ظهور نشانههای بازگشت به هویتمندی گیلکی در گفتوگو با محمدتقی پور احمد جکتاجی
م.پ.جکتاجی (محمدتقی پوراحمد جکتاجی) درسال 1371 انتشار مجله گیلانشناسی «گیلهوا» را به زبانهای فارسی و گیلکی آغاز کرد. پیش از آن روزنامهنگاری به زبان گیلکی را در مرکز استان گیلان با دو هفتهنامه «دامون» در سالهای 1358 و 59 تجربه کرده بود. نشریهای که نامش به عنوان نخستین جریده خبری و تحلیلی زبان گیلکی در تاریخ کشور ثبت شده است. وی در دهه پنجاه چند کتاب در عرصه شعر و داستان و ترجمه ادبیات کودک منتشر کرده
علی صدیقی:
م.پ.جکتاجی (محمدتقی پوراحمد جکتاجی) درسال 1371 انتشار مجله گیلانشناسی «گیلهوا» را به زبانهای فارسی و گیلکی آغاز کرد. پیش از آن روزنامهنگاری به زبان گیلکی را در مرکز استان گیلان با دو هفتهنامه «دامون» در سالهای 1358 و 59 تجربه کرده بود. نشریهای که نامش به عنوان نخستین جریده خبری و تحلیلی زبان گیلکی در تاریخ کشور ثبت شده است. وی در دهه پنجاه چند کتاب در عرصه شعر و داستان و ترجمه ادبیات کودک منتشر کرده بود و در سالهای انتظار مجوز گیلهوا در دهه 60 نیز گاهنامهای به نام «گیلاننامه»، مجموعه مقالاتی در قالب کتاب، و آنگاه با تأسیس انتشارات «گیلکان» سبب نشر آثاری بسیار در حوزه تاریخ، فرهنگ، زبان، هنر و ادبیات گیلان شد. گستره فعالیت این فعال فرهنگی در حوزه گیلانشناسی، کاری به یادماندنی، برجسته و دورانساز در خطه شمال به حساب میآید. گفتوگوی او با همکار قدیمیاش، علی صدیقی، به مناسبت بیست و پنجمین سال انتشار مجله گیلهوا و با انگیزه پاسداشت زبان مادری صورت گرفته است.
پیش از هر پرسش باید 25 سالگی «گیلهوا» را به شما، همکارانتان، گیله وا دوستان و دوستداران گیلان تبریک بگویم. پیداست که در پس هر شماره از انتشار بیوقفه یک ربع قرن از نشر گیله وا، کوششهای بیدریغ، عاشقانه و ارزندهای نهفته است. شاید بد نباشد در همین ابتدا بپرسم که آیا «گیله وا» امروز هم اشتیاق و رضایت شما را چون سالیان نخستین اش، پشتوانه خود دارد؟
جکتاجی : آه بله، همین طور است. اولاً که خوشحالم 25 سالگی گیله وا را علاوه بر من و همکارانم، به گیله وا دوستان و دوستداران گیلان زمین هم تبریک میگویید، چون من بیش از آنکه گیله وا را از آن خود بدانم متعلق به گیلان و همه گیلانیان و گیلان دوستان میدانم. من، کوشش هایم مهم نیست یا حداقل برای من مهم نیست، اما اگر این کوششها تأثیری برای گیلان داشته باشد، بیشترین انتظارم را برآورده است. بله امروز هم با اشتیاق تمام پیگیرش هستم. به رضای علاقهمندان و طیف وسیع دوستداران آن دلخوشم. دلم میخواهد بیشتر برای آن وقت بگذارم، متأسفانه این وقت محدود است.
