زنده وار
چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگسا…
چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگسا…
ما قصه ی دل جز به بر یار نبردیم و ز یار…
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی این ش…
ای دوست شاد باش که شادی سزای توست این گ…
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم که…
چند این شب و خاموشی ؟ وقت است که برخیزم…
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد نیامدی که …
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان س…
نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید …
کنار امن کجا ، کشتی شکسته کجا کجا گریزم…