مار گزیده!
دستی برسان این لب بیچاره رسیده ست خون در رگ خشکیده ی این تاک دویده ست پاییز خجالت زده رفته ست از ا…
دستی برسان این لب بیچاره رسیده ست خون در رگ خشکیده ی این تاک دویده ست پاییز خجالت زده رفته ست از ا…
تو خودت ماهی و هر بار که کامل شده ای از پس پرده به بیرون متمایل شده ای ماه شب ها ئی و خورشی…
چنان به دست تو مغرور و شاد و خرسندم که دل به دست کسی در جهان نمی بندم تو مثل یک دم گرمی که …
خانه را با یاد تو هر روز جارو می زنم رخت نو می پوشم و یک عطر خوشبو می زنم عشق حتا زیر خاکست…
رود باید که چو گیسوی تو جاری باشد عشق مانند لبان تو اناری باشد تا جهان باز بتابد رخ زیبای تو را وا…
دلتنگ تو بودن غم شیرین من است دیدار تو آرزوی دیرین من است چون ماهی کوچکی که از تُنگ پرید جان دادن …
چشم خود را تا دمی بر چشم هایش دوختم گُر گرفتم، مثل هیزم پیش پایش سوختم مثل یک کودک که با کبریت باز…
عشق گاهی شبیه لبخند است خنده کن، خنده ات خوشایند است بیش از این قند احتکار نکن عمر آدم به خنده ات …
همین که ماه را در صورتِ خود قاب کردی نفهمیدم چه شد یک آن دلم را آب کردی رها کن گیسوان مشکی خود را …
بوی گل آید و دلتنگ خراسان نشوی؟ می شود بغض فرو داری و باران نشوی؟ او طبیبی ست که نزدش بروی، می خوا…