دهند که شاه دو نوع شکار داشته ‌است: نوع اول، شکار تفریحی بود که شاه هنگام سفر و گذر از مناطق مختلف و بر اساس استعداد طبیعی آن منطقه انجام می‌داد و نوع دوم، شکارهای از قبل برنامه‌ریزی شده بودندکه خود شاه دستور تنظیم برنامه را می‌داد یا بر اساس سنت‌های دیرپای آن منطقه، برنامه ویژه‌ای برای شکار در زمان ویژه‌ای وجود داشت . از قدیم در ناحیه گیلان ، شکاری با نام « شکار زنگول5» مرسوم بود که حاکمان این منطقه در فصل بهار انجام می‌دادند . شکار زنگول از رسوم محلی حاکمان گیلان بود و در زمان شاه‌ عباس ‌اول به رسمی سلطنتی تبدیل شد؛ به‌ شکلی که شاه در سال‌هایی که در جنگ نبود و بحران خاصی وجود نداشت، به وزیران گیلان حکم می‌کرد که با استفاده از تمام رعایا، از زمستان سال قبل نخجیر یا نخجیرهای پرمایه ایجاد کنند؛ در این حالت، هر گروه و طبقه‌ای از مردم گیلان مجبور بودند به تعداد بسیار و گاهی ده‌ تا سی‌ هزار نفر، به تشکیل نخجیر برای شاه اقدام کنند. در این ‌میان، به واسطه سردبودن هوا در مناطق کوهستانی و امراض مُسری تعدادی از رعایا تلف می‌شدند6 . مورخان رسمی دوره شاه‌عباس ‌اول، از شکار زنگول با عباراتی مانند «تماشای غریب» و «شکار غریب و تماشایی» یاد کرده‌اند. یکی از سیاحان خارجی که از نزدیک شکار‌های شاه‌عباس‌ اول را دیده، رعایا و دهقانان را به مثابه «سگ شکاری» برای شاه توصیف کرده‌ است .

فشار این شکارهای گاه‌گاه شاه‌عباس ‌اول بر مردم گیلان از آن رو درخور توجه است که تلفات انسانی بسیاری به همراه داشت و ازسوی‌دیگر، کشاورزان گیلانی که باید در اواخر زمستان و اوایل بهار به کاشت و داشت و برداشت محصولات پاییزی و بهاری می‌پرداختند و خود را برای پرورش ابریشم آماده می‌کردند، با تنی خسته و نیمه‌جان به محل کشاورزی‌ خود می‌رسیدند در حالی‌ که توانی برای کار نداشتند.

طرح

طرح از دیگر اخراجاتی بود که چون به‌شکل ظالمانه و یک‌سویه اجرا می‌شد، کشاورزان را از رسیدن به حق قانونی خود در فروش محصول باز می‌داشت. این نوع اخراج از قبل از صفویه متداول و در زمان شاه‌عباس ‌اول، یکی از راه‌های کسب درآمد گسترده برای دولت مرکزی بود؛ به‌طور کلی، طرح به معنای مجبورکردن کشاورز به فروش غلات و برخی از محصولات کشاورزی به قیمت کمتر به مأموران دولتی است . در زمان صفویه، طرح بر ابریشم، پشم و غله وضع شده بود . در بحث طرح یا انحصار، میزان محصول ابریشم منطقه گیلان مهم‌ترین مسئله‌ای است که با موضوع نوشتار حاضر مرتبط است؛ به گفته اولئاریوس، بیشترین میزان تولید این محصول در گیلان هشت هزار عدل بود . در زمان انحصار فروش ابریشم، قیمت هر عدل ابریشم از 12 تومان به 50 تومان افزایش یافت و باقیمانده بها ویژه شاه‌عباس ‌اول بود7 . بر اساس انجام فرایند اخراجات و به‌شکل ویژه در زمینه طرح، شاه‌عباس‌اول هر عدل ابریشمی را که از کشاورز گیلانی 12 تومان می‌خرید8، به تجار ارمنی و اروپایی 50 تومان می‌فروخت. شاه از این راه، متوسط مبلغ 304 هزار تومان9 تنها از ایالت گیلان درآمد داشت.10 میزان این مبلغ که بخشی از مال دیوانی سالیانه گیلان بود درخور مقایسه با میزان عشر و مال سه‌ساله ارباب‌رعیتی اصفهان است که پایتخت صفویان بود و میزان کل آن فقط 15هزار تومان گزارش شده‌ است . شاه‌صفی در آغاز پادشاهی خود در حکمی و در قالب طرح به «احتمال آنکه مبادا از کارکنان وزرا و عمال نسبت به این جماعت [مردم گیلان] زیادتی روی نماید که باعث نقصان و خسران ایشان شود»، خرید ابریشم را در گیلان لغو کرد .

