خون بها
ای دوست شاد باش که شادی سزای توست این گ…
ای دوست شاد باش که شادی سزای توست این گ…
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم که…
چند این شب و خاموشی ؟ وقت است که برخیزم…
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد نیامدی که …
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان س…
نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید …
کنار امن کجا ، کشتی شکسته کجا کجا گریزم…
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست گ…
چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین گر…
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم صد به…