گاه شماری گیلانی( دیلمی)
گیلان در شمال ایران، بین سلسله کوههای البرز غربی و دریایی مازندران قرار دارد. این ناحیه تاچند قرن گذشته، نام واحد و قلمرو ثابتی نداشت و بنا به برخی شواهد تاریخی،
در زمان پادشاهی ساسانیان و پس از آن در سدههای نخستین پس از اسلام به نام «دیلم» یا «دیلمان» شهرت داشت وبعدها به تدریج نام «گیلان» جایگزین دیلم گردید. به طوری که در اواخر قرن سوم هجری «ابنحوقل» در «صوره الارض» هنوز از آن به عنوان «دیلم» یا «دیلمان» نام می برد و آن را شامل مناطقی می داند که «از جنوب تا قزوین و تارم و قسمتی از آذربایجان و بخشی از ری و از شرق تا تبرستان ودیگر نواحی ری و از مغرب تا مناطق دیگری از آذربایجان و شهرهای آران و از شمال به دریای خزرمتصل و محدود است» (حکیمیان: 1364، ص 94)
مردم مناطق نامبرده در طول تاریخ بنا به روایت اکثر مورخان، صاحبان اصلی البرز کوه بودهاند ودر همسایگی و کنار سایر اقوام ایرانی در تاریخ و سرگذشت یکدیگر مشترکاند. و از باورها وآیینهای ملی ایرانیان که میراث مشترک تمامی باشندگان فلات ایران می باشد، پایداری کردهاند.
از زمره این میراث مشترک، روشهای سنجش و نگاهداشت زمان ـ گاهشماری ـ است. گاهشماری ایرانیان، علیرغم متفاوت بودن در تقسیمات درونی و گوناگونی آغاز سال و جشنها و آیینهایمربوط به آن، از بن و ریشه یکی است که در طی زمان منطبق با شرایط اقلیمی اقوام گوناگون،دگرگونیهایی پذیرفت و از هزارهها عبور کرد و به امروز رسید.
شناسایی و رمزگشایی این پیشینه تاریخی و جلوههای فرهنگی و تمدنی آن از گذشته دور تاامروز ـ که با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده میشوند ـ یکی از سرفصلهای مهم مردمشناسیاست که شناخت و ثبت آن نیازمند شتاب بیشتری است، پیش از این که آخرین راوییان این دورانهای سپری شده از روایت باز ایستند، باید به ثبت دانستههایشان کمر همت بست و محصولکار را به دست آیندگان سپرد.
این مطلب پیامد تلاش در راستای این اهداف، برای ثبت مطالب مربوط به گاهشماری وآیینها و باورهای مربوط به آن در میان ساکنان استان گیلان است. همراه با اشارههایی به باورها وآیینهای هم پیوند با خویشانی که در تقسیمات جغرافیایی معاصر ساکنان استانهای زنجان،تهران، سمنان، مازندران و خلخال محسوب میشوند.
گاهشماری گیلانی
در گیلان علاوه بر گاهشماری سال خورشیدی هجری رسمی کشور که در سال 1304 به تصویبرسید و اجرا میگردد، و گاهشماری سال قمری هجری که مراسم مذهبی اسلامی با آن انطباق دارد.گاهشماری محلی رایج است که به تدریج رو به فراموشی میرود.
این گاهشماری ابتدا در میان ساکنان کوهستان رایج بود. آن گونه که منابع و اسناد قدیمی گواهیمیدهند و سپس با اهمیت یافتن شهرها در میان ساکنان جلگهای گیلان نیز رایج شد.
در مورد نام این گاهشماری آنچه مربوط به نام ماههاست و امروز در میان مردم گیلان شایع است، معروف به ماههای گالشی یا چوپانی است. آنچه در متون تاریخی آمده است. به نام گاهشماریدیلمی یا گیلانی معروف است که از قدیمیترین ایام ضمن برخی تغییرات و تحولات بصورتمیراثی چند هزار ساله نسل اندر نسل به ما رسیده است.
