سادات کیا و تشیع امامیه

سادات کیا بین سده های هشتم تا دهم ﻫ ./ چهاردهم تا شانزدهم م. قسمت وسیعی ازگیلان ، به ویژه گیلان بیه پیش با مرکزیت لاهیجان را در دست داشتند.

این خاندان ابتدا زیدی مذهب بودند و به هنگام قدرت یابی صفویه به تشیع اثنی اعشری گرویدند. این مقاله تاریخ و عقاید این خاندان و ارتباط آنها را با تشیع امامیه بررسی می کند.

سادات کیا از نسل امام علی بن الحسین زین العابدین (ع) بودند که نیاکان آنها چند بار، دست به مهاجرت زدند تا این که در گیلان ساکن شدند. عیسی کوفی فرزند حسین الاصغر پسر امام زین العابدین (ع) که در کوفه ساکن بود در پی خیزش عباسیان از ترس آنها از کوفه به ابهر آمد(ابن عنبه ،ص 290). فرزندان او چندی در ابهرزیستند تا این که ابوزید پسر ابومحمد حسن مشهور به عقیقی از ابهر به قریه فشتام[4]کوهدم در گیلان رفت، سپس سید علی از نبیرگان او از فشتام به قریهملاط گیلان کوچ کرد. (غفاری،ص 84).

نخستین فرد این خاندان که برای به دست آوردن قدرت قیام کرد، سید امیر کیای ملاطی نوه سید علی بود وی بر ضد حاکمان بیه پیش (لاهیجان) یعنی امرای ناصروند، سر به شورش برداشت اما موفق نشد و به کلاردشت رستمدارگریخت و حدود یک سال آنجا ماند تا درسال 763ق/ 1360 م درگذشت. (مرعشی،تاریخ گیلان،ص 15).

سید علی کیا (حکومت 769-791 ق/ 1367-1389 م ) پس از درگذشت پدر همراه با برادران به مازندران نزد سید قوام الدین مرعشی که او نیز از نسل امام زین العابدین (ع) بود رفت و در آمل ساکن شد. پس از چندی از حاکم تنکابن سید رکابزن کیای حسنی خواست به تنکابن منتقل شود. علت این درخواست به نوشته مرعشی نزدیکی به رانکوه وطن پیشین ایشان بود.(مرعشی ، تاریخ طبرستان، ص 381). البته گرایش مذهبی یعنی زیدی بودن نیز نقش داشته است . سید رکابزن پذیرفت و او و پیروانش را در منطقه گرمرود سخت سر اسکان داد.با آمدن سید علی کیا به منطقه سخت سر، بین او و خاندان ناصروند که در رانکوه ساکن و با پدر سید علی کیا جنگیده بودند، درگیری پیش آمد. چون سید رکابزن ، قدرت رویارویی با امرای ناصروند را نداشت با آنها صلح کرد، در نتیجه سید علی ناچار به بازگشت به مازندران گردید (مرعشی، گیلان، ص19-21). در مازندران، سید علی با پشتیبانی قوام الدین مرعشی به تنکابن حمله کرد. جنگ میان سید علی وفرزند رکابزن درگرفت و سید علی پیروز شد و بر تنکابن مسلط گردید. به این ترتیب حکومت سادات کیا در سال 769 ق/ 1367م آغاز گردید.سیدعلی، تنکابن را به برادرش سید هادی کیا سپرد و به جنگ با همسایگان پرداخت. وی توانست مناطق لشت نشا، کوهدم، قلعه شمیران، طارم، دیلمستان و قزوین را تصرف کند.سید علی کیا سرانجام در جنگی که با امرای بخش غربی گیلان داشت در سال 791ق/1388م به همراه برادر و دو پسر و بسیاری از سادات در رشت کشته شد.(مرعشی، گیلان، ص5-84).پس از سید علی کیا، برادرش سید هادی بر رانکوه و لاهیجان مسلط شد، ولی فرزندان سیدعلی کیا با او مخالفت کردند و جنگهای خانوادگی در خاندان کیا شروع شد. سید هادی ناچار به فرار گردید. پس از این بین فرزندان سید علی کیا نیز اختلاف رخ داد، تا این که پس از سالها کشمکش و کشتار سرانجام سید رضی کیا (798-829 ق/ 1395-1425م) فرزند سید علی کیا، بر لاهیجان و سیدمحمد کیا، فرزند سید مهدی کیا بر رانکوه مسلط شدند.(همو، ص99).سید رضی کیا پس از سی سال حکومت درگذشت و چهار سال بعد از او سید محمد به دست فرزندان خود از حکومت خلع و به الموت تبعید گردید تا در سال 837 ق/ 1434 درگذشت(شوشتری،2/377).از سال 833 تا 883 ق / 1429تا 1478م دوره فرمانروایی ناصرکیا و سلطان محمد است که ابتدا باجگزار تیموریان سپس ترکمانان بودند. ناحیه طالقان نیز توسط جهانشاه میرزا قره قوینلو به ناصر کیا واگذار گردید. ناصر کیا در 851 ق/1447م و سلطان محمد جانشین او در سال 883 ق/1478 م درگذشتند و پسر سلطان محمد، میرزا علی که حدود بیست و دو سال در زمان زنده بودن پدر، عملاً فرمانروای لاهیجان بود، حاکم گردید (همو،همانجا؛ میرابوالقاسمی، ص 101).میرزا علی کیا(حکومت 883-910 ق / 1478-1504م) از امرای مقتدر کیایی بود .وی توانست قلعه طارم، قزوین، تهران، ری، ورامین و فیروزکوه را بگیرد و قلمرو خود را تا ساوه و سلطانیه گسترش دهد و بر بخشهایی از مازندران و مناطق غربی گیلان، حاکم شود. (غفاری، ص85). در زمان او اسماعیل صفوی به گیلان پناه برد (سال 901ق1495 م) و ابتدا در غرب گیلان (عالم آرای عباسی،منشی،ص40؛سرور،41)، سپس در قلمرو میرزا علی ساکن شد(خواندمیر، 4/441). به نظر می رسد پناه گرفتن اسماعیل صفوی در گیلان به علل مختلفی بود از جمله موقعیت جغرافیایی آن منطقه که بین جد صفویان، صفی الدین اردبیلی و شیخ زاهد گیلانی وجود داشت و وجود پیروان شیخ صفی الدین در گیلان و از همه مهمتر موقعیت میرزا علی که در آن زمان امیر قدرتمندی بود(منشی،1/3-42).