تسعیر

تسعیر، یکی دیگر از اخراجات، نوعی اضافه‌ستانی بود که درباره برخی از محصولات کشاورزی و به‌ویژه غلات اعمال می‌شد. تسعیر به نرخی گفته می‌شد که برحسب آن، مالیاتی را که به دینار طلا یا به جنس تقویم شده بود به دینار رایج یا به‌طور کلی به پول نقد تبدیل می‌کردند . براساس گزارش‌های موجود، مستوفیان در ایالت‌های خاصه ابتدا میزان مالوجهات11 را تعیین و سپس نرخ تسعیر آن را در قالب احکام برای هر زمین مشخص و برای اِعمال، به مودیان اعلام می‌کردند. گیلان از اولین ایالت‌هایی بود که در سال 1007ق/1598م، به‌شکل خاصه درآمد. میزان درآمد تسعیر غلات این ایالت نامشخص است اما بر اساس متون تاریخی دوره صفویه، درآمد چشمگیری بوده ‌است؛ به‌صورتی‌که یکی از وزرای مقتدر ایالتی شاه‌عباس ‌اول به علت تفاوت تسعیر برنج یکی از مناطق این ایالت از کار برکنار شد. در این واقعه حاتم‌بیگ، اعتمادالدوله شاه‌عباس‌ اول، به شاه گزارش داد که وزیر گیلان، میرزای عالمیان، مبلغ 18 هزار تومان از تفاوت تسعیر برنج لاهیجان را از کشاورزان دریافت کرده‌ است ولی به حساب حکومت منظور نکرده‌ است. میرزای عالمیان پس از اطلاع از این مسئله، به حضور شاه رسید و توضیح داد که به علت خرابی‌هایی که از حکومت حاکمان قبلی در کشاورزی منطقه گیلان به وجود آمده، او پولی بابت تفاوت تسعیر دریافت نکرده‌ است. گویا شاه‌عباس‌ اول پذیرفت که میرزای عالمیان، پول تسعیر را از مردم لاهیجان دریافت نکرده است ولی او را به علت نگرفتن تسعیر، برکنار کرد و از جانشین او، بهزادبیگ، خواست که این میزان تسعیر برنج لاهیجان را از مردم آن منطقه بگیرد. بهزادبیگ هم مبلغ 18هزار تومان را طی سه سال از مردم لاهیجان گرفت و به حساب دولت پرداخت کرد .

قتلغا (قتلغه یا نزل)

قتلغا به مالیاتی گفته می‌شد که در زمان حضور و سفر نمایندگان شاه یا نمایندگان سفرای کشورهای خارجی که مهمان شاه بودند، ساکنان مناطق و نواحی باید پرداخت می‌کردند. براساس این نوع مالیات، این عده در حین مسافرت در سطح کشور، هر کجا اقامت می‌کردند، ساکنان آن منطقه موظف بودند که امکانات پذیرایی و اسکان آنان را تأمین کنند. این وضعیت، کم‌وبیش در شهرها وجود داشت؛ در مناطق بین‌شهری و روستایی، مهماندار شاه به هر قصبه و قریه‌ای که می‌رسید، هر قسم خوردنی را بدون خرج یک ‌شاهی از روستاییان می‌گرفت . در بسیاری مواقع، مهمانداران تا چهار برابر نیاز کاروان بر روستاییان تحمیل می‌کردند . بجز سفیران خارجی، وقتی مسئولان حکومتی نیز به نقاط مختلف ایران می‌رفتند، مشمول همین‌گونه مالیات برای مردم آن منطقه می‌شدند. مردم می‌بایست چاپاری سواری و خوراک رایگان برای مقام‌های حکومتی فراهم می‌کردند و هزینه سکونت آنها را با پول و نه با کالا می‌پرداختند. این وضعیت حتی درباره مأموران مالیاتی و گیرندگان مالیات‌ها نیز صدق می‌کرد.