سال گاهشماری محلی مردم گیلان مانند گاهشمار محلی مردم مازندران 365 روزه است، که از 12ماه سی روزه تشکیل میشود، با پنج روز به عنوان «پنجه» در پایان ماه هشتم.
گاهشماری محلی مردم گیلان و مازندران از بن و ریشه ادامهی گاهشماری باستانی ایرانی(یزدگردی) است. که تا میانهی شاهنشاهی ساسانیان بدون اجرای کبیسه در هر چهار سال و بهصورت سال در گردش در این مناطق رایج بود، بنا به گفته «بیرونی» دانشمند ایرانی، این امر تاهنگام سلطنت قباد یا فیروز پادشاهان ساسانی ادامه داشت. در این مقطع از تاریخ بنا بر عللینامعلوم، مردم گیلان و پس از چند سال مردم مازندران با اجرای یک روز کبیسه و رعایت آن در طولهر چهار سال، آغاز سالشان را در همان جایی که قرار داشت ثبت کردند و گاهشماری خود را بامبدأ جدید بنیان نهادند، که با گاهشماریهای رایج دیگر تفاوتهایی در آغاز سال و جایگاه ماهها دارد و پنجه دارد. (نک، هومند، 1375).
آغاز سال گیلانی 17 مرداد ماه خورشیدی هجری و اول سال مازندرانی 2 مرداد ماه خورشیدی هجری است. به رغم همانندیهای زیادی که بین دو گاهشماری نام برده وجود دارد، در چند مورد باهم تفاوتهایی دارند، از آن جمله:
1. آغاز سال گیلانی با اعتدال بهاری 140 روز و آغاز سال مازندرانی با آن 125 روز فاصله دارد.
2. مردم مناطق کوهستانی گیلان 62 سال زودتر از مردم تبرستان با انتخاب و اجرای کبیسه در هر 4سال، آغاز هر سال را در همان جا که قرار داشت ثابت نگهداشتند.
3. با توجه به کم و بیش یکی بودن نام ماهها (با یک مورد اختلاف)، زمان آغاز روز اول سال آنها، 15روز با هم فاصله دارد و تطبیقشان با ماههای خورشیدی هجری بدین قرارند:
ماههای گاهشماری مازندرانی
1. فردینه ما 2 مرداد تا 31 مرداد
2. کُرچه ما 1 شهریور تا 30 شهریور
3. هره ما 31 شهریور تا 29 مهر
4. تیرِما 30 مهر تا 29 آبان
5. ملارما 30 آبان تا 39 آذر
6. شروینهما 30 آذر تا 29 دی
7. میرما 30 دی تا 29 بهمن
8. اونه ما 30 بهمن تا 29 اسفند
در سال کبیسه 30 اسفند ماه «شیشک» نامیده میشود.
از 1 تا 5 فروردین ایام «پنجه» یا «پتک» است.
9. ارکه ما 6 فروردین تا 4 اردیبهشت
10. دِما 5 اردیبهشت تا 3 خرداد
11. وهمنه ما 4 خرداد تا 2 تیر
12. نوروزما 3 تیر تا1 مرداد
ماههای گاهشماری گیلانی
1. نوروز ما 17 مرداد تا 15 شهریور
2. کورچِ ما 16 شهریور تا 14 مهر
3. اریه ما 15 مهر تا 14 آبان
4. تیرِ ما 15 آبان تا 14 آذر
5. مُردال ما 15 آذر تا 14 دی
6. شریر ما 15 دی تا 14 بهمن
7. امیرما 15 بهمن تا 14 اسفند
8. اول ما 15 اسفند تا 15 فروردین
در صورت کبیسه بودن سال، اول ما از 15 اسفند تا 14 فروردین خواهد بود. روز پانزدهم فروردین روز کبیسهی سال گاهشماری گیلانی است که «ویشک» نام دارد. روزهای 16 تا 20فروردین ماه ایام پنجه است که «پنجک» نامیده میشود.