علی صدیقی : تا جایی که میدانم شما ابتدا به داستان نویسی و شعر به زبان فارسی علاقهمند بودید و سپس به موضوع های فرهنگی و تاریخی گیلان و به سمت ادبیات به زبان گیلکی و انتشار هفته نامه گیلکی زبان «دامون» پا گذاشتید. در این راه مشوقها و الگوهای انسانی یا فرهنگی تأثیرگذار بر شما چه کسان یا چه موقعیتهایی بوده اند؟
جکتاجی : درست است من با شعر و داستان و اصولاً ادبیات فارسی شروع کردم. نخستین کتابم مجموعه شعر فارسی «قصه کوی و برزن ما» بود که سال 1351، زمانی که هنوز دانشجوی سال دوم بودم چاپ شد. انگیزه من در سرایش شعر درونی و خودجوش بود. دردبیرستان، سر درس انشا معلم ادبیات ما بسیار مشوقم بود، وقتی فهمید شعر میگویم تشویقم کرد و همو بود که میگفت این شعرها با اندکی دست کاری قابل چاپ است و راهنمایم شد. چاپ این مجموعه انگیزه دیگری هم داشت. شوق مطرح شدن و اعلام موجودیت به سیاق هر جوان نوپایی که جسوری میکند تا در بیکران شعر و قصه و به طور کلی ادبیات ورود کند. بعد چند ترجمه کردم و دو سه کار هم در حوزه کتابداری و کتابشناسی تألیف کردم که البته آن زمان بهعنوان کتابدار استخدام کتابخانه ملی ایران شده بودم. سر چاپ داستان که رسیدم دچار تحولات فکری دیگری شدم. بازگشت به خویش و کار در عرصه هویت قومی و فرهنگ بومی، نه در پسِ پشتِ تحجر و واپسگرایی بلکه با جهان بینی تام و تمام، آن گاه که به فرهنگِ جغرافیای خیلی کوچکی از دنیای بسیار وسیع بپردازم. دامون عصاره اندیشه هایم بود. نه، در این راه اصلاً مشوق نداشتم، الگوی خاصی هم در کار نبود، چون اندیشهای بینهایت غریب و ناشناخته در جغرافیای گیلان بود. اما تأثیر فرهنگی چرا. من تقریباً بعد از گرفتن دیپلم از گیلان کنده شده بودم و در فاصله سالهای محدود بر اثر خدمت سربازی در آذربایجان غربی میان کردها، سفرهای کوتاه و بلند تجربی و داوطلبانه ناشی از کنجکاوی و ماجراجویی به استانهای مختلف در هر فرصتی و بعد، اقامت دانشجویی در تهران، با فرهنگهای مختلف قومی آشنا شدم که از نظر سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روی من تأثیر فراوان گذاشت. این مقوله شاید انگیزه من در کار شد. هر چه در ذهنم میکاوم، میبینم وجود فرد یا گروهی معین و مشخصی در کارم تأثیر نگذاشته است.
علی صدیقی: آقای جکتاجی، به طور شفاهی از شما به یاد دارم که دوره دبیرستان را که در مدرسه شاهپور سابق در رشت (زمان مدیریت آقای شمیسا) گذرانده اید و با سیروس شمیسا همکلاس بوده اید، آیا آن زمان شما و همکلاسی امروز سرشناس شما، فعالیت ادبی داشته اید؟ خلاصه این که، از گذشته تحصیلی و ادبی تان، پیش از انتشار دامون بگویید.
جکتاجی : بله، سیروس شمیسا دوست و همکلاسیام که بهتر است متواضعانه و با ادب تمام بگویم استاد دکتر شمیسا، هر دو در مدرسه شاپور فعالیت فرهنگی و ادبی داشتیم. او و من و دوست دیگری به نام رضا ملکزاده که بعداً چند کتاب ترجمه از او دیدهام از جمله دانشآموزانی بودیم که یک نشریه دبیرستانی بسیار خوب درمی آوردیم. پدر آقای شمیسا، مدیر دبیرستان شاپور بود و همه گونه لوازم تکثیر و کار تولید نشریه را در اختیار ما میگذاشت. پدر آقای ملکزاده صاحب امتیاز هفته نامه سایبان و مدیر چاپخانه بود که امکانات دیگری از قبیل کاغذ در اختیارمان میگذاشت. من البته این گونه امکانات نداشتم ولی در تولید کار از هیچ کوششی دریغ نمیکردم. ترتیب صفحات هنری و بخشی از کارهای فنی بر عهده من بود. دوستان دیگر هم در بخشهای ادبی و علمی فعال بودند. نشریه شاپور در تمام مدارس گیلان تک بود و خیلی هم از بابت آن تشویق میشدیم که در روحیه ما تأثیر داشت. نشریهای بود به صورت پلی کپی در 20 صفحه A4و گاهی بیشتر که چندین شماره منتشر شد و میان دانشآموزان شاپور دست به دست میشد. خوب من بعد از دبیرستان تا قبل از انتشار دامون، مقالات زیادی در نشریات گیلان از جمله بازار، فریاد گیلان، طالب حق، جنگل و… چاپ کرده بودم. تا چاپ دامون، همان طور که اشاره کردم یک مجموعه شعر، سه ترجمه داستان برای کودکان و نوجوانان و سه کتاب در حوزه کتابشناسی و کتابخانه تألیف کرده بودم. از دامون به بعد دیگر همه کارهایم در حوزه گیلان پژوهی بود.
