ای شعر
پشت پگاه پنجره محصور خانه ای
خاتون قصه های بلند شبانه ای
بی آفتاب می گذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پری زاد خانه ای
بر شاخه ای که سر کشد از لابلای برف
تنها ترین پرنده بی آب و دانه ای
مغشوش از خیال تو خواب دریچه هاست
گنجشک بامداد کدامین کرانه ای؟
روئیده بر لبان تو وحشی ترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانه ای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانه ای
آنسوی دره های سکوت صدای آب
در برفپوش بدبده,تیهو ترانه ای
تکرار از تو می شود آواز آبی ام
بر آبگیر خاطره ها سنگدانه ای
وقتی ستاره بر سر پل تاب می خورد
تشویش ماه در سفر رودخانه ای
تصویری سرشک روان منی,اگر
تا نا کجای دربدری ها روانه ای
از دودمان شعله ام اما چه بی تو سرد
در آتشم نشانده هوای زبانه ای
هر غنچه ای به دیده من زخم تازه ای
هر شاخه ای به شانه من تازیانه ای
ای شعر ای گلوله که در قلب شیونی
این خوشتر از تو بر دل سنگش کمانه ای