9. سیا ما 21 فروردین تا 19 اردیبهشت
10. دیه ما 20 اردیبهشت تا 18 خرداد
11. ورف نه ما 19 خرداد تا 17 تیر
12 اسفندارما 18 تیر تا 16 مرداد
ماههایی گاهشماریی گیلانیی و باورهایی مربوط به آن
1. نوروز ماnowruz ma
آغاز سال نو و نخستین ماه گاهشماری گیلانی است که با 5/4 ماه اختلاف با نوروز گاهشماری رایجایرانی از 17مرداد ماه خورشیدی شروع و تا 15 شهریور ادامه پیدا میکند و در تطبیق با ماههای خورشیدیتقویم رسمی موقعیت فروردین ماه را دارد.
در گیلان رسم است شب قبل از آغاز سال به پیشواز سال نو میروند و بربلندی کوهساران و تپهها، یادر کوچهها و معابر، آتشی انبوه میافروزند که آن را «نوروزبل» (شعلهفروزان آتش نوروزی) گویند ودر ستایش شعلههای بلند آن سرود و ترانه میخوانند.
gorom, gorom, gorom bal
ای شعله بلند آتش که با هیبت و صدای گُرگُر میسوزی
nowruzmaª- o nowroz bal
ماه نوروز و شعله آتش نوروزی
nosal babi, sali su
ای سال نو، سال روشنایی و نور باشی
no badi xana vasu
فراوانی به بخش به فرآوردههای خانه
noza- o bud – o vabu
مانند نوازد رونق و نعمت بخش باشی
ame rez re vaªs§u
برای روزهای ما، روزگار ما بارآور شوی
گیلانیها اعتقاد دارند، در این شب زمین نفس سرد خود را بیرون میدهد.
(عمادی: 1381).
نوروزما، هنگام برداشت محصول است، از این رو در اغلب روستاهای کوهپایههای شرق گیلان،مراسم جشن خرمن با مراسم «نوروزبل» همراه است.
در اول نوروز ما «گالشها» (چوپانان مناطق شرق گیلان) بر بالای قلهی کوههای بلند به ویژه«سماموس» ـ واقع در شرق مرکز دهستان «شوییل» املش ـ آتش روشن میکنند و با این کار علاوه براعلام آغاز سال نو، کوچ دامداران را نیز اعلام میکنند.
مردمان این منطقه به پیروی از سنت دیرینه در 7 یا 9 نقطه به نام هفت اختر فلکی یا 9 فلک دوّارآتش روشن میکنند، تا مراسم دعا و نیایششان به وسیلهی فرشتگان به درگاه خداوند برسد تامستجاب گردد. این عقاید و سنتها با افلاک و گردش اقمار گاهشماری گالشی ارتباط نزدیک داردمردم کوهستان اعتقاد دارند که در مراسم «نوروزبل» اگر دود آتشی که با افروختن ساقههای برنج یاگون برپا میشود، به طرف کوهستانهای جنوب (ییلاق) برود، زمستان خوبی در قشلاق (جلگه) خواهند داشت و اگر دود به طرف جلگهی گیلان (قشلاق) برود، زمستان پر برف و سختی در راهخواهد بود.
2 ـ کورچِ ما kurc ma
ماه دوم گیلانی که معادل اردیبهشت ماه خورشیدی است، آن را «کورچه ما» (Kurč¶ mâ) یا«کُرچی ما» (Korčimâ) یا کوچِ ما (Kuč¶ma) و «گُرچِ ما» (gorč¶ma) هم مینامند، از 16شهریور آغاز میشود و تا 15 مهر ماه ادامه مییابد. نخستین روز این ماه، اولین روز فصل پائیزگیلانی است (گرم پاییز = پاییز گرم).
از نظر واژهشناسی کُرچ یا کُرچه به معنای خشک و تُرد شدن است و از پوست و پوسته بیرون آمدن،در این هنگام، رسیدن آخرین غلات باعث فراوانی رزق و روزی است، زمان باردار شدن بُز و گوسفنداست، هوا در این ماه روبهسردی میگذارد و کوهنشینان کم کم از بلندیهای کوهستان به سوی جلگهسرازیر میشوند، از این نظر «کوچِ ما» ماه کوچ کردن دامداران نیز هست.
