آینه شکسته
بیایید ، بیایید که جان دل ما رفت بگریید ، بگریید که آن خنده گشا رفت برین خک بیفتید که آن آلاله فرو…
بیایید ، بیایید که جان دل ما رفت بگریید ، بگریید که آن خنده گشا رفت برین خک بیفتید که آن آلاله فرو…
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو بگویم غم شب های جدایی بزم تو مرا می طلبد ، آمدم ای جان من…
فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت که شکیب دل من دامن فریاد گرفت آن که ایینه ی صبح و قدح لاله شکست …
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد خون می رود نهفته ازین زخم اندرو…
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست …
ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو در باغ پر شکوفه ، که پرسد بهار کو نقش و نگار کعبه نه مقصود ش…
با من بی کس تنها شده ، یارا تو بمان همه رفتند ازین خانه ، خدا را تو بمان من بی برگ خزان دیده ، دگر…
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی فردا مرا چو قصه فراموش می کنی این در همیشه در صدف روزگار نیست می گو…
مهی که مزد وفای مرا جفا دانست دلم هر آنچه جفا دید ازو وفا دانست روان شو از دل خونینم ای سرشک نهان …
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت ملال ما پرنده پر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کن…