مردم گیلان در طول دوران حیات شاه‌عباس‌اول، به سه شکل مشمول مالیات «قتلغا» یا «نزل» شدند:

الف. طی سال‌های 1000تا1004ق/1591تا1595م، به واسطه شورش‌هایی که در منطقه گیلان اتفاق افتادند، 12نیروهای مأمور حکومت مرکزی که بیشتر از مناطق تبریز به گیلان می‌آمدند، وظیفه داشتند نیروهای شورشی را سرکوب کنند. در این حالت، بسیاری از نیروهای شورشی به مناطق جنگلی پناه می‌بردند و نیروهای مأمور شاه، چند ماه در روستاهای اطراف جنگل اقامت می‌کردند. بنابراین، مردم روستایی موظف بودند که در خانه خود از این نیروها پذیرایی کنند. شورش علی‌خان، حاکم بیه‌پس، یکی از این شورش‌ها بود که او به همراه چند نفر از ملازمانش در منطقه تنیان مخفی شدند. سپاه شاه‌عباس ‌اول به سپهسالاری فرهادخان، سه ‌ماه این منطقه را برای پیداکردن علی‌خان جستجو ‌کرد و در این مدت، فرماندهان این سپاه در خانه‌های ملاسالار تنیانی «نزل» کردند و بقیه لشکر نیز در اطراف ده چادر زدند.

ب. در مراتب متعددی، شاه‌عباس ‌اول به همراه بسیاری از ملازمان و فرماندهان خود برای شکار به گیلان رفت. در طول سیر و شکار، ملازمان و همراهان که گاه چند هزار نفر بودند در خانه‌های مردم روستاها و شهرهای سر راه شاه اسکان می‌گرفتند13ترکمان ذیل وقایع سال 1003ق/1594م و ذیل واقعه سال 1025ق/1616م به نمونه‌هایی از این مالیات‌ها و زیاده‌ستانی‌ها در قالب تعریف و تمجید اشاره کرده ‌است.

ج. حضور هیئت‌های خارجی در گیلان. در زمان شاه‌عباس‌‌اول، هیئت سیاسی روس حداقل دوبار در سال‌های 1004ق/1595م و 1027ق/1617م از راه گیلان به ایران آمد و حضور این هیئت‌ها جز بار مالیاتی نتیجه دیگری نداشت.

چریک (مالیات نظامی)

چریک یکی از مالیات‌هایی بود که مردم گیلان مجبور بودند در این زمان پرداخت کنند. این مالیات هم به‌شکل موقتی و هم به‌شکل دایم دریافت می‌شد. دریافت آن به این شکل بود که برای برپابودن یا برپاشدن نیروی نظامی ضروری، افراد سالم باید در خدمت سپهسالار قرار می‌گرفتند و با پرداخت مقداری پول از این مالیات معاف می‌شدند . برخلاف نظر برخی از پژوهشگران معاصر که معتقدند نیروی نظامی در ایالت‌های خاصه وجود نداشت ، بر اساس نوشته‌های تاریخی، فرماندهان نظامی و نیروهای نظامی آنان به میزان چشمگیری در گیلان وجود داشتند، زیادی نیروهای نظامی، هزینه‌های مالیات چریک را به‌شکل دایمی بر مردم این منطقه تحمیل می‌کرد.

بازدید، مباشرانه و محصلانه

هر سه از دریافتی‌هایی بودند که کشاورزان به پرداخت آن مجبور می‌شدند. بازدید به مالیاتی گفته می‌شد که برای بازدید از محصول، به‌شکل عینی و تخمین میزان آن دریافت می‌شد. مباشرانه را به فردی پرداخت می‌کردند که ناظر املاک حکومتی در مناطق خاصه بود و در ایالت‌های خاصه، حضور مباشر و گرفتن مباشرانه امری معمولی بود. محصلانه نیز به مالیاتی گفته می‌شد که محصل یا تحصیل‌کننده که مسئول جمع‌آوری مالیات بود از مردم دریافت می‌کرد . مردم گیلان به واسطه کشت متوالی بهاره و پاییزه خود، همیشه با این مأموران و مطالبات آنها درگیر بودند. روستاییان می‌بایست در روستاها برای مقام‌های حکومتی (مباشران)، چاپاری سواری و خوراک رایگان فراهم می‌کردند و هزینه سکونت آنها را با پول و نه کالا می‌پرداختند. این وضعیت درباره گیرندگان مالیات‌ها (محصل) نیز صدق می‌کرد .