3 ـ اریه ما
سومین ماه گیلانی و دومین ماه فصل پائیز گیلان که معادل خرداد سال خورشیدی هجری است. از15 مهر شروع میشود و تا 14 آبان ادامه دارد. ary¶ یا arya در گیلکی به معنای گرامی، ارجمند وبرگزیده است.
این ماه مصادف با برج فلکی «میزان» در نجوم قدیم و مهر ماه کنونی سال خورشیدی است.
4 ـتیر ما tir¶ ma
چهارمین ماه گاهشماری گیلانی است که معادل تیرماه خورشیدی میباشد و از 15 آبان ماه شروعمیشود و تا 14 آذر ادامه دارد. در این ماه که سومین ماه پاییز گیلانی به شمار میرود، یکی ازقدیمیترین آیینها، بنام «تیرما سینزه» (سیزدهم تیرماه) برگزار میشود.
در واژهنامهی تبری نوشتهی دکتر صادق کیا در این باره آمده است:
«از جشنهای باستانی که در گاهشماری (مازندرانی ـ گیلانی) بازمانده، پس از جشن نوروز از همهنامیتر «تیر ما سینزه» است و این همان جشن تیرگان یا آبریزگان است که در روز تیر (سیزدهم) درماه تیر در سراسر ایران گرفته میشد».
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور استاد اسطورهشناس در این باره میگوید:
«جشن تیرماه سینزه برای نیایش «تیشتر» بود که ایزد فضایی است و با دیو خشکی میجنگد و پیروزمیشود و آن گاه باران بر زمین نازل میشود. «تیشتر» نام ستارهیی برابر «شعرای یمانی» است. و درآغاز تابستان در مصر طلوع میکند. با طلوع این ستاره، سیلابهای آغاز تابستان در رود نیل شروعمیشود. این که چرا تیرماه در گیلان و مازندران به پاییز میافتد، بدان سبب است که در شمال ایران،این ستاره در پاییز طلوع میکند و در همین هنگام فصل باران آغاز میشود» (اسماعیلپور: 1382ص 129)
زمان برگزاری جشن تیرما سینزه براساس گاهشماری تبری و گیلانی برابر با دوازدهم و بیست وهفتم آبان ماه خورشیدی هجری است.
غروب روز سیزدهم تیرماه دیلمی، فرزند کوچک و بزرگ یک خانواده، یا فرزند اول یک خانواده بافرزند آخر خانوادهای دیگر، بیآنکه با هم حرف بزنند، به پای چشمه میروند و یا از سیزدهخانهمخفیانه یک کوزه آب برمیدارند (ازآن جا که این دو با هم دیگر حق حرف زدن ندارند، آن آب را«لاِل آب» یا آب لال میگویند) و به خانهای که جشن در آن جا برگزار میشود، میبرند و در وسطاتاق میگذارند. ابتدا یک سوزن یا سنجاق را برای دور کردن اهریمن در آب میاندازند و این ترانه رامیخوانند:
سوزن مال سوزندان است
اول مال دوستان من است
دوم مال دیگران است
شرکت کنندگان دور کوزه آب حلقهوار مینشینند، ابتدا کسی که ترانههای مراسم را در آن شبمیخواند (طبری خوان یا امیری خوان) ترانهای در رسای آب میخواند.
آب میگوید من فرزند کوه خاموشم
یک سرم به دریا و صد سرم به کوه است
به روی سنگ سفید کوهستان موج موج میزنم
سخن یک ساله را در دقیقهای برایت میگویم
بعد از ذکر این مقدمات هر کس نیّتی میکند و چیزی از خود از قبیل انگشتر، النگو، دگمهیلباس، و … در ظرف آب میانداز، پسر یا دختر نابالغی را در کنار کوزه مینشانند، پس از خواندن هر ترانه، دختر یا پسر دست در آب کوزه میکند و یکی از اشیاء را از درون کوزه بیرون میکشد و بهجمعیت نشان میدهد. صاحب شی براساس محتوا و معنای شعر مراد خویش را تعبیر میکند. اینمراسم تا پاسی از شب ادامه دارد.
