شیون فومنی، شاعر شالیزاران شمال

شیون در تداوم زبان مادری خود نقش بسزایی داشته، اما در عین حال از سرودن اشعار فارسی نیز غافل نبوده است. در شعر فارسی در دو شیوه‌ی نو و کلاسیک و سبک های مختلف، اشعار ماندگاری را از خود به یادگار نهاده است. وی به زبان فارسی در قالب های غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی و قصیده شعر سروده است. دکتر احمد ابو‌محبوب می گوید:‌ «شیون شاعری دو زبانه و دو چهره است. اصولاً شاعران محلی را به سه دسته می توان تقسیم کرد: یکی شاعران بومی محض که تنها به گویش بومی شعر می سروده و حتی قدرت نمایی عظیمی کرده اند، اما در تاریخ ادبیات ملی یک کشور جایگاه وسیعی نیافته اند مگر به طور استثنایی. در کشوری که از لحاظ زبانی به چندین بخش مجزا تقسیم می شود و هر بخش، زبان ویژه‌ی خود را دارد، چنین شاعرانی در حوزه ی بسته ای محدود می شوند و تنها در همان قلمرو تأثیر می‌گذارند و نامورمی گردند. این دسته از شاعران دشواری ویژه‌ای دارند، چنانچه نتوانند خود را تا سطح ملی ارتقاء دهند و وارد زبان ملی شوند، از بسیاری جنبه های تاریخی ادبی و ملی محروم خواهند ماند. دسته ی دوم شاعرانی هستند که از زبان بومی خود بریده اند و در این سطح شعری نسروده و یا فعال نبوده اند. اینان اگر شاعر بزرگی شوند، شانس بیشتری دارند تا خود را در قالب یک عنوان در تاریخ ملی ادبی حضور بخشند، اما دیگر جنبه‌ی محلی آنان تحت الشعاع زبان ملی قرار گرفته و مثل بسیاری از شاعران دیگر شاید نتوانند در میان مردم عوام بوم خویش رسوخ کنند و در نهایت در میان تحصیل کردگان و روشنفکران محدود بومی شناخته خواهند شد. دست کم اینکه از توانایی ها و امکانات زبان بومی و کاربرد آن در زبان ملی محروم خواهند شد. گروه سوم، شاعران دو زبانه هستند که بخت بسیاری را با خود همراه خواهند کرد. چرا که هم در عوام و مردم منطقه ی خود رسوخ می کنند و هم در گستره‌ی ملی جایگاه ویژه ای می یابند. این روندی است که شاعران بومی تک زبانه اغلب از آن محرومند. در میان شاعران دو زبانه شاید بتوان «شهریار» را موفق ترینشان به شمار آورد. شیون از این گروه سوم است. اشعار گیلکی شیون سرتاسر گیلان را در نوردیده است و هیچ گیلکی نیست که نام او را در کنار نام «افراشته» نشناسد و شاید بیشتر. مضامین سروده هایش مردمی است، همراه طنزی تلخ و گزنده که نشان از تسلط و مهارتش در حیطه ی طنز دارد. شعر گیلکی او بسیار ساده، روان و عامه فهم است و این همه مدیون آشنایی او با افسانه ها و باورهای محلی، محیط زیبای گیلان و اوضاع معیشتی مردم آن سامان است. شیون در جواب به این سؤال که «چرا شعرهای محلی را به فارسی ترجمه نمی کنید؟» گفته است: «کارهای محلی در هنگام برگردان به شدت ریزش می‌کند و گاهی تا ۹۵درصد زیبایی خود را از دست می‌دهد. اگر یک دو بیتی محلی را برای یک شمالی بخوانم اشک از چشمانش سرازیر می شود، اما بعد از ترجمه‌ی این اثر، همان شمالی چندان تحت تأثیر واقع نمی شود. من شک ندارم که حس قابل ترجمه نیست». شیون اشعار گیلکی خود را در قالب شش نوار کاست تحت عنوان «گیله اوخان» با صدای دلنشین و جذاب خود در دسترس همگان قرار داد. از سرتاسر شهرهای گیلان گرفته تا قلب واپسین روستای این خطه، صدایش طنین انداز شد. شیون در عالم شعر، قلندری خود باخته و مستی نکته سنج می نمود و یک رنگی و صمیمت او در اشعارش تبلور یافته است. نگاه او به هستی و زندگی، نگاهی عاشقانه و رندانه بود، خلاقیت وی در کلام موسیقیایی و زبان هنری بازتاب یافته است. دیدی واقعیت گرایانه و نقادانه به جهان داشت و مناسبات عقب مانده‌ی زندگی را با طنزی هنرمندانه به سخره می‌گرفت. از دیگر فعالیت های هنری شیون ترانه سرایی بخش اعظم آهنگ ها و ملودی های آهنگسازان و خوانندگان گیلان و کشور از دهه ی پنجاه تا سال‌های حیات ادبی اوست.

یک پاسخ ارائه کنید