تنورت گرم
آتش گرفته دست من از دست های تو دیدی چقد…
آتش گرفته دست من از دست های تو دیدی چقد…
طلوع چشم تو آغاز راه این غزل است به من …
نشسته ای به دلم با تمام شک و گمان خدا ب…
فدای تو همه چیزم، اگرچه ناقابل حقیقت اس…
دستی برسان این لب بیچاره رسیده ست خون د…
تو خودت ماهی و هر بار که کامل شده ای از…
چنان به دست تو مغرور و شاد و خرسندم که …
خانه را با یاد تو هر روز جارو می زنم رخ…
رود باید که چو گیسوی تو جاری باشد عشق م…
دلتنگ تو بودن غم شیرین من است دیدار تو …