علی صدیقی: از کی نوشتن جزئی جداییناپذیر از وجودتان شد؟
جکتاجی : نوشتن از دوره دبستان دلمشغولی من بود منتها به روشی بسیار ابتدایی و کودکانه. در نوجوانی و در دوره دبیرستان شدت یافت و در دوره دانشجویی به اوج رسید. بعد که بهعنوان کتابدار به استخدام کتابخانه ملی ایران درآمدم و با مؤلفان، محققان و هنرمندان زیادی آشنا شدم این احساس درونی شعله گرفت؛در دامون جزئی از وجود من شد و دیگر خاموشی نگرفت.
علی صدیقی: هفته نامه سراسر گیلکی دامون به اعتقاد من آزمون خوبی برایتان بود تا به گیله وا برسید. دامون باوجود ضعفهای فنی زمانه خود، خواننده بسیار داشت و محبوب بود، چقدر شمارگان داشت و چند شماره منتشر شد؟
جکتاجی : دامون هفته نامه نبود، هر دو هفته یک بار چاپ میشد. دامون دو دوره داشت. دوره اول در بهار 1358 در چهار شماره در آمد. اداره این دوره گروهی و با همکاری من و سه نفر از دوستان شاعر و نویسنده گیلانی بود و خیلی زود تعطیل شد. دوره دوم که زیر نظر و مسئولیت مستقیم من بود از خرداد 1359 شروع شد و تا مرداد 1360 در 28 شماره تداوم یافت. اگر هر دو دوره را با هم جمع بندیم 32 شماره میشود که البته قطع نشریه در هر دوره از هم متفاوت بود. شمارگان دامون در دوره دوم بین 2000 تا 3000 بود. شمارگان آخرین شماره فکر کنم از 3000 هم بیشتر بود ولی خوب همان طور که اشاره کردید مطالب آن با تایپ دستی توسط خود من تهیه میشد. صفحهبندی آن را هم خودم به صورت لیئات انجام میدادم و بعد از فیلم و زینک روی کاغذ کاهی چاپ میشد ولی شمارگان وسیعی داشت و در سرتاسر کشور و حتی خارج از کشور پخش میشد.
علی صدیقی: و پیش از گیله وا؛ گیلان نامه را با همکاری انتشاراتی طاعتی و نشر گیلکان راهاندازی کردید. چند شماره گیلان نامه و چه تعداد کتاب از سوی نشر گیلکان منتشر کردید؟
جکتاجی : گیلان نامهها جُنگهایی هستند که تحت عنوان مجموعه مقالات گیلانشناسی در زمینههای مختلف از جمله تاریخ، فرهنگ، هنر، زبان، ادبیات و مردمشناسی به صورت گهنامه چاپ میشوند و تاکنون هشت جلد آن منتشر شده است. جلد نهم آن در شرف آمادهسازی است. از این مجموعه 5 جلد نخست آن توسط انتشارات طاعتی منتشر شده است و از جلد ششم از طریق نشر گیلکان چاپ میشود. نشر گیلکان تاکنون نزدیک به صد عنوان کتاب صرفاً در حوزه گیلان شناسی چاپ کرده است که برخی آنها از منابع و مآخذ معتبر گیلان پژوهیاند. افزون بر آن، گیلکان حدود صد عنوان کتاب دیگر هم چاپ کرده است که چون ارتباطی به گیلانشناسی نداشت و جزو اهدف آن نبود به نام ناشر مؤلف چاپ شد و به اصطلاح آرم گیلکان نخورده است. چاپ این سری کارها بیشتر به خاطر تقویت بنیه مالی برای تداوم کار در حوزه اصلی و هدفمند انتشار کتابهای گیلان شناسی بوده است که البته الان سالها است از آن صرف نظر کردهام و کارهای رسیده را به دوستان ناشر دیگر ارجاع میدهم. خلاصه اینکه هدف نشر گیلکان صرفاً چاپ و نشر آثار مربوط به گیلان و مازندران بود و هست که از اشتراکات فرهنگی و اقلیمی بسیار نزدیک به هم برخوردارند.
