مرگ زبان

مرگ یعنی پایان زندگی و مرگ زبان یعنی پایان زندگی یک زبان.

یک زبان هنگامی زنده است که دارای گویشور باشد؛ حتی اگر آن گویشور، تنها انسانی باشد که آن زبان را به کار ببرد. بنابراین، مرگ یک زبان یعنی دیگر، انسانی بدان زبان سخن نگوید.

مرگ زبان‌ها سه‌گونه است:

مرگ تدریجی
مرگ ناگهانی
مرگ ریشه‌ای (رادیکال)

زبان‌ها سه‌گونه می‌میرند؛ یا تدریجی، یا ناگهانی، یا ریشه‌ای

در مرگ تدریجی، یک زبان قوی به آرامی و کم‌کم جایگزین زبان ضعیف‌تر می‌شود. در این نوع مرگ که شاید سده‌ها به طول بینجامد، گویشوران زبان ضعیف، در طول نسل‌ها، به‌کارگیری آن زبان را کنار می‌گذارند و به زبان قوی روی می‌آورند؛ اما از آن‌جا که جایگزینی، تدریجی است، یک دوره گذار (دوزبانگی) وجود دارد.

در مرگ ناگهانی، زبان به دلیل کشته‌شدن (قتل‌عام) گویشورانش به صورت ناگهانی ناپدید می‌شود. در این نوع مرگ زبانی، دوره گذار از زبانی به زبان دیگر وجود ندارد.

مرگ ریشه‌ای را خودکشی زبانی هم می‌نامند؛ در این نوع مرگ زبانی، گویشوران یک زبان به صورت خودخواسته و هدفمند‌، استفاده از زبان را کنار می‌گذارند تا بتوانند زنده بمانند و زندگی کنند. این نوع مرگ زبانی، به نظر من، دردناک‌ترین مرگ است.

برخی زبان‌شناسان، گونه دیگری از مرگ زبانی را هم برشمرده‌اند. در این گونه، زبان دیگر در گفتگوها و روابط روزمره به کار گرفته نمی‌شود و در کل، یک وسیله برقراری ارتباط میان انسان‌ها نیست و کاربرد آن به برخی مراسم (مذهبی/آیینی) و یا ترانه‌های بومی/محلی محدود می‌شود.

و اما چگونه می‌توان یک زبان را زنده نگاه داشت؟ تنها راه و تضمینی‌ترین روش برای حفظ یک زبان، جاری نگه‌داشتن آن در طول نسل‌ها است؛ به بیان دیگر، اگر می‌خواهید زبانتان زنده بماند، باید در خانه به آن زبان، با فرزندانتان سخن بگویید. زبانی که در خانه به آن سخن گفته می‌شود، زبان اول است و کودکان این زبان را یاد نمی‌گیرند، بلکه آن را فرامی‌گیرند. فراگیری زبان با یادگیری زبان متفاوت است؛ در واقع، فراگیری نسبت به یادگیری، در مرحله بالاتری قرار دارد.

پس اگر زبان اولتان فارسی نیست، در خانه با فرزندانتان/کودکانتان به زبان اولتان سخن بگویید. این‌گونه است که زبان خود را به نسل پس از خود انتقال می‌دهید و زبان شما در طول نسل‌ها ساری و جاری می‌ماند.

پاسخ به پرسش‌های دوستان درباره بیان نمونه‌هایی از مرگ زبانی:

مرگ تدریجی زبان «اورموری» که در ایالت وزیرستان پاکستان و لوگر افغانستان بدان سخن گفته می‌شده‌است در نتیجه سلطه و غلبه زبان‌های «اردو» و «پشتو». هم‌چنین، زبان «تالشی» در جمهوری باکو نیز چنین وضعیتی دارد.

نمونه مرگ ناگهانی زبان که در نتیجه قلع و قمع‌کردن‌ گویشوران یک زبان صورت می‌گیرد را می‌توان در ازمیان‌رفتن زبان «تاسمانیایی» در استرالیا و برخی از زبان‌های سرخپوستی در ایالات متحده مشاهده کرد.

نمونه بارز مرگ ریشه‌ای زبان مربوط به مرگ زبان‌های سرخپوستی «کاکائوپرا» و «لنسیا» است که در آن گویشوران این زبان‌ها، پس از قتل‌عام هزاران سرخ‌پوست در سال ۱۹۳۲ در ال‌سالوادور، با انکار هویت خود به عنوان یک سرخپوست، سخن گفتن به این دو زبان را متوقف کرد.

 

منبع : کانال تاریخ رودبار گیلان

یک پاسخ ارائه کنید