مالیات‌های متعدد و شورش گیلان

شورش مردم گیلان در آغاز پادشاهی شاه‌صفی، نتیجه فشار مالی و سلب امنیت اقتصادی بود که در دهه پایانی پادشاهی شاه‌عباس‌‌اول فشار دوچندانی بر مردم این ناحیه وارد کرده بود. نصیری اشاره می‌کند که شاه‌عباس ‌اول برای بناکردن مکان‌های جدید یا ساخت راه‌ها به پول هنگفتی نیاز داشت. خاصه ‌شدن ایالت‌ها و گرفتن انواع اخراجات که براساس فرمان‌های معافیت مالیاتی تا 50 نوع شمارش می‌شوند، ایالت گیلان را که به واسطه وضعیت طبیعی و اقلیمی محصولات متعدد و به‌ویژه ابریشم مرغوب تولید می‌کرد را جولانگاهی برای دریافت انواع مالیات­‌های اضافی (اخراجات) کرد. وجود برخی حاکمان مستبد و فاسد، همچون اصلان‌بیک نیز موجب شد این جریان شدت بیشتری بگیرد؛ بنابراین، در دهه پایانی حکومت شاه‌عباس اول دو عاملِ وجود حاکمان محلی و گرفتن اخراجات متعدد برای تأمین مالی طرح‌های ساخت‌وساز شاه سبب شدند که در زمینه اقتصادی از مردم گیلان نوعی سلب امنیت شود. سلب امنیت اقتصادی در گیلان به این شکل بود که مردم گیلان نمی‌دانستند آیا به واسطه شکار شاه در زمین‌های خود کار می‌کنند یا خیر؟ و هر سال، شاه و مأموران او چه قیمتی را قیمت تسعیر اعلام می‌کنند و قیمت فروش طرح چگونه خواهد بود؟ بر اساس این‌، مردم این منطقه میزان واقعی درآمد خود را نمی‌دانستند چون هر لحظه امکان داشت از آنان مبالغ هنگفتی با عنوان چریک و قتلغا گرفته شود. مردم منطقه‌ای که باید درآمد چشمگیری از مواهب طبیعی آن کسب می‌کردند، در بیشتر اوقات تمام دسترنج خود را با عنوان‌های مختلف و ذیل اخراجات به نمایندگان دولت مرکزی می‌دادند. بنابراین، اضافه‌ستانی مالیاتی و فشار ناشی از آن بر مردم منطقه گیلان، مهم‌ترین دلیل شورش آنها در آغاز پادشاهی صفی بود.

بررسی‌های انجام‌شده درباره پربسامدترین مالیات‌های رایج در گیلان در زمان شاه‌عباس‌اول نشان می‌دهند که این مالیات‌گیری، چرخه‌ای از مشکلات و ناامنی‌ها و به‌دنبال آن نارضایتی‌ها را در این منطقه ایجاد کرده بود که در نهایت، به شورش منجر شد.

نکته مهم این است که در زمان شاه‌عباس ‌اول به علت قدرت استبدادی فراوان شاه و سخت‌گیری‌های او، مالیات‌ها و زیاده‌ستانی‌ها در گیلان معمول بودند و با توجه به شورش‌های این منطقه در اوایل پادشاهی شاه‌عباس ‌اول و سرکوب سنگین آنها، امکان شورش در این منطقه فراهم نبود. با مرگ شاه‌عباس‌اول و به‌‍‌ قدرت‌رسیدن شاه‌صفی، شاه مستبد از موقعیت خود ترسان و در هاله‌ای از ترس و مسئولیت‌ها گرفتار بود؛ بنابراین، به علت زمینه‌های از پیش موجود، این فرصت برای گیلانی‌ها ایجاد شد تا علیه شیوه اجرایی و مدیریتی منطقه گیلان و به‌ویژه مسائل مالی و مالیاتی و اجحافاتی شورش کنند که از پیش موجود بودند و در این زمان ادامه داشتند.

شورشِ به رهبری غریب‌شاه چنان مهم بود که شاه تازه به ‌قدرت‌ رسیده آن را به سخت‌ترین شکل ممکن سرکوب کرد. این سرکوبی موجب شد تا پایان دوران صفویه شورش دیگری در این منطقه اتفاق نیفتد؛ پس از فروکش‌کردن شورش غریب‌شاه، فرایند زیاده‌ستانی مالیاتی از طرف حکومت در منطقه گیلان تداوم نداشت و به دستور شاه‌صفی، مردم گیلان به جرم حمایت از غریب‌شاه مجازات نشدند و به آنها فرصت داده شد تا دوباره ابریشم تولید کنند . علاوه ‌بر این، در منابع رسمی این دوره، از افزایش مالیاتی و تنوع مالیات‌ها و به‌ویژه رفت‌و‌آمدهای شاه و هیئت‌های داخلی و خارجی به گیلان و تحمیل مالیات‌های ناشی از آنها گزارشی دیده نمی‌شود.