میرزا علی در سال 910ق/1504م به دست برادرش سلطان حسن به علت آن که می خواست برادر دیگرش هاشم را جانشین خود سازد دستگیر و به سمام تبعید گردید. سلطان حسن برای آن که نظر شاه اسماعیل را جلب کند فرزندش خان احمد را به اردوگاه سلطنتی او فرستاد(واله اصفهانی،ص156). در این هنگام جمعی از مردم گیلان با میزرا علی پنهانی اتفاق کردند و سلطان حسن را به قتل رساندند. از آن طرف امرای سلطان حسن نیز، میرزا علی را کشتند. احمد پسر سلطان حسن که در اردوی شاه اسماعیل بود به کمک شاه اسماعیل به رانکوه آمد و به نام خان احمد اول قدرت را در دست گرفت(همو،همانجا).

خان احمد (حکومت 911-940ق /1505-1533م) با شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی روابط دوستانه ای داشت و بارها به دیدار آنها رفت، بسیاری از منابع نوشته اند که او به آیین امامیه گروید که به آن خواهیم پرداخت.

سلطان احمد اول پس از سی سال و دو ماه سلطنت درگذشت (940ق / 1533م)و کار کیا سیدعلی جانشین او شد ، ولی حکومت او و جانشینش کارکیا حسن کوتاه بود و کارکیا حسن بر برادر خود کارکیا سید علی شورید و با حاکم گیلان بیه پس درگیر شد و او را از مقر حکومت خود بیرون راند، ولی دوران سلطنت او کوتاه بود و در سال 943/1536 درگذشت(شوشتری،2/379؛ رابینو، دارالمرز،ص 498).از سلطان حسن پسر یکساله او معروف به خان احمد دوم باقی ماند که به حکومت گیلان بیه پیش رسید . ابتدا روابط شاه طهماسب با او دوستانه بود، حتی بخش غربی گیلان (بیه پس) را هم به قلمرو او افزود(فومنی،ص28) ، اما پس از این که خان احمد دوم به سن رشد رسید، اختلاف بین او و شاه طهماسب آشکار گردید.علل اختلاف بین خان احمد و شاه طهماسب مورد نظر ما نیست، آنچه مسلم است شاه طهماسب او را دستگیر کرد (975ق / 1567م) و در قلعه قهقهه سپس در قلعه اصطخر (981ق / 1572م) زندانی نمود تا این که در سال (985ق/ 1577م) آزاد و به حکومت گیلان منصوب شد.در مورد اینکه چه کسی خان احمد را آزاد کرد، اختلاف وجود دارد، برخی شاه اسماعیل دوم (مقتول 985ق/1577م) را که با او در زندان قهقهه به سر می برد عامل آزادی او دانسته اند (نامه های خان احمدگیلانی، ص 6-135، مقدمه نوایی)، ولی به نظر می رسد که اسماعیل دوم در دوره کوتاه حکومت خویش نتوانست به این کار بپردازد و زمانی که محمد خدابنده به سلطنت نشست، به خواهش همسرش مهدعلیا او را از زندان آزاد کرد. (فومنی،65؛سجادی،156).سلطان احمد دوم تا زمان شاه عباس حکومت گیلان را در دست داشت. در این زمان اختلاف او با شاه بالا گرفت و در پی سپاهی که برای دستگیری او به گیلان آمد به عثمانی گریخت و سرانجام در سال 1009ق /1600م در آنجا از دنیا رفت. بخش شرقی گیلان با بیرون رفتن خان احمد ضمیمه حکومت شاه عباس گردید. (کسروی،ص90)

