اسحاقوندان، اسحاقیه آل اسحاق یا اسحاقی یکی دیگر از خاندان حکومتگر گیلان است که نام فومن بیشتر با تاریخ این خاندان مقتدر و معروف شافعی مذهب گره خورده است این خاندان کهن و اصیل از میانه قرن ششم هجری تا تصرف گیلان بدست شاه عباس اول صفوی در شوال سال ۱۰۰۰ هجری قمری، اغلب با لقب دباج یا دوباج بر فومن و نواحی اطراف حکومت داشتند و در میان سایر امیرنشین های گیلان بیه پس نظیر تولم گسکر، شفت و رشت از اهمیت و اعتبار فراوانی برخوردار بودند.

بنا به روایتی نسب نامه یا تبارنامه ی ایشان به اسحاق بن سلم بن کاووس که در همین خاندان بود میرسد، ولی برخی از تاریخ نگاران نسب ایشان را به حضرت اسحاق پیامبر (ع) فرزند حضرت ابراهیم(ع) و شماری هم به ساسانیان و اشکانیان می‌رسانند که گفته می شود صحیح نیست.

به هر روی فرمانروایان این دولت نوزده تن بودند که به گفته رابینو تا پیش از سلطان شاه گیل جلوس ۵۵۱ هـ.ق از فرمانروایان اولیه این خاندان اطلاعی در دست نیست. حتی مقبره این شاهان که گفته می‌شد در فومن قرار دارد نیز بـر مـا معلوم نیست. تخت فرمانروایی ایشان به استناد برخی از گزارش‌ها، ابتدا روستای گشت بود که بعدها به دارالاماره فومن منتقل شد گفته می شود ایشان اصالتاً تالش و از روستای گشت رودخان می‌باشند و از اصلی ترین و ریشه دارترین خاندانهای حکومتگر گیلان به شمار میروند.

از این خاندان چهره‌ها و امیران متشخص و مقتدری برخاسته اند که از جمله آنان به امیره دباج پسر فیلانشاه میتوان اشاره کرد که در سال ۶۵۲ هــق بـر تخت فرمانروایی منطقه نشست. مطابق تاریخ در دوره ایلخانان مغول و به هنگام لشکرکشی ایشان به فرماندهی اولجاتیو به گیلان در اواسط ذیقعده سال ۷۰۶ هـ ق امیردباج مذکور یا نوه اش امیره دباج (دیگر در برابر یورش وحشیانه ی ایشان به سختی پایداری نمود اما در نهایت در جنگی دیگر از ایشان شکست خورد و ناگزیر به پرداخت خراج ابریشم شد). همچنین در همان زمان روابط اسحاقوندان با دربار سادات کیایی لاهیجان رو به تیرگی نهاد و کشمکش و جنگ هایی نیز بین ایشان در چند مرحله صورت گرفت.

از دیگر چهره‌های این خاندان یکـی هـم سلطان حسام الدین اسحاقی فومنی را باید یاد کرد. وی همان کسی است که قلعه نظامی – دفاعی رودخان فومن به دستور وی در فواصل بین سالهای ۹۱۸ تا ۹۲۱ هـق برای دفاع در برابر سپاهیان کیاییان و قوای شاه اسماعیل اول صفوی مرمت و بازسازی شد. بر اساس تاریخ حسام الدین در آغاز حکومت با درخواست شاه اسماعیل اول صفوی از وی که به صلح با خان احمدخان کیایی را خواستار شده بود، مخالفت کرد و بدین جهت شاه ایران هم با سپاهیان خود، راهی گیلان شد. اما با میانجیگری شیخ نجم الدین مسعود زرگر رشتی که حل معضلات گیلان در این وقت برعهده‌ی وی بود و از امیران فومنی طرفداری می‌کرد، کار به صلح انجامید، ولی از آنجایی که خان احمدخان کیایی از دادن کوچصفهان به فرمانروای فومن امتناع ورزید، بدین جهت حسام الدین به بیه پیش گیلان لشکر کشید و به لاهیجان، رودسر، رانکوه حمله کرد.

امیره دباج فومنی از دیگر فرمانروایان نامدار و شاخص خاندان اسحاقیه است، بعد از مرگ پدرش حسام الدین در سال ۹۲۲ هــ ق از در دوستی با شاه اسماعیل در آمدو اندکی بعد دخترش خیرالنساء بیگم را به همسری خویش در آورد و حتی از سوی شاه اسماعیل ملقب به «مظفر السلطان» نیز شد و در دارالضرب فومن به نام شاه اسماعیل سکه زد مظفر السلطان بعدها به خاطر تیرگی روابطش با شاه طهماسب اول صفوی و بعد از اینکه کاملاً از دربار صفوی جدا شد، در جریان اشغال آذربایجان به سلطان سلیم عثمانی پیوست نامبرده در شعبان سال ۹۴۲ هـ .ق به شیروان آذربایجان گریخت که در نهایت در قلعه دربند شماخی دستگیر و به تبریز فرستاده شد و در این شهر به دستور شاه طهماسب در درون قفسی آهنین سوزانده شد. نوشته اند که بعد از این ماجرا خان احمدخان کیایی به حکومت منطقه بیه پس رسید، ولی از آنجایی که نتوانست بر این خطه غلبه نماید حکومت این منطقه را واگذارد و متعاقباً مردم منطقه فومن امیره شاهرخ نامی که از خاندان اسحاقوندان فومن بود را به فرمانروایی منطقه برگزیدند. بعد از امیره شاهرخ، سلطان محمود فومنی و سپس جمشیدخان فومنی به قدرت رسیدند. جمشیدخان در سال ۹۸۰ هـ.ق مقر حکومت خود را از فومن به رشت منتقل کرد، اما دیری نپایید که توسط صدرالعظمش به قتل رسید و فرزندانش ابراهیم خان و محمدامین خان بر سر قلمرو پدر به ستیز پرداختند. همزمان با این اوضاع شاه عباس اول صفوی به گیلان حمله کرد که بعد از تصرف آن در شوال سال ۱۰۰۰ هـ.ق محمد امین خان آخرین فرمانروای اسحاقیه به همراه خان احمدخان کیایی از راه بندر رودسر به شیروان گریختند و چندی بعد در گذشتند که بدین ترتیب فرمانروایی در خاندان اسحاقوندان فومن و کیاییان لاهیجان هم به پایان رسید و متعاقب آن فومن و لاهیجان مرکزیت و جایگاه خود را از دست دادند و رشت مرکز کل ایالت گیلان شد و از آن پس رو به رشد و ترقی نهاد و گیلان هم بعد از آن وارد مرحله ی جدیدی از تاریخ خود گردید.

منبع: خاندان های حکومتگر گیلان ، کیوان پندی

یک پاسخ ارائه کنید