افسانه خاموشی
چه خوش افسانه می گویی به افسون های خامو…
چه خوش افسانه می گویی به افسون های خامو…
دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند سایه ی …
پای بند قفسم باز و پر بازم نیست سر گل د…
بی تو ای جان جهان ، جان و جهانی گو مباش…
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشا…
ز پرده گر بدر اید نگار پرده نشینم چون ا…
چند یاد چمن و حسرت پرواز کنم بشکنم این …
دل چون توان بریدن ازو مشکل است این آهن …
بازم به سر زد امشب ای گل هوای رویت پایی…
گذشتم از تو که ای گل چو عمر من گذرانی چ…