مذهب سادات کیایی

در سده چهارم ﻫ ./ دهم م. بیشتر مردم گیلان اهل سنت بودند(مقدسی،ص282)؛ اما در قرن ششم ﻫ . / دوازدهم م ، اکثریت آنان، مذهب زیدی بوده اند. عبدالجلیل قزوینی رازی در این قرن نوشته است که در زمان او «اهالی جبال جیلان و بلاد دیلمیان زیدی مذهب » هستند (قزوینی رازی،ص420و458). ظاهراً ابتدا ساکنان رانکوه و اشکور گیلان در قرن سومﻫ ./ نهم م. به وسیله داعی ناصر کبیر به اسلام و آیین زیدی گرویدند و تا سال 590ق / 1194م هنگامی که این ناحیه از مغرب اشکور تا ملاط به وسیله ملک هزار اسب بن شهر نوش تسلیم فدائیان اسماعیلی گردید، مذهب زیدی همچنان رواج داشت (ستوده، 2/3-232).[ سپس آیین اسماعیلی نیز در این منطقه راه یافت.

در سده هفتم ﻫ ./ سیزدهم م ، بیشتر ساکنان ناحیه کوهستانی جنوب لاهیجان و رانکوه اسماعیلی مذهب بودند. مردم ناحیه جلگه ای بیه پیش و ساکنان بیه پس سنی حنبلی بودند به استثنای رؤسای فومن و مردم کوچصفهان که مذهب شافعی داشتند.(رابینو، دارالمرز، ص26). اصیل الدین محمد زوزنی (د.650ق /1252م) مردم سرزمین لاهیجان را ناصری مذهب و اهالی غربی گیلان را حنبلی دانسته است(به نقل از قربانی،ص134). مسلم است که مردم گیلان بیه پیش تا زمان به قدرت رسیدن آل کیا (769ق /1376 م) زیدی مذهب بودند. بر خلاف برخی از نوشته های معاصر، حاکمان سادات کیا،شیعه اثنی عشری (آژند، قیام مرعشان، ص113؛ همو، قیام شیعی سربداران، ص224) و یا شیعه جعفری (یوسف نیا،ص210) نبوده اند، بلکه آنان نیز آیین زیدی داشتند. دلایل بسیاری وجود دارد که سادات کیا زیدی بودند، از جمله می توان به پیام سید علی کیا به سید رکابزن حاکم زیدی تنکابن استناد کرد. وی در این پیام از سید رکابزن خواست به آنها اجازه دهد تا در نواحی تحت تصرف او ساکن شوند و اشاره کرد، علاوه بر سیادت از نظر مذهبی «موافقت مذهب هم دخلی تمام دارد». وی همچنین اختلاف بین پیروان خود با مردم مازندران را که امامی مذهب بودند، مطرح می کند و می گوید : «تائبان ما را نسبت به ایشان حالی دیگر است اگر در ولایت شما، تائبان ما را جا تعیین فرمائید تا به اتفاق بدانجا نقل روند منت خواهد بود»(مرعشی، تاریخ گیلان، ص18).