رسم دیگر «تیرما سینزه» «رسم لال شوش زنی» است. در این شب بزرگتر خانواده بیآن که کلامیبهگوید، با یک چوب نازک (شوش) به آرامی، اهل خانه، دامها، در و دیوار، انبار و چیزهای دیگر ازقبیل درختی که بار نمیآورد، دختری که به خانه شوهر نمیرود، را میزند تا موجب برکت و حرکتآنها شود. در این رسم باور به برکتدهی در «بیکلامی» است.
5 ـ مُردال ما mordal ma
«مُردال» یا «موردال ما» ماه پنجم، معادل مرداد ماه خورشیدی و اولین ماه از زمستان گیلانی است. که از 15 آذرشروع میشود و تا 14 دی ادامه دارد. در این ماه برای دامداران مناطق کوهستانی، هنگام مرگومیردامها و مُردار شدن آنهاست، اواخر پاییز به علت بارندگی، نوعی گیاه به نام «تیجه» در کوهستانهامیروید که با خوردن آن شکم گوسفند ورم میکند و اگر چوپان به موقع سرش را نبرد، شکم حیوانمیترکد و میپرد.
آغاز «مُردال» را در گذشته آغاز چلهی بزرگ زمستان میدانستند و «چله شب» را حدوداً دو هفتهزودتر از شب یلدای معمول، در این شب جشن میگرفتند، دراین شب کوهنشینان خوردن 40 نوعخوردنی را جایز میشمرند و با پوست هندوانه فال میگیرند.
مردم گیلان باور دارند اگر کسی در شب چله نیت کند و هندوانه بخورد، در تابستان دچار تشنگینخواهد شد، و باور دارند که در این شب، آب های تمام دریاها یا رودها در یک لحظه یخ میبندد واگر کسی آن لحظه را دریابد، هر مرادی داشته باشد به آن خواهد رسید.
به باور مردم گیلان، چلهی بزرگ و کوچک دو بردارند که خداوند حکومت جهان را به مدت 60 روزدر اختیار آنها گذاشت، از زمستان 40 روز آن به برادر بزرگ و 20 روز دیگر به برادر کوچک تعلق گرفت. در منطقه تالش به چهار روز اول چله بزرگ و چله کوچک «چارچار» “Čâr čâr” میگویند.
در کوهستانهای شرق گیلان، مردم معتقدند که از شب چله به بعد هر روز به اندازهی یک نعره گاو، طول روز افزایش مییابد.
6 ـ شریرما Š¶rir ma
ششمین ماه گیلانی، معادل شهریور خورشیدی و دومین ماه زمستان گیلانی است که از 15 دی ماه شروع میشودو تا 14 بهمن ادامه دارد. 20 روز آخر این ماه مصادف با چلهی کوچک (کوچی چله) است.
«شریر ما» ماه شرارت و آزار برف و سرماست. برف و سرمایی که قاطرها را در گردنهها و… گمراهمیکند و سبب مرگ آنها میشود.
نام دیگر شریر ما «کاسه شوران ما» است، زیرا مردم گیلان اعتقاد دارند که به علت کوتاهی روزهایاین ماه، هنوز بشقابهای ناهار شسته نشده، هوا تاریک میشود.
در مناطقی به ده روز آخر این ماه «آفتاب برحو» نیز میگویند.
7 ـ امیرما amir ma
هفتمین ماه گیلانی که آخرین ماه زمستان و معادل مهرماه خورشیدی است، از 15 بهمن شروع و به 14 اسفندختم میشود ـ نزد تبریها و طالقانیها «میرما» خوانده میشود و با کلمهی «مهر» و «میترا» پیونددارد. به این ماه لش کش L¶š k¶š (حمل کنندهی لاشه) نیز میگویند و این صفت ایزد باستانیایرانیان، «میترا» است که در حال کشیدن لاشهی گاو تصویر شده است.