نتیجه‌

در پژوهش حاضر تلاش شد تا به این پرسش، پاسخ داده شود که علت‌ها و عوامل اقتصادی چه نقشی در شورش غریب‌شاه داشتند؟ در بررسی این پرسش، دو دسته علت‌های بیان‌شده در منابع و پژوهش‌های تاریخی ارزیابی شدند. با تأکید بر چند وجهی‌بودن علت‌ها و عوامل مؤثر در شورش گیلان، یافته‌ها‌ی پژوهش حاضر تأکید می‌کنند که مهم‌ترین علت شورش گیلان در سال 1038ق/1628م، مالیات‌های متعددی بودند که دولت از کشاورزان گیلانی می‌گرفت. مردم گیلان مجبور بودند انواع مالیات‌های (اخراجات) اضافه را بپردازند و ازسوی‌دیگر، بسیاری از این مالیات‌ها در قالب بیگاری و در مهم‌ترین زمان کاری کشاورزان گیلانی انجام می‌شد. شاه‌عباس‌ اول از مردم گیلان انتظار داشت که هم در مالیات‌های بیگاری او به بهترین شکل انجام‌وظیفه کنند و هم کشاورزان منطقه بیشتر مالیات و به‌تبع، بیشترین سهم درآمدی خزانه شاه را بر عهده داشته باشند و البته کشاورزان نباید به معافیت‌های مالیاتی چشم‌ می‌داشتند.

یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهند که تنوع مالیات‌ها و فشار اقتصادی ناشی از عملکرد حاکمان این ایالت در دوره شاه‌عباس ‌اول بر مردم، نقش اصلی را در شورش غریب‎شاه داشتند. این شورش، اعتراض به عملکرد اقتصادی و مالی دولت صفویه و حاکمان آنها در دوره شاه‌عباس ‌اول و تداوم آن در زمان شاه‎صفی بود که شورشیان با استفاده از خلاء قدرت پیش‎آمده پس از مرگ شاه‌عباس ‌اول و حاکمیت استبدادی ضعیف اما سخت‌کُش شاه‌صفی، آن را انجام دادند.

این نگاه به همراه ظلم حاکمان محلی، فضایی را ایجاد کرد که مردم گیلان بلافاصله پس از مرگ شاه‌عباس‌ اول شورش کردند. شورشی که وضعیت گذشته و ترس تداوم آن در آینده را نشان می‌داد. مردم عاصی و مالیات‌زده گیلان، چاره‌ مشکل خود را در تخریب تمام ساختارها دیدند. شورش گیلان به شدیدترین و سخت‌ترین شکل سرکوب شد و درنتیجه، درباره این نوع ناآرامی‌های اجتماعی در این ایالت تا پایان پادشاهی شاه‌صفی گزارشی وجود ندارد. به ‌احتمال، معافیت مالیات‌هایی که پس از شورش غریب ‌شاه برای اهالی گیلان وضع شد، از علت‌های اصلی وضعیت جدید گیلان بود. بنابراین، ماهیت شورش مردمی منطقه گیلان پس از این واقعه، با شورش‌های دیگر در عصر صفویه متفاوت بود و دستگاه حاکمیت صفوی پس از این شورش برای جلوگیری از شورش‌های بحران‌زا، شیوه عملکرد خود را به‌ویژه در نظام مالیاتی این ایالت تعدیل کرد. این موضوع در پژوهش‌های دیگر درخور بررسی و واکاوی است.

پی نوشت

1. .برای اطلاع از وقایع این شورش به مقاله «زمینه‌ها و علت‌های شکل‌گیری قیام غریب‌شاه گیلانی» نوشته جهان‌بخش ثواقب مراجعه کنید.

2. این جمله «بر سر آرزویی که از دیرباز تخمیر وجود ایشان بود رفته شخصی مجهول‌القدری را… به مسند حکومت آن دیار نشانده، غاشیه اطاعتش بر دوش کشدیدند»(اصفهانی، 1368: 50) مؤید همین نظر است.

3.مؤلف وقتی از ورود بهزادبیگ به بیه‌پس صحبت می‌کند، از چراغانی و جشن مردم خبر می‌دهد (فومنی، 1390: 165).

4.در تاریخ گیلان به‌صورت خاص به دو نمونه از بیگاری‌ها درباره مردم گیلان اشاره شده‌است: 1. زمانی‌که شاه‌عباس‌اول توانست خان‌احمدگیلانی را به فرار از گیلان مجبور کند، فرمان داد که باغ پیش قلعه را از درخت و گل تهی کرده و به‌جای‌آن، سبز میدان را در این محل ایجاد کنند که شاه بتواند به چوگان و قپق‌اندازی در آن بپردازد (فومنی، 1390: 132و133)؛ 2. زمانی بود که شاه‌عباس‌اول پس از تسخیر شیروان به بهزادبیگ، وزیر گیلان، دستور داد تمام راه‌ها و پل‌ها را از ابتدای آستارا تا سرحد مازندران هموار و تعمیر کند (فومنی، 1390: 182).