علی صدیقی: اگر بخواهیم به دستاوردهای فرهنگی و تأثیرگذاری تاریخی گیله وا و به تعبیر «حرف اول»تان در شماره نخست، به «خودشناسی» یا شناخت هویت گیلکی اشاره کنیم دستاوردهای گیله وا بسیار است. از این نظر، هر قدر با آغاز نشر گیله وا فاصله بگیریم نقش تاریخی آن برجستهتر میشود. اینها را گفتهام که بپرسم از نگاه شما «گیلهوا» امروز کجا ایستاده است؟
جکتاجی : پاسخ به این سؤال برای من جکتاجی و من مسئول گیله وا دشوار است. این سؤال را دیگران بهتر میتوانند پاسخ بدهند. با این همه، از نگاه من، بهعنوان یک شخص ثالث و یک فرد خارج از کادر نشریه، گیلهوا در شرایطی که افت شمارگان و ریزش مخاطب دامن اغلب نشریات را گرفته است، در موقعیت خوب و ممتازی قرار دارد. این را من به رأی العین دیده و اغلب میشنوم که نگاه به گیله وا همچنان مثبت است، البته که منتقدانی هم دارد و طبیعی است باید داشته باشد اما از منظر یک مدیر و یک مسئول باید اعتراف کنم گیله وا آنی است که توانستهام نه آنکه خواسته ام. اگر توان و امکانات بیشتری مییافتم مطمئناً بهتر از این عرضه میشد. گیله وای امروز، گیله وایی است که در حد امکانات محدود من و توانایی من تولید میشود. نه، دلم بیش از این را میخواست.
علی صدیقی: توجه گیله وا به زبان گیلکی در صفحات شعر و قصه آشکار است، به عقیده شما گیله وا توانسته است که باز اندیشی به زبان گیلکی را به میان خانوادهها هم ببرد و بر نسل جوان تأثیر بگذارد؟
جکتاجی : این موضوع را اگر من تأیید کنم صورت خوشی ندارد چون خودم مجری کار هستم. اما باز به شهادت دیدهها و شنیدهها و دریافتهها باید اقرار کنم چنین اتفاقی افتاده است. گیله وایی که به خانهها و درون خانوادهها میرود در بیشتر موارد دست به دست میچرخد و تأثیر خود را میگذارد چون تأثیرات آن در سطح جامعه مشهود است. عرض میکنم طیفی از جوانان گیلانی به هویت خود دل بستهاند. زبان یکی از عوامل هویت ساز اقوام است. هر قومی با زبان خود مشخص و متمایز میشود و هویت مییابد و شاید بارزترین عامل قومی هم همین زبان باشد، هر چند که عوامل مهم دیگر هم وجود دارند. من یک مثال زنده برای شما بزنم. ما در سالهای اول در هر شماره گیله وا یکی یک داستان گیلکی چاپ میکردیم. بعدها از ما داستان بیشتر خواسته شد و داستانهای بیشتری هم رسید. مدتها آن را دوتایی کردیم. الان وصول داستان فزاینده است و علاقهمندان میخواهند باز صفحات داستان را بیشتر کنیم. اغلب نویسندگان ما دانشجویان، فارغالتحصیلان دانشگاهی و پژوهندگان جوان هستند که در عرصه ادبیات گیلکی و پژوهشهای تاریخی، مردم شناسی، زبان شناسی ورود کردهاند. اینها نشانه آن بازگشت به خویش و هویت مندی گیلکی است که از طریق گیله وا تأثیر پذیرفتهاند. بله، بخشی از نویسندگان و همکاران گیلهوا جوانان هستند. سن و سالدارها چندان رمقی ندارند! ما با جوانان نخبه هویتمدار گیلک طرفیم و همین است که مرا امیدوار میکند.