سیدعلی کیا دعوی امامت نیز داشته است و از کرامتهای خود یاد می کند.(همان،ص36)، در حالی که در آیین اثنی اعشری کسی حق ندارد دعوی امامت کند و نیابت امام مطرح است. موارد دیگری هم زیدی بودن آل کیا را تایید می کند. مرعشی نوشته است که مردم رانکوه و لاهیجان تنها زمانی سید علی را پذیرفته اند که علمای زیدیه فتوا دادند و اطاعت از او را فریضه و واجب شمردند.(همو،همان،ص38) و گفتند که خصلتهای پنج گانه (همان،ص41)امام: علم، زهد، شجاعت و سخاوت و قدرت در او گرد آمده است. همچنین اجازه دادند که مردم وجوهات مذهبی خود رابه او بدهند.مردم لشت نشا هم سید علی را به این جهت به شهر خود فر خواندند که حاکم آنجا، امیر مسعودنوپاشا ظالم بود و آیین سنت و جماعت داشت در حالی که«ما مردم شیعه زیدیه ایم» (همان،ص45).جانشینان سید علی نیز بر اساس آیین زیدی قدرت را در دست گرفتند (همان،ص111). قاضی نورالله شوشتری که با تسامح بسیار درباره تشیع افراد سخن می گوید، معتقد است که خاندان کیا و مردم گیلان به مذهب زیدیه جارودیه که مذهب قدیم اهل گیلان بود، معتقد بودند(ج1/ص96؛ج2/ص378).

اکنون این سؤال مطرح می شود که چه زمانی سادات کیا به تشیع گرویدند؟ منابع متأخر پیرامون نخستین فرد از خاندان کیا که به امامیه گرویده اختلاف دارند. برخی خان احمد اول ( متوفی940ق/1533م) (رابینو، دارالمرز، ص498؛ همو، فرمانروایان، ص134؛ سجادی، ص153؛ امیرابوالقاسمی،ص101) و گروهی خان احمد دوم (متوفی 1009ق /1600م ) (شاه طهماسب صفوی، ص103؛ ستوده؛2/78) را نام می برند.در میان منابع متقدم، لاهیجی مؤلف تاریخ خانی ،در کتابش اشاره ای به تغییر مذهب خان احمداول ندارد، ولی مطلبی آورده است که احتمال داده می شود، خان احمد تا سال 914ق /1508م هنوز به آیین زیدی گرایش داشته است، وی می نویسد که سلطان احمدکیا در سال914 به زیارت بقعه ابوالحسین مؤید از رهبران بزرگ زیدیه رفت و امنیت زیارت مزار او را برقرار کرد و «انواع خیرات و صدقات بدان بقعه مبارکه را واجب شمرد».(ص339).خواند میر (متوفی 942ق / 1535م ) هم سخنی از تغییر کیش خان احمد ندارد.وی شفاعت خان احمد اول را نزد شاه اسماعیل برای امیر دباج حاکم سنی قسمت غربی گیلان یادآور شده (4/564) و از دیدارهای خان احمد اول با شاه اسماعیل صفوی یاد کرده (568)، ولی از تغییر مذهب او چیزی ننوشته است.

