فرجام قیام

با دامنه یافتن این شورش در گیلان و پیروزی‌های اولیه غریب‌شاه و رسیدن اخبار آن به دربار شاه صفی، وی مصمم شد که با شدت این غایله را خاتمه دهد. از این‌رو، ساروخان‌طالش حاکم آستارا را مأمور کرد تا با کمک گرگین سلطان حاکم گسکر و محمدی خان حاکم کهدم به دفع غریب‌شاه بپردازد.

سرانجام در محل کوچصفهان از توابع رشت بین‌دو گروه درگیری رخ داد و شکست بر نیروهای غریب‌شاه افتاد و «آن مخذولان همچون شغال از پیش شیران بیشه هیجا گریزان شده پناه به جنگل‌ها بردند و جنود ظفر ورود، آن بی‌عاقبتان را تعاقب نموده از کوچصفهان تا لشت نشا که قریب به چهار فرسخ است درقتل و اسر و سبی آن جماعت تقصیر نکردند.».

بدین ترتیب این شورش با خشونت و کشتار قیام کنندگان سرکوب شد. عدد کشته‌ها را تا ۸۰۰۰ نفر ذکر کرده‌اند. کیافریدون سپهسالار غریب‌شاه، کشته شد و کربلایی محمدکو وزیر و مشاور شورشیان و عنایت رحمت از سرکردگان سپاه و برادر او محمد زمان بیگ و غریب‌شاه که در جنگل‌ها پناه گرفته بودند به‌دست نیروهای دولتی افتادند. ساروخان آن‌ها را به اصفهان به دربار شاه صفی فرستاد. شاه صفی با تمام فتنه و آشوبی که غریب‌شاه به پا کرده بود، ابتدا قصد بخشش او را داشت، ولی بنا به تحریک اطرافیان تصمیم به قتل او گرفت. قبل از اجرای اعدام، در عمارت عالی قاپو جشن بزرگی ترتیب داده‌شد و مردم اجتماع کردند. سپس مدتی غریب‌شاه را زجر دادند. از جمله پاهای او را نعل کردند و «حسب‌الامر فک اسفل او را سوراخ نموده» در جلوی دیدگان جمعیت نظاره‌گر بر بالای قپق در میدان نقش جهان اصفهان آویزان کرده و تیرباران نمودند. ملازمانِ او را نیز به قتل آوردند «و از بیم آن سیاست، فتنه خواب آلوده باز به خواب رفت و امنیت از کار رفته قامت استقامت برافراشت».

اولئاریوس که چندین سال پس از وقوع این حادثه آن را گزارش کرده، در کیفیت دستگیری و قتل غریب‌شاه می‌گوید که پس از دستگیری «پالهنگ و زنجیر بر دستها ودوش او گذاشتند و در این حالت سوار بر الاغش کردند و با عده‌ای فواحش به عنوان ملتزم رکاب که عقب و جلوی او حرکت می‌کردند، نزد شاه‌صفی بردند. شاه‌صفی دستور داد تا چهار دست و پای غریب‌شاه را مانند اسب و الاغ نعل زدند و به او گفت درسرزمین گیلان که خاکش مرطوب و نرم است بدون نعل راه می‌رفتی، ولی در اینجا که زمین سفت است باید تو را نعل کنند که بتوانی راه بروی. سه چهار روز تمام غریب‌شاه رادر حضور شاه‌صفی به انواع و اقسام وسایل شکنجه می‌کردند و در روز چهارم او را به میدان شاه بردند و به بالای ستون و تیر وسط میدان کشیدند و هدف تیر و گلوله قراردادند، بدین ترتیب که شاه صفی خودش نخستین تیر را به طرف او رها کرد و بعد به اطرافیانش گفت: هر کس مرا دوست داشته باشد تیری به سوی این خائن خواهد انداخت. همه کمانهای خود را کشیده و آنقدر تیر بر بدن غریب‌شاه زدند که جسد او بربالای ستون مشبک شد. سه روز تمام این جسد بالای ستون باقی‌ماند و بعد آن را پایین کشیده و به خاک سپردند».

پس از فروخوابیدن قیام غریب‌شاه، اطرافیان او همه به فجیع‌ترین وضعی کشته‌شدند. حسب‌الامر شاه صفی اهالی گیلان (که در منطقه میان مازندران و گسکر سکونت‌داشتند) به کلی خلع سلاح شدند و حتی شمشیرها و تیر و کمان و زوبین را از آن‌ها گرفتند و فقط داسی که برای درو کردن و بریدن چوب به کار می‌رفت برای آنان باقی گذاشتند. لکن طالشی‌ها را که بین گسکر و آستارا ساکن بودند و به قلع و قمع لشکر غریب‌شاه کمک کرده بودند خلع سلاح نکرده و به آن‌ها اجازه دادند که سلاح داشته باشند.

شاه صفی که بر اثر این قیام، از روحیات مردم مرعوب شده بود به ساروخان حکم کرد که مردم «گیلان را استمالت داده، از تقصیرات و زلات ایشان گذشته رقم عفو بر جراید جرایم ایشان کشیدیم» و ساروخان نیز دستور داد تا «هرکس از لشکریان اسیر و برده داشته باشند به تصدق فرق اشرف اقدس مستخلص سازند». لشکریان همه اسیران را آزاد نمودند تا روانه خانه‌های خود گردند و برای استواری دولت ابد مدت (صفوی) دعا کنند.

در طی این جنگ و پیروزی «ساروخان» حاکم آستارا که از خود دلاوری و شجاعت زیادی نشان داده بود مورد عنایت و تشویق خاص شاه صفی قرار گرفت، لیکن بهرام (بیرام) قلی‌سلطان صوفی به‌دلیل بی‌رحمی و شقاوتی که نسبت به مردم انجام دادهبود و به جهت قصوری که در جریان برخورد با غریب‌شاه از وی صادر شده بود از کار حکومت دیلمان عزل و به جای او آدم سلطان (ادهم بیک) گرجی یوزباشی غلامان به حکومت دیلمان و رانکوه منصوب گشت (همان. شاه‌صفی در همان سال (ربیع‌الثانی ۱۰۳۸ه¨. ق) «بنا بر رشد و کاردانی و اعتماد مهام دیوانی و رفاهیت حال رعایا و صلاح حال برایا»، میرزا محمدتقی وزیر مازندران رابرای اداره گیلان برگزید و وزارت کل گیلانات را ضمیمه مازندران نمود و اداره آن ولایت را به وی سپرد. همچنین وی مأموریت یافت تا اموال خاصه شریفه و سایر اجناسی را که‌در زمان «فتور غریب‌شاه» به تاراج رفته بود، با تفحص و جستجو از دارندگان آن وصول نماید.

بر اثر این قیام زیان خزانه شاهی و بزرگان به ۳۰۰ هزار تومان بالغ گشت و مأموران شاهی کوشیدند این خسارت را جبران کنند و از کسانی که در نهب و غارت انبارها مظنون شده بودند به زور شکنجه پول می‌گرفتند.

یک پاسخ ارائه کنید