دل که بگیرد به تو سر می زنم
بال در آورده و پر می زنم

 

شوق تو انگار خودِ آتش است
بی سر و پا سوی خطر می زنم

آبی معصوم تو را موج موج
بر تن دریای خزر می زنم

گنبد فیروزه ایت را خودم
حکم دهی آجر زر می زنم

چون به جمال تو منور شده
توی حرم بوسه به در می زنم

حضرت گل محض تماشای توست
دور و برت چرخ اگر می زنم

در تب و تابم بروم سمت خم
قم به خراسان و خراسان به قم

از ته دل حضرت سلطان سلام
ضامن مانائی ایران سلام

ما بخدا کوفه صفت نیستیم
پای تولای تو می ایستیم

لذت دیدار تو شوق آور است
پیش تو احوال همه بهتر است

زلف بیفشان که مداوا شویم
مایه ی اعجاب اطبا شویم

کل جهان خاک در کوی توست
گل متولد شده از روی توست

چشم به اعمال بد ما ببند
حاجت ما خنده ات آقا بخند

مشهد ما شمس و قَمَر هم، قُم است
عرش در این فاصله سر در گم است

از سر تان هر چه بدی دور باد
چشم حسودان همگی کور باد

 

 

 

یک پاسخ ارائه کنید