در گاهشماری گیلانی نام شانزدهمین روز ماه هفتم، «هشت هشت» است که با روایتهای اساطیریدربارهی گاو قربانی و کشیدن لاشهی دام در پیوند است.
محمود پاینده در فرهنگ گیل و دیلم زیر عنوان گاو آورده است که در کوهستانهای شرق گیلانلاشهی گاو را به 16 قسمت تقسیم میکردند، شاید این گونه تقسیم گوشت گاو ناشی از سنتقربانی کردن گاو و مراسم مربوط به آیین «هشت هشت» باشد. قربانی کردن گاو مهمترین ایین مهری(میترایی) است.
با پایان رسیدن «امیرما»، زمستان به پایان میرسد و بنا بر یک باور عمومی زمین نفس میکشد و گرممیشود. «امیر» نام محبوب گیلانیان و مازندرانیهاست. و در سرودههای «تیر ما سینزه» نیز جایگاهویژهای دارد. مردم کوهستانهای البرز دربارهی «امیرما» افسانههای زیادی دارند (نک: بالاییلنگرودی، 1380)
8 ـ اول ما av¶l mâ
ماه هشتم گاهشماری گیلانی که معادل آبان ماه خورشیدی است. از 15 اسفند شروع میشود و تا 15 فروردینادامه دارد. در گاهشماری گیلانی «اول ما» اولین ماه بهار است، پانزده روز اول آن را «سردِ بهار وپانزده روز دیگر راپیش بهار مینامند، گیلانیان همپای دیگر ایرانیان مطابق گاهشماری جلالیباآغاز اعتدال بهاری «عید نوروز» را جشن میگیرند و از اوایل «اول ما» به پیشواز نوروز سالخورشیدی میروند، استقبال از نوروز با خانه تکانی آغاز میشود؛ در کنار آب روان رودخانهها یاچشمهها، شستنیها را میشویند و دور ریختنیها را صبح روز چهارشنبه کنار راه میگذارند، ایوان واتاقها را گل کاری میکنند.
لباس نو تدارک میبینند؛ عدس و جو و گندم خیس میکنند تا سبزه برویانند، نان و شیرینی میپزند،تخم مرغ رنگ میزنند و غروب آخرین سهشنبهی سال، در کوی و برزن آتش میافروزند و با چهلگیاه، خورشتی درست میکنند و در روز چهارشنبه یک نفر را به عنوان خوش قدم (پا سبک) به خانهمیآورند تا پیش از دیگران در خانه راه برود و …(نک: عبدلی، 1369. بشرا. 1385)
9 ـ سیاما Siyâ mâ
نهمین ماه گاهشماری گیلانی است که معادل آذرماه خورشیدی است، پس از «پنجک تقویم گیلانی»، از 21فروردین آغاز و تا 19 اردیبهشت ماه ادامه دارد، سیو (Siow) و «سوا» (Sowa) نامهای دیگر اینماه است.
«سیاما» دومین ماه فصل بهار گیلان است و به معنای ماه سیاه است. کوهنشینان دامدار در این ماه ازگرم سیر به سردسیر کوهستان میروند. مراتع کوهستانهای مرتفع در این ماه هنوز سبز نشدهاند و رنگ سیاهدارند، کشاورزان در جلگه ایام «سیاه بهار» «گدا بهار» را میگذارنند. در این ایام ته ماندهی آذوقهسالانه در ایام نوروز مصرف شده و به اتمام رسیده و آنان در اوج کار، گرفتار فقر و تنگ دستیمیشدند، آسمان را هم اغلب ابرهای سیاه و بارانزا در برمیگرفت.
ایرانیان زمانی، سال را به شش پاره نامساوی تقسیم میکردند و هر کدام را یک «گاه» میخواندند و درپایان هر گاه، جشن پنج روزه موسوم به «گاهنبار» برگزار میکردند، گاهنبار نخست موسوم به«میدیوزرم» به معنای «میان بهار» در چهل و پنجمین روز آغاز سال برابر با روز «دی به مهر» درپانزدهم اردیبهشت ماه برگزار میشد که با «گالشی پنجک» و «میان بهار» گیلانیان مطابقت دارد.