به نظر می رسد نخستین نویسنده ای که که به تغییر کیش خانواده احمد اول پرداخته،قاضی نورالله شوشتری (مقتول 1019ق/1610م) می باشد(2/378). او تاریخ آن را تعیین نکرده فقط در جلد دیگر کتابش (1/96) اشاره کرده است که مردم گیلان تا زمان ظهور پادشاه «صاحبقران مغفور» زیدی بودند. لفظ صاحبقران مبهم است. این کلمه بیشتر برای تیمور به کار برده می شود، ولی پس از او در زمان صفویه، برای شاه اسماعیل(عالم آرای صفوی،97) و شاه طهماسب[22]هر دو به کار رفته است؛ از این رو نمی توان معلوم کرد که کدام یک از آن دو مورد، نظر شوشتری است. این احتمال وجود دارد که خان احمد اول هنگامی که در دربار شاه اسماعیل به سر می برده (سال 910ق/1508م) و تحت تربیت او قرار داشته است (واله ،ص 156)[23] ، برای این که نظر شاه اسماعیل را جلب کند به امامیه گرویده باشد‎، ولی پس از به دست گرفتن حکومت تا زمان مناسب مذهب خود را آشکار نکرده است. از سکوت نویسنده های تاریخ خانی و کتاب حبیب السیر و این که در سال 914ق/1058م خان احمد به زیارت رهبر زیدیه، ابوالحسین مؤید رفته و دستور تعمیر قبر او را داده است معلوم می شود که هنوز تشیع امامیه او آشکار نبوده است. از سوی دیگر، وقفنامه ای از سال 914ق/1508م وجود دارد که به سلطان احمد خان اول منسوب می باشد. بر اساس این وقفنامه،دهکده‎‎ سوهان در سال 914 برای علاءالدین فرزند امیر نجم الدین محمود طالقانی و فرزندان پسر او وقف گردیده است. در این وقفنامه اسامی ائمه دوازده گانه ذکر شده است(میرابوالقاسمی، وقفنامه سوهان، ج11و12/ص161) و آنان راهنمایان اهل تحقیق و پیشوایان ارباب توفیق ذکر شده اند(همان،164). همچنین در آن به رواج مذهب احق اثنی اعشری اشاره شده است(همان،ص162). چون تاریخ این وقفنامه ربیع الاول سال اربع عشر و تسعمائه من الهجره النبویه با حروف ذکر شده است[24]، احتمال اشتباه ناسخ وجود ندارد و این فرض را که تاریخ تغییر مذهب احمدخان اول در همان اوایل حکومت شاه اسماعیل صفوی بوده است، تقویت می کند.برخی زمان تغییر کیش خان احمداول را عصر شاه طهماسب نوشته اند، از جمله رابینو(متوفی 1371ق/1951م) که در سالهای 1323-1331ق/1906-1912م کنسولیار انگلیس در رشت بود و پژوهشهای متعددی درباره گیلان دارد. وی سال 933ق/1526م زمان سلطنت شاه طهماسب را تاریخ تغییر کیش خان احمد ذکر کرده و نوشته است که خان احمد به قزوین رفت و مورد محبت و پذیرایی شاه طهماسب قرار گرفت(رابینو، دارالمرز، ص498؛ همو، فرمانروایان، ص134) و از مذهب زیدی چشم پوشید. منبع رابینو مشخص نیست. قاضی احمد غفاری (د.957ق/1567م) در کتاب تاریخ جهان آرا(ص68) و عبدی بیک شیرازی (د988ق/1580م) در تکمله الاخبار (136) از سفرخان احمد به گیلان در این تاریخ یاد کرده اند، ولی به تغییر کیش او اشاره ای ندارند.

از پژوهشگران معاصر، دکتر ستوده که در زمینه تاریخ شمال ایران پژوهش گسترده ای انجام داده، نوشته است که کارکیا، سلطان احمدخان والی بیه پیش چون شیعه اثنی عشری شد رعایای خود را نیز کم کم وادار کرد تا به این مذهب بگروند. ماده تاریخ این تغییر کیش «ترک طریق زید» مطابق با سال 960ق/1552م می باشد(ستوده،2/78). همان گونه که مشخص است سال 960 زمان حکومت خان احمد دوم است نه خان احمد اول. دکتر نوایی در مقدمه کتاب شاه طهماسب صفوی (ص103) نیز به گفته قاضی احمد غفاری اشاره کرده که خان احمد دوم در مذهب تشیع شوری فراوان داشت و این سروده خان احمد را که نقش نگین او بود آورده است:

«تا شد سعادت ابدی راهبر مرا/ شد رهنمون به مذهب اثنی عشرمرا» (همچنین،رک. نامه های خان احمد گیلانی،ص9).

غفاری (ص78) جز این شعر،اشاره ای به تغییر کیش خان احمد ندارد، فقط می گوید که خان احمد در رواج مذهب حق نهایت کوشش خود را انجام داد وی در زمان حیات خان احمد دوم در سال 972ق/1564م کتاب تاریخ جهان آرا را نوشت(همان،ص8-87) یعنی زمانی که هنوز خان احمد دوم مورد خشم شاه طهماسب قرار نگرفته و دستگیر نشده بود.

این تناقض در منابع یعنی شعر انگشتری خان احمد و «ترک طریق زید» که به حساب ابجد 960 می شود سبب تردید در مطالب گذشته و تغییرکیش خان احمد اول می گردد. به نظر می رسد که پاسخ این تناقض این است که ابتدا خان احمد اول به تشیع گروید، اما همه خاندان او به این آیین نگرویدند. در زمان خان احمد دوم بار دیگر تغییر کیش صورت گرفت که با تغییر کیش مردم گیلان همراه بوده است.لازم به یادآوری است که حکومت آل کیا پیش از خان احمد اول نیز غیر مستقیم زمینه پذیرش تشیع را در شمال ایران فراهم کردند به این صورت که با جنگهای گسترده خود با بازماندگان اسماعیلیه در الموت و رودبار منطقه را از وجود اسماعیلیان خالی ساختند. (مرعشی، گیلان، 69-247،173،137،129،66؛ دفتری، ص514).