علی صدیقی : «زبان معیار» یکی از بحثهایی است که در میان پژوهشگران زبان گیلکی، بویژه بین دوستداران لهجه غرب و شرق گیلان بر سر مرکزیت زبان گیلکی مطرح بوده و است؛ به اعتقاد شما – هر چند در گیله وا همواره هر دو لهجه وجود داشته – زبان یا لهجه معیار گیلکی میباید چه شاخصههایی داشته باشد و اساساً در حال حاضر این موضوع یک بحث کاربردی / اجرایی است؟
جکتاجی : این سؤال به پاسخ مبسوط نیاز دارد و میترسم طولانی شود با این همه به اختصار عرض میکنم. زبانِ معیار لازمه ادامه حیات ادبی در هر جامعه زبانی است. بدون داشتن یک زبان معیار، ادبیات قوام نمیگیرد، یا قوام آن کند و چند تکه است. زبان معیار، لهجه میانجی پذیرفته شده میان لهجه هاست. گیلکی هم مثل هر زبان دیگر چندین لهجه دارد و باید بگویم فراتر از چند، مشحون از لهجه است. این فراوانی در تکلم آزاد و افواهی مشکلی ایجاد نمیکند. اتفاقاً تنوع و تکثر و گونه گونی داخل یک زبان را نشان میدهد اما وقتی پای ادبیات مکتوب و نگارش به میان میآید دیگر آن گونهگونی مزاحم است و باید تحت یک قاعده درآید تا بتواند منسجم و یکپارچه نوشت و خواند و به یادگار گذاشت و به نسلهای آینده انتقال داد. ما باید در منابع مکتوب، گیلکی را به سامان در اختیار آیندگان قرار دهیم نه متشتت و بیسامان. اما معیار آن چیست؟ معیار آن چند عامل دارد: مرکزیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، کثرت گویشور، آشنایی نسبی لهجهها با یک لهجه، سادگی و روانی و اختصار کلمات، انعطاف در نظام آوایی، داشتن سابقه ادبی و آثار مکتوب و چند آیتم دیگر. البته تا موقعی که یک جامعه قومی از نظر زبانی منسجم باشد، تعیین زبان معیار خود به خود به خاطر قدرت مرکزی پذیرفته میشود. اما اگر جامعه زبانی دچار دوزبانگی شود قبول یک زبان معیار در آن ایجاد اشکال میکند و اگر جامعه زبانی گرفتار تشتت و چند گانگی شد انتخاب زبان معیار در هرج و مرج همراه با دشواری و در یک پروسه طولانی مدت امکان پذیر است. علم زبانشناسی معمولاً در بیشتر جاها لهجه مرکزی جامعه زبانی را لهجه یا زبان معیار میگیرد و در وهله اول آن را مورد مطالعه علمی قرار میدهد. این سؤال شما را اگر من بعد از این مقدمه که طولانی شد باز ادامه دهم تا به استنتاج برسم بر خوانندگان و مخاطبان پرسشهای شما اجحاف کرده ام، چون مقولهای است علمی و زبان شناسی که لازم است در جای خود گفته شود. اما نه در این مصاحبه اختصاصی و کلی. جامعه زبانی گیلک متأسفانه متشتت است و لازم است نخبگان آن با هم گفتوگو داشته باشند.