گاهشماری درایران با توجه به قدمت و کاربرد دینی و حکومتی، دگرگونیهای بسیاری را از سرگذراندهاست و به علت گردش و جابهجایی آغاز سال ناهماهنگیها و سرگشتگیهایی را در میان مردم پدیدآورده است و اختلالاتی در موسم برگزاری اعیاد و ایام تقویمی ایجاد کرد که نمونهای از آن، وجودچند «پنجک» در گاهشماری مردم نواحی مختلف گیلان است.
چوپانان اشکور میگویند «پنجک» بر سه نوع است: گونهای که خود آن را در گاهشماری به کارمیبرند، به نام «گالشی پنجک» است که در پنج روز آغاز فروردین سال شمسی جای دارد. گونه دوم«گیل پنجک» نام دارد و به باور آنان ساکنان جلگهی گیلان از آن بهره میبرند و 25 روز پس از «نوروزجلالی» است و پنجک دیگری به نام «روباری پنجک» دارند که 55 روز پس از آغاز فروردین است(روحانی: 1374ص 87 ـ 88) مردم «اطاق ور» از پنجک دیگری یاد میکنند به نام «پیرزن پنجک»که 35 روز پس از آغاز بهار است. در باور مردم عمارلوی رودبار پنجک چهار گونه است: «پنجکگالشی» از اول تا 5 فروردین ـ «کلایی پنجک» که آن را منسوب به اهالی جلگهی گیلان میدانند و25 روز پس از بهار شروع میشود. و «روباری پنجک» که 55 روز پس از شروع بهار است (بالاییلنگرودی، 1380 ص 82 ـ 85)
مظفری کجیدی به غیر از پنجهی، از 1 تا 5 فروردین از پنجههای دیگری که در میان مردمرایج است نام میبرد. از آن جمله «پنجه گالشی جدید و قدیم»،«پنجه روباری قدیم و جدید» (نک: مظفری، 1369).
اختلاف در پنجکهای موجود در منطقه میتواند ناشی از اخلال در محاسبه باشد و یا ریشهیآیینی منطبق با جشن های فصلی داشته باشد که خود نیازمند پژوهش گستردهتری است.
10 ـ دیه ما
دهمین ماه گاهشماری گیلانی است که به صورت “dey¶ mâ” دِما “deya ma”، دیه یا ما diâ mâ،deyâma و دین ما “”din mâ نیز آورده میشود. این ماه از 20 اردیبهشت آغاز میگردد و تا 18خرداد ادامه دارد و معادل دی ماه شمسی است ـ «دیه ما» سومین ماه بهار است، این ماه برایکوهنشینان از اهمیت زیادی برخوردار است.
مراتع سرسبز، چرای گوسفندان و گرم شدن هوا، زندگی را آسان تر میکند. مدتها ایرانیان سالنو را که در اعتدال رسمی برگزار میشد، در آغاز دی ماه جشن میگرفتند.
11 ـ ورف نه ما””Varf namâ
«ورف نه ماه» یا «ورفن ما» “ª”Varf¶ n mâ یازدهمین ماه گاهشماری گیلانی معادل بهمنماه خورشیدی است. این ماه از 19 خرداد شروع میشود و تا 17 تیر ادامه دارد.
محمدولی مظفری کجُیدی وجه تسمیهی این ماه را مرکب از سه کلمه «ورف + نه + ما» (برف نیامدهماه) یعنی ماهی که در آن هرگز برف نیامد و یا نمیآید دانسته و افزوده که چوپانان در این ماهگوسفندان را از جایی که جنگل از قسمت صاف و هموار کوه جدا میشود، به بالای کوه که در اینزمان برف ها آب شدهاند و اغلب گیاهان رشد کردهاند و گل دادهاند میبرند.
شیرینترین روزهای چوپانان در این ماه میگذرد! شبها در فضای باز کنار گله، نی مینوازند وقصههای حماسی وپهلوانی قدیم را برای هم تعریف میکنند.