علل تغییر کیش آل کیا

به چه علت آل کیا به امامیه گرویدند؟ عواملی که در این تغییر کیش نقش داشته است. علتی که ابتدا به نظر می رسد، عبارت است از ارتباط سادات کیا با حکومت صفویه. خان احمد اول با شاه اسماعیل و شاه طهماسب روابط دوستانه ای داشت. روابط خان احمد دوم نیز با شاه طهماسب تا پیش از سال 975ق/1567م دوستانه بود اما نکته ای که نیاز به توجه بیشتر دارد این است که پیش از روی کارآمدن صفویه در بسیاری از شهرهای ایران تشیع امامیه رواج پیدا کرده و پیروانی یافته بود که عوامل این موضوع نیاز به پژوهشی جداگانه دارد، اما آنچه مسلم است این تغییر مذهب، تدریجی و در سراسر ایران مطرح بوده است.

برخی علت تغییر کیش آل کیا به اثنی عشریه را وجود حکومت عثمانی در همسایگی ایران دانسته اند. از آنجا که آیین زیدی به مذهب تسنن نزدیکتر بود. و نسبت به آن نرمش بیشتری از آیین اثنی اعشری نشان داده است امکان داشت زیدیان در برابر خلافت عثمانی همچون خلافت عباسی نرمش می دادند و با آنها هم پیمان شوند لذا خاندان کیا که به این خطر پی بردند و حکومت خود را در خطر می دیدند از زمان احمد اول به مذهب دوازده امامی درآمدند که «هم رفض کاملتر از زیدیان داشت و هم امامی حاضر که مزاحم شاه و دولت وقت باشد در میانشان نبود». پس این خاندان کیا برای گسترش آیین دوازده امامی در شمال کوشش بسیار کردند(منزوی،ص422).برای اثبات این فرضیه باید روابط آل کیا با عثمانی را مورد توجه قرار داد. تا آنجا که مشخص است احمد دوم که به سختگیری نسبت به زیدیان مشهور است و علمای زیدیه را ملعون و سگ لقب داده و لعنت بر مذهب و تقوای ایشان کرده است(شاه طهماسب صفوی،ص105) و جفاهای او نسبت به زیدیه موجب نامه نگاریها و شفاعت خواهی هایی از طرف علما گردیده است، با عثمانی روابط دوستانه داشته است. در تذکره شاه طهماسب این موضوع به دقت و صراحتی تمام بیان شده حتی در نامه ای که شاه طهماسب به خان احمد نوشته آشکارا وی را ملامت کرده است که چرا عده زیادی از همراهان سلطان بایزید را پناه داده است(شاه طهماسب صفوی،ص355). رابینو هم به این اشاره کرده که به هنگام جنگ میان ترکان عثمانی و ایران خان احمد خان آماده بود که لاهیجان را به ترکان بسپارد و از سلطان ترکان خواست که سپاهیانی از شیروان به لاهیجان که تا پایتخت ایران، قزوین چندان فاصله ای ندارد گسیل نماید. پس از پیمان صلح بین ایران و عثمانی، شاه عباس، خان احمد را به دربار فرا خواند، ولی او از شاه اطاعت نکرد و به دربار نیامد(رابینو،ص135).سرانجام هم در درگیری با شاه عباس به عثمانی پناه برد و در آنجا از دنیا رفت. با توجه به مطالب ذکر شده فرضیه موضعگیری در برابر عثمانی نمی تواند موجب تغییر کیش آل کیا به اثنی عشریه شده باشد.

از آنچه ذکر شد نتیجه می گیریم که آل کیا تا زمان خان احمد اول(د.940ق/1533م) مذهب زیدی داشتند و به این علت مورد پذیرش مردم گیلان بیه پیش (لاهیجان) قرار گرفتند. خان احمد که چندی در دربار شاه اسماعیل صفوی می زیست تحت تاثیر او به اثنی عشریه گروید، ولی پس از به دست گرفتن حکومت مدتی مذهب خود را آشکار نکرد، سپس خان احمد دوم با اظهار به تشیع اثنی عشریه کوشید تا مردم گیلان نیز به این آیین بگروند.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه

یک پاسخ ارائه کنید