5. برای انجام شکار زنگول از چند هفته تا چند ماه قبل، رعایا زیر نظر فرماندهان نظامی و مسئولان نواحی مختلف گیلان باید با حضور در کوه‌های مناطق گیلان و با استفاده از وسایل مختلفی، به رم‌دادن خوک‌های وحشی اقدام می‌کردند؛ سپس این خوک‌ها را وارد نخجیر می‌کرددند؛ اما این نخجیر از قبل با درختان و شاخه‌های بریده‌شده به‌صورت دایره تشکیل شده بود و چند در ورودی داشت. در مرحله بعد رعایا باید این خوک‌های وحشی را وارد اتاقک‌های چوبی می‌کردند که در نخجیر ساخته شده بود و خوک‌های وحشی در داخل این قفس‌ها حبس می‌شدند. در روز شکار و با حضور شاه‌عباس‌اول و مقامات، ابتدا درِ بعضی از این قفسه‌ها باز می‌شد و تعدادی از افراد شجاع بر روی خوک‌های وحشی که از زندان‌های داخل نخجیر آزاد شده بودند، می‌پریدند. دراین‌بین، نیروهای تفنگچی و برخی دیگر از مردم عادی به ایجاد سروصدای مهیب اقدام می‌کردند. افرادی که پشت این خوک بوده و گوش این خوک‌ها را گرفته بودند، در نهایت باید آن‌ها را به تسلیم و زمین‌خوردن وادار می‌کردند و در این لحظه، با کاردی که به همراه داشتند، خوک وحشی را می‌کشتند. در ادامه شاه و مقامات نیز با تیروکمان تعدادی دیگری از این خوک‌ها را شکار می‌کردند (منجم‌یزدی، 1366: 335و336).

6. فومنی در کتاب خود در ذیل وقایعی که درباره یکی از این شکارها بیان کرده، از مرگ 2800 نفر نام برده که شاه‌عباس‌اول در مقابل این اعلام کاملاً بی‌تفاوت بوده‌است (فومنی، 1390: 194).

7. اینکه فلور از کجا مبلغ 50تومان را برای هر عدل ابریشم قید می‌کند در کتاب او سندی وجود ندارد؛ اما بنابر نوشته کتاب زندگانی شاه عباس، در سال 1028ق تعدادی از تجار ارمنی با شاه ملاقات کردند. در این ملاقات قرار نبود که درباره مسئله خاصی، یعنی صادرات ابریشم ایران از طرف عثمانی صحبتی به میان آید؛ اما یکی از تجار ارمنی که چندان در تجارت ابریشم سهمی نداشت، بدون هماهنگی با بقیه تجار، به شاه‌عباس گفت درصورتی‌که شاه اجازه دهد که تجار ارمنی ابریشم خود را از طریق عثمانی صادر کنند، آنان حاضر هستند برای هر عدل 50تومان به شاه بپردازند. این حرف نسنجیده این تاجر به طبع شاه خوش آمد و دستور داد که ابریشم از راه عثمانی صادر شود (فلسفی، 1371: 5/1961و1962).

8.مسئله دیگر که باید مدنظر داشت این است که نوقان‌داران گیلانی ابتدا باید مالوجهات محصول ابریشم خود را که یک‌سوم محصول بود، پرداخت می‌کردند؛ سپس بقیه محصول را نیز به قیمت مشخص‌شده، به نماینده شاه می‌فروختند.

9. فلسفی مدعی است که شاه‌عباس‌اول از فروش ابریشم به خارجی‌ها و تجار به‌طور متوسط سالیانه 8میلیون تومان درآمد داشته‌است (فلسفی، 1371: 5/1952).

10.البته درآمد شاه‌عباس‌اول از ابریشم به همین جا ختم نمی‌شد؛ زیرا بازرگانانی که قصد صادرات ابریشم را داشتند، برای هر عدل 12تومان مالیات و برای عمل‌آوری ابریشم خام 4تومان مالیات باید می‌پرداختند (ثواقب، 1385: 43) که این خود منبع درآمد دیگر شاه بود و در نهایت، صادرات آن از بنادر مختلف نیز درآمد افزون‌تری را برای او رقم می‌زد

11. مال وجهات از دوکلمه مال به معنی نقدی وجهات به معنی جنسی تشکیل شده‌است. این واژه را می‌‌توان معادل خراج دانست که در دوران قبل به کاربرده می‌شده ‌است(پطروشفسکی،1357: 2/72). خراج همان مالیاتی است که قبل و بعد از اسلام، حکومت مرکزی از اراضی کشاورزی می‌گرفت. میزان آن بنابرگزارش‌های آن دوران، عشرمحصول بوده ‌است(نصیری،1372: 61و62). این میزان از قرن پنجم قمری به ‌صورت رسم درآمد(پطروشفسکی ،1357: 2/207).