آغاز «ورف نه ما» آغاز چلهی تابستان است و ماه اول فصل تابستان گیلانیان. میگویند در اینماه در یک شب شبح آدمی سفید پوش با پیکرهی برفی «ورف نما» بر سر کوههای بلند پدید میآیدو تا بامداد دیده میشود و سپس از میان میرود.
از این رو برخی نام این ماه را «ورف نما» به معنای برف نما میدانند.
12 ـ اسفندارما esfndârmâ
دومین ماه تابستان، دوازدهمین و آخرین ماه گاهشماری گیلانی است که به آن «اسپندارما» و«اسویندار ما» نیز میگویند «اسفندارما» از 18 تیرماه خورشیدی شروع و تا 16 مرداد ادامه دارد.
با سپری شدن این ماه، نوروز گیلانی و موسم جشن خرمن در مناطق کوهستانی گیلان آغاز میشود.
در گذشتههای دورتر جشنها و مراسمی که امروز هنگام فرارسیدن نوروز برگزار میشوند، در پایان این ماه برگزارمیشد.
جشنهای گاهشماری ساکنان کوهستانهای البرز و کرانههای جنوبی خزر در طول سال، نمایشنمادین و کنایهآمیزی است از بن مایههای اساطیری که بررسی و آوردن تک تک آنها موضوع چندکتاب میتواند باشد، که بسیاری از آن ها توسط پژوهش گران گیلانی نظیر آقای محمد بشرا، طاهر طاهری، محمود پاینده لنگرودی، ثبت و به چاپ رسیدهاند، با آرزوی توفیق برای همهی آن کسانی که در این عرصه تلاش میکند تا ازفراموشی این یادگارها جلوگیری کنند.
تیر ماه 1581 گیلانی، رشت. مسعود پورهادی.
منابع و مآخذ
1. اسماعیلپور، ابوالقاسم «نوروز جلوگاه اسطوره آفرینش» ، چاووش، ش 11 ـ 12 س 1371
2 بشرا، محمد. طاهری، طاهر. «جشنها و آیینهای مردم گیلان» . دانشنامه فرهنگ و تمدن گیلانش4. فرهنگ ایلیا، رشت 1385
3. بالایی لنگرودی، علی. «گنج نامه ولایت بیه پیش» دفتر نخست، رشت، ناشر مولف، 1370
4. پاینده لنگرودی، محمود. فرهنگ گیل و دیلم، تهران: امیر کبیر، 1375
5. پاینده لنگرودی، محمود. آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی،1377
6. پوراحمد جکتاجی، محمد تقی، گیله وا، سی اول، ش 1 ـ 12، رشت 1371
7. پورهادی، مسعود. «گاهشماری گیلانی». دانشنامه فرهنگ و تمدن گیلان، ش 2. فرهنگ ایلیا،رشت 1385
8. حکیمیان، دکتر ابوالفتح، دیلم و دیلمیان در تاریخ و منابع کهن، گیلان نامه، ج 2 رشت طاعتی1369
9. روحانی، سید مجتبی، «اصطلاحات دامداری»، گیلان نامه به کوش پوراحمد جکتاجی، ج 1،رشت طاعتی 1368
10. عمادی، عبدالرحمن «نوروز گیلانی، فصلنامه فرهنگ و مردم، س ا، ش 3 و 4، تهران 1381
11. فرضپور ماچیانی، مصطفی، زبان و فرهنگ ماچیان، تبریز، ناشر مولف، 1343
12. مظفری کُجیدی، محمدولی ، «گاه شماری گیلان»، گیلان نامه، ج 2 به کوشش پوراحمدجکتاجی، محمدتقی، رشت، طاعتی ، 1369
13. هومند، نصراله «آغاز نوروز» ماهنامه گیلهوا، ش 40 ـ 41، 1376.
14. هومند، نصراله، گاهشماری باستانی مردمان مازندران و گیلان، آمل، ناشر مولف، 1375
منبع : وبلگ شخصی