شقایق
شب پیش بود که خواب پروانه ها را دیدم خواب دیدم دسته ای پروانه ی رنگارنگ مرا به دیدار شمعی می خوانن…
شب پیش بود که خواب پروانه ها را دیدم خواب دیدم دسته ای پروانه ی رنگارنگ مرا به دیدار شمعی می خوانن…
گلها امروز چه بی مقدارند! آنروز که سری به “دار” می رفت زمین در بهت ِچشم های بارانی رعش…
در صدایم پنجره ای گشوده نیست بن بست کلید ِباغ است و خزان نگهبانِ آن. حنجره ها در پستوی بی ترانگی ت…
وقتی موریانه ی بیداد اندام ِزخمیِ تورا هر روز می جوَد پُر اشتهاتر از دیروز با خود از انهدام ِتدریج…
وقتی نگاهِ تو سرد از کنارم گذشت اندوهان جهان در من پیچیدند! بارِ غمهای عالم را یک تنه به دوش میک…
حوضها خالی ماه تکیده و آسمان تهی از الماسهای زمردّین خشکسالی را میپراکند. کوچههای متعفن شببوها…
شب ِ پیش بود که خواب ِ پروانهها را دیدم خواب دیدم دستهای پروانهی رنگارنگ مرا به دیدار شمعی میخ…
تکهای از ماه در دستانِ تو تکهای در دستانِ من چه رقصی میکند ماه وقتی نگاهمان درهم گره میخورَد&…
عاشقِ عکس گیفتنه. اونم او وسط بئسه خورا بچسبانه ایتا پیله آدما. بازون ذوق بوکونه بگه می امرا ریفقه…