12.برای اطلاع بیشتر از این شورش‌ها، نگاه کنید به (شورمیج، 1392: 96تا100).

13. مردم این مناطق به غیر از مالیات نزل، مشمول مالیات دیگری هم با حضور شاه و بزرگان می‌شدند که به آن ساوری می‌گفتند. ساوری هدایایی بود که رعایا هنگامی‌که صاحبان قدرت وارد محلی می‌شدند (نزل) به آنان می‌دادند (طهماسبی، 1384: 126).

مراجع کتابنامه

الف. کتابهای فارسی

. آقابخشی، علی و مینو افشاری‌راد، (1383)، فرهنگ علوم سیاسی، ویرایش ششم، تهران: چاپار.

. اصفهانی، محمد معصوم ‎بن ‎خواجگی، (1368) ، خلاصه السیر؛ تاریخ روزگار شاه‌صفی صفوی، تهران: علمی.

. اف‍وش‍ت‍ه‌ایی‌ نطنزی، م‍ح‍م‍ود‌ب‍ن‌ه‍دای‍ت‌ال‍ل‍ه، (1373)، ن‍ق‍اوه‌الاث‍ارف‍ی‌ذک‍رالاخ‍ی‍اردر ت‍اری‍خ ص‍ف‍وی‍ه‌، به اهتمام احسان اشراقی، ویرایش دوم، تهران: علمی‌ و فرهنگی.

. اولئاریوس، آدام، (1369)، سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه محمدحسین کردبچه، 2ج، تهران: کتاب برای همه.

. بارتولد، و. و، (1358)، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه کریم کشاورز، تهران: امیرکبیر.

. بلو، دیوید، (1393)، شاه‌عباس؛ پادشاهی که برای مردمش افسانه شد، ترجمه امیر همایونی، اصفهان: مترجم.

. بوسه، هربرت، (1367)، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی؛ بر مبنای اسناد دوران آق‌قویونلو و قراقویونلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

. پاینده، محمود، (1357)، قیام غریب‌شاه گیلانی «مشهور به عادلشاه در دوره صفویه1038»، رشت: سحر.

. پتروشفسکی، ای. پ؛ ی آبلیایف، (1356)، سه مقاله درباره بردگی، ترجمه سیروس ایزدی، تهران: امیر کبیر.

.———–، (1357)، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول (قرن‎های 13 و 14میلادی)، ترجمه کریم کشاورز، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی.

. پ‍ی‍گ‍ول‍وس‍ک‍ای‍ا، ن‍ی‍ن‍اوی‍ک‍ت‍وروونا، (1354)، ت‍اری‍خ‌ای‍ران‌ (از دوران ب‍اس‍ت‍ان ت‍ا پ‍ای‍ان س‍ده ه‍ج‍ده‍م م‍ی‍لادی‌)، ت‍رج‍م‍ه‌ک‍ری‍م‌ک‍ش‍اورز، ت‍ه‍ران‌: پ‍ی‍ام‌.

. ترکمان، اسکندربیگ،‌ (1317)، ذیل تاریخ عالم‌آرای عباسی، تصحیح سهیلی خوانساری، تهران: کتابفروشی اسلامیه.

. —————، (1390)، تاریخ عالم‌آرای عباسی، به کوشش فرید مرادی، 2ج، تهران: نگاه.

. جُنابدی، میرزابیگ، (1378)، روضهالصفویه، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.

. الحسینی سوانح‌نگارالتفرشی، ابوالمفاخربن‌فضل‌الله، (1388)، تاریخ شاه‌صفی؛ تاریخ تحولات ایران در سال‌های1038-1052ق؛ به انضمام مبادی تاریخ زمان نواب رضوان مکان شاه‌صفی؛ تاریخ تحولات ایران در سال‌های 1038-1041ق، مقدمه،تصحیح و تعلیقات محسن بهرام‌نژاد، تهران: میراث مکتوب.

. دلاواله، پیترو، (1380)، سفرنامه پیترو دلاواله، ترجمه محمود بهفروزی، 2ج، تهران: قطره.

. ذبیحی، مسیح و منوچهر ستوده، (1354)، ازآستارا تا استارباد (شامل اسناد تاریخی گرگان)، ج6، ،تهران: انجمن آثار ملی.

. رُهر بُرن، کلاوس میشائیل، (1349)، نظام ایالات در دوره صفویه، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

. سلطانیان، ابوطالب، (1393)، نظام زمین‎داری و کشاورزی در دوره صفویه، رشت: دانشگاه گیلان.

