هماغوشی نگاه در رقص ماه
” لبریختگیهای احساس* “ سالها بود که با بقچهای از کلمات، روزگار را سپری میکردم. بقچه…
” لبریختگیهای احساس* “ سالها بود که با بقچهای از کلمات، روزگار را سپری میکردم. بقچه…
آنچه چشم اش کرد با من هیچ جادویی نکرد کرد با دشت ِ دل ام کاری ؛ که آهویی نکرد غرقِ او گشتم که غوغا…
چه خبر شد که هوا گنگ و خیال انگیزست هُرم ِ گیرای سکوت ِ تو مجال انگیزست دهن ام لال مگر کشتیِ عمرت …
مستم از وسعت ِخوشخاطرهجنبانیِ تو هرچه از عاشقی آموختم ارزانیِ تو رنگ ِ مهتاب ندارد کشش ِ روی تو…
پُر از شکوفه میشوم به خوشهی نمای تو به کمترین اشاره از شعاعِ دیدههای تو در این مرورِ پُر تنِش،…
میرسد روزی که روی عرش نقاشی کنیم بر کفِ ویرانههای آرزو، کاشی کنیم فرش در سامانههای عشق اندازیم …
ناجه، قُرقُر، دیل کراَ هَلهَل زَنِه دیفارِ دس بیجانِ نُخطه، دارِه هفدونیا گب، پرگارِ دس کخباوَ…
” گفتمان ادبیات گیلکی “ جایگاه بانو ماهرخ حسنی در شعرگیلکی …
آفتِ هَرزرفتَن در مهمانسَرای بیحسابی ارتفاعِ رهیدن را ربود و زمان- با نسبیَتِ گریز، آمادهی گسست…
کاش دنیا پر از زُباله نمیشد تا طالب احساس کند آدم شده است کاش دزدان سیاست دُ…