مرغ دریا
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به…
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به…
همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانی و گر دوباره بر ایی هزار چندانی چه مایه جان و جوانی که رفت در طلبت …
حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست نگاه کن که ز هر بیشه در ق…
ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی ازین سرای کهن راهی کجام کنی درین جهان غریبم از آن رها کردی که با ه…
هنوز عشق تو امید بخش جان من است خوشا غمی که ازو شادی جهان من است چه شکر گویمت ای هستی یگانه ی عشق …
ای عشق مشو در خط خلق ندانندت تو حرف معمایی خواندن نتوانندت بیگانه گرت خواند چون خویشتنت داند خوش ب…
چو شبروان سرآسیمه ، گرد خانه مگرد تو خود بهانه ی خویشی پی بهانه مگرد تو نور دیده ی مایی به جای خوی…
شکوه جام جهان بین شکست ای ساقی نماند جز من و چشم تو مست ای ساقی من شکسته سبو چاره از کجا جویم که س…
گفتم که مژده بخش دل خرم است این مست از درم در آمد و دیدم غم است این گر چشم باغ گریه ی تاریک من ندی…
شبی رسید که در آرزوی صبح امید هزار عمر دگر باید انتظار کشید در آسمان سحر ایستاده بود گمان سیاه کرد…