. شاردن، ژان، (1345)، سیاحتنامه شاردن، ترجمه م. عباسی، ج8، تهران: امیرکبیر.

. شرلی، آنتونی، (1357)، سفرنامه برادران شرلی، ترجمه آوانس، چ2، تهران: منوچهری.

. فلسفی، نصرالله، (1364)، زندگانی شاه‌عباس‌اول، ج5، چ2، تهران: علمی.

. فلور، ویلم،‌ (1394)، تاریخچه مالی- مالیاتی ایران از صفویه تا پایان قاجاریه، ترجمه مرتضی کاظمی ‌یزدی، تهران: تاریخ ایران.

. فومنی‌گیلانی، عبدالفتاح، (1349)، تاریخ گیلان در وقایع سال‌های 923-1038هجری قمری، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.

. —————–، (1390)، تاریخ گیلان، تصحیح و تحشیه افشین پرتو، رشت: فرهنگ ایلیا.

. کاشانی، مجید، (1376)، جامعه‎شناسی انقلاب، چ3، تهران: دانشگاه پیام‌نور.

. لمتون، ا.ک.س، (1362)، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، چ3، تهران: علمی و فرهنگی.

. مظفری، محمدولی، (1393)، پژوهش‌های فرهنگ عامه (شرق گیلان)، رشت: فرهنگ ایلیا.

. منجم‌یزدی، ملاجلال‌الدین‌محمد، (1366)، تاریخ عباسی؛ روزنامه ملاجلال، به کوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهران: وحید.

. میراحمدی ، مریم، ( 1363)، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران: امیرکبیر.

. میرزارفیعا، محمدرفیع‌بن‌حسن، (1385)، دستور الملوک میرزا رفیعا، تصحیح محمد اسماعیل مار چینکو فسکی، ترجمه علی کردآبادی، تهران: وزارت امور خارجه.

. میرزاسمیعا، (1368)، تذکرهالملوک، به کوشش سیدمحمد دبیرسیاقی، تهران: امیرکبیر.

. مینورسکی، ولادیمیرفدورویچ، (1368)، سازمان اداری حکومت صفوی؛ تحقیقات و حواشی و تعلیقات مینورسکی بر تذکرهالملوک، ترجمه مسعود رجب‌نیا، چ2، تهران: امیرکبیر.

. نصیری، میرزاعلی‌نقی، (1372)، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، تصحیح یوسف رحیم‌لو، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.

. واله‌قزوینی‌اصفهانی، محمدیوسف،‌ (1382)، ایران در زمان شاه‌صفی و شاه‌عباس‌دوم (1071-1038ق)، مصحح محمدرضا نصیری، چ2، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

. وحیدقزوینی، میرزامحمدطاهر، (1383)، تاریخ جهان‌آرای عباسی، تصحیح سیدسعید میر محمد صادق، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

ب. مقاله

. ثواقب، جهانبخش، (1381)، «ابریشم گیلان»، پژوهش‌نامه علوم‌انسانی دانشگاه شهیدبهشتی، ش34، ص145تا176.

. ————، (زمستان 1385)، «بررسی عوامل تنزل اقتصادی ایران در عصر شاه‌صفی»، مجله فرهنگ ویژه تاریخ، ش25، ص60تا62.

. ————، (پاییز و زمستان1378)، «زمینه‌ها و علت‌ها شکل‌گیری قیام غریب‌شاه گیلانی»، مجله علمی‌پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه اصفهان، ، دوره2، ش18 و 19 ، ص71تا98.

. شورمیج، محمد، (1392)، تحلیلی بر شورش‌های گیلان بعد از فتح آن در زمان شاه‌عباس‌اول صفوی، دو فصلنامه پژوهشنامه تاریخ‌های محلی ایران، س1، ش2، ص89تا104.

. میرجعفری، حسین، مرتضی دهقان‌نژاد و ساسان طهماسبی، (بهار و تابستان1385)، «پیامدهای سیاست خاصه‌ سازی در دوره صفویه»، مجله علمی ‌پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه اصفهان، دوره2، ش1، ص16تا45.

ج. پایان‌نامه

. طهماسبی، ساسان، (1384)، کشاورزی و نظام زمین‌داری در دوره صفوی، رساله دکتری تاریخ گرایش ایران اسلامی، دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه اصفهان.

نویسندگان
محسن شانه ا ی1؛ علی اکبر جعفری 2؛ اصغر فروغی ابری2
1دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه اصفهان، ایران
2دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان، ایران

یک پاسخ ارائه کنید