علی صدیقی: شما چیزی در حدود 40 سال است که فعالیت مداوم در عرصههایی چون تاریخ، ادبیات، زبان و اجتماع گیلان و گیلکی داشتهاید و ترجمه و انتشاراتی و روزنامهنگاری و نویسندگی و شاعری داشته اید. با این تعریف از شما بهعنوان یک گیلان شناس میخواهم بپرسم چه آیندهای برای زبان و فرهنگ گیلان قائل هستید؟
جکتاجی : آینده را هیچ کس بدرستی نمیتواند پیشبینی کند. جامعه گیلان جامعهای کوچک در مقیاس ملی و بسیار کوچکتر در سطح جهان و تابعی از شرایط جهانی است. جهان به صورت یکپارچه شدن میرود و گریزی از آن نیست اما نه به این سادگی و خوش باوری زود هنگامی که به آن نظر داریم. بخشهایی از فرهنگها و زبانها از خود مقاومت نشان میدهند. مقاومت و مفارقت همیشه با انسان بوده است و جزئی از خصایل اوست. فرهنگهای قومی و زبانهای پر نفوس مقاومت بیشتری میکنند. فرهنگها و زبانهای کوچکتر و ضعیفتر مثل گیلان و گیلکی در محاق آسیبهای بیشتری قرار دارند. زبان و فرهنگ ما در حال تحول است همچنان که دیگر زبانها و فرهنگهای ایرانی و جهانی در شرف تحولند. من با توجه به سالهایی که در این حوزه کار کردم امیدوارم حاصل این تحولات در روندی آرام و درست و اصیل و عمیق باشد. ما درست نیست که به گذشته برگردیم، مجبوریم به جلو گام برداریم. یعنی باید جهانی بیندیشیم و بومی عمل کنیم تا خودمان را در جهان امروز حفظ کنیم. به نظرم این کوششها بیاثر نخواهد بود همچنان که تاکنون بیاثر نمانده است. چهل سال پیش این همه اشتیاق به گیلکینویسی و گیلکی سرایی و گیلانپژوهی وجود نداشت. زبان و فرهنگ ما موقعی پویا و مانا میشود که صاحبان این زبان و فرهنگ اراده کنند، بخواهند و باور داشته باشند و آثار فخیم با این زبان خلق کنند. باید زایشهای علمی و هنری و ادبی داشته باشیم تا به جامعه گیلان و ایران و جهان عرضه کنیم. در این صورت زبان و فرهنگ گیلان میماند و ماندگار میشود. البته اگر نهادهای اداری و دولتی و نهادهای مدنی درون استان هم در این زمینه ورود کنند و کارها تحت حمایت قرار گیرد بسترهای مناسب فراهم شود، کار تسریع مییابد وگرنه چند نفر گیلان شناس، هر قدر که متعهد و ایثارگر باشند نمیتوانند این بار عظیم تحولات را به تنهایی بر دوش بکشند.
علی صدیقی: پیداست که موقعیت چاپ و نشر در شرایط امروز تکنولوژی ارتباطات، نشریات کاغذی، به لحاظ شمارگان آسیب دیدهاند. این یک قاعده جهانی است. گیله وا چی؟
جکتاجی : گیله وا هم تابعی از این شرایط است. گیله وا با افت شمارگان مواجه است اما خوشبختانه هنوز حدود 1000 مشترک دارد که آن را سرپا نگه میدارند و خوب البته مخاطبان و خریداران آن خیلی خیلی بیشتر از این تعداد است. با این همه خطر بغل گوش مان است.
علی صدیقی: در پایان بد نیست خوانندگان گیله وا بدانند برنامههای آتی مجله پس از 25 سالگی چیست؟ آیا به لحاظ موضوعی رویکرد جدید و نسل تازهای در گیله وا رخ خواهد داد؟ آیا برای تغییرات در شرایط نوین ارتباطات، برنامه کوتاه یا میان مدتی در نظر دارید؟
جکتاجی : گیله وا اگر مشکلی بر سر راهش قرار نگیرد قصد دارد حالا حالاها بماند. فردا را کسی ندیده است اما فردا وجود دارد و خواهد آمد و معارض خود را دارد. شرایط کار امروز به مراتب سختتر از گذشته است با این همه شرایط امروز ممکن است راحتتر از آینده باشد. به گمانم با ظهور و حضور ابزار جدید اطلاعاتی و شبکههای اجتماعی اینترنت و امثالهم، نسل جدیدی از رسانههای مجازی رخ میکنند و با همانها هم، نویسندگان و گردانندگان سایتهای فرهنگ بومی ظهور میکنند که درست یا غلط طبع و تولید خود را دارند. گیله وا شاید به اقتضای اهدافی که دارد و طبیعتی که از روز نخست نشان داده در آینده مجبور شود به طور علمیتر و تخصصیتر در حوزه زبان و ادبیات گیلکی، تاریخ و مردم شناسی ورود کند. بیشتر تئوری کار کند و در کنارش نمونههای ادبی کارآمدتری ارائه کند. سنگر مکتوب و نوشتاری خود را همچنان حفظ کند و طبایع مجازی را به سمت و سوی دوستان و همکاران جوانی که بدان سو دلبستگی دارند و طبیعت نسلشان است سوق دهد. به اصطلاح مثل یک اتاق فکر عمل کند، بیشتر سمت و سودهنده باشد، مرجع و مأخذ باشد تا یک نشریه صرف.
منبع ایران ” مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی ” – کانال تخصصی شعر گیلکی