نام شناسی و زبان کاسی ها
در نوشتههای آشوری، از آنان با نام «کاسیها» (Kassi)یاد شده است و همین نام به شکل کوسایوئی Kossaioi توسط استرابون یاد شده است. [۱] ایلامیها آنها را کوسی Kussi نامیدهاند. [۲] کلمهی یونانی کاسیتیریس Kassitoros به معنی قلع فلزی است که از ناحیهی کاسیان میآید. [۳] که در واقع کانهای است که از آن قلع به دست میآید. [۴] نام همدان پیش از عهد مادها اکسایا Akessaia بود که در آشوری کار – کاسی Kar – kassi به معنی شهر کاسیان است. در هر حال ممکن است که اصطلاح کاس – سی Kas – si یا کاس – پی Kas- pi مفهوم نژادی وسیعتری از تسمیهی قوم واحد، در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد. [۵] از قوم کاسی، به نامهای هِسی، اوکسی، اوکسیان و هوزی یا خوزی یاد شده است. گونههای دیگر این واژه عبارتند از: کوسی، کوس – سی، کاش – شو، کوشین، کوسان، کاسو، کاسیت، کَشو، کاسیوس، کوسای، کیس – سی، کاسکان، کوسه، گواسان، کوش، کاسپی، آکسیان، آکس – سی و غیره [۶]
آنچنان که از روی ظاهر واژهها بر میآید نام شهرهای قزوین و کاشان و همچنین نام دریای کاسپین از نام این قوم باستانی گرفته شده است. [۷] نام کاسپین صورت جمع واژهی کاسی است [۸] چرا که حرف «پ» در واژهی «کاسپی» نشانهی جمع بوده و از زبان ایلامی به زبان کاسی رسیده است. [۹]
خدای بومی، کاشو Kashshu، بدون شک موجب تسمیهی نام قوم مذکور گردیده است. [۱۰] کاشو، خدا – پادشاهی بوده است که کاسیها خود را از تبار آن میدانستهاند. [۱۱]
بعد از استقرار در لرستان، سرزمین خویش را کاشن Kashshen نامیدند. [۱۲] که از دو بخش «کاش» به علاوه «شن» تشکیل یافته و بخش نخست نام این قوم و بخش دوم در زبانهای ایرانی به معنی خانه است و روی هم معنی «خانه کاسیها» میدهد. [۱۳] در زبان آذربایجانی که پیش از رواج زبان کنونی در آن دیار رایج بوده، واژهی کوشن به معنی صحرای همسایه یا صحرایی دیگر است که با مرزی مشخص شده باشد. [۱۴] ناحیهای در شمال استان خوزستان امروزی به «کاشن» وجود دارد. [۱۵]
در مرکز استان لرستان امروزی، منطقهای به نام گریت یا کریت وجود دارد که سکونتگاه اتباکان لر بوده و همچنین نام طایفهی کَر Kar و شهر کنونی کرند در استان کرمانشاه، نام خدای کاسیِ «کار» یا «کَر» را به یاد میآورد. [۱۶] نام دهستان «کاسیو» و قلعهای به همین نام در زمینهای شرقی دره «هرو»، و همچنین نام روستای کوسهKussa [۱۷]و رود کشکان kashkan واقع در مرکز لرستان [۱۸] و نامهای کوشک و کوشکی [۱۹] یادآور کاسیها است.
نام قوم کاسپین در نواحی چیترال هند و کافرستان افغانستان دیده میشود. دکتر ژورژکنتنو دانشمند و باستانشناس از محلی به نام «آریا کاشن» در نزدیک رود جیحون سخن میگوید. [۲۰]
دربارهی زبان کاسیها میتوان گفت که به زبان ایلامیها، نزدیکی داشته است، [۲۱] چنان که برخی پژوهشگران از یک زبان واحد به نام «ایلامی – کاسپی» نام بردهاند. [۲۲] از این زبان تنها چند واژه و عبارت در متون اکدی در نوزی به دست آمده است. برای نمونه، نام چند خدا به این زبان باقی مانده است: بوریاس Burias که با بورهآس Boreas یونانی و شوریاش Shuriyash که با شوریاه Shuriayh هندی نزدیکی دارد. چند نام دیگر مانند کششو Kashshu، شیپاک Shpak، هاربه Harbe، شومالیا Shumalia، شوقامونا Shuqamuna نیز دیده میشود. [۲۳]
از کاسیها حدود دویست کتیبهی سلطنتی کوتاه باقی مانده است که با توجه به مدت زمان فرمانروایی آنها در بابل، کوتاه به نظر میرسد. [۲۴]
زبان کاسیها غیر سامی بوده، نام خدایان آنها با نام خدایان هند و اروپایی و یا آریایی تشابه داشته است، زبان آنان با زبان اقوام آریایی (هند و اروپایی) همانندی دارد. [۲۵]
زبان کاسی زبانی مستقل بوده، البته در نفوذ زبانهای هوری نیز قرار داشته و همچنین واژگان هند و اروپایی و نامهای هند و ایرانی زیادی میان کاسیها و میتانیها مشترک است. [۲۶] این زبان ترکیبی از واژههای اصلی ساده و شاید از دور منسوب به زبان ایلامی بوده باشد [۲۷] از این زبان حدود ۵۰ واژه و نام خاص که با ترجمهی اکّدی در متون لغوی آشوری و بابلی محفوظ است و همچنین مقداری اسامی خاص که در اسناد تجاری و اقتصادی بابل و کتیبههای شاهان مربوط به هزارهی دوم پیش از میلاد باقی مانده، در دست داریم. [۲۸]
واژه «میری جاس» در زبان کاسیها به معنی زمین بوده و با واژه «میزیر» MiZir و «مورو» Moro ایلامی که به معنای زمین است، سنجیده شده. از سویی میان زبان کاسیها با گوتیها نیز خویشاوندیهایی دیده میشود، برای نمونه گفته میشود که پسوند «ش» Sh و «اَش» Ash ویژهی زبان کاسی با پسوند «اوش» Ush و «اِش» ویژهی زبان گوتیها قابل سنجش است. [۲۹]
Miriyas میریجاش = Muruzi کاسی، همریشه Muru ایلامی به معنی زمین. مقایسه شود با مرز-مرج (زمین)
Gida کاسی= Kute ایلامی: فرانروا، فارسی کهن: خدا، آلمانی Gott، انگلیسی God، فارسی: خدا-خوتای (شاید همریشهی کلمهی Kidu در کلمهای Enkid سومری: نام یکی از قهرمانان اساطیری)
Burna کاسی= خوزی: برنا، براهویی: ورنا، اوستایی: اپرنایو.
کاسی: Digigi= ایلامی: Kik، لری و کردی: کوKo، کبود –رنگ آسمان- کنایه از آسمان.
کاسی: Surijas خورشید= سانسکریت: Suryah، اوستایی: خور، فارسی: هور-خور.
کاسی: بوریاش: باد شمالی= یونانی: بورآ، فارسی: بوران، آذری: بوران.
شومالیا-شیمالیت: الههی کوهها و جبال= هندی: هیمالیا نام کوهستان مرتفع و معروف، مقایسه شود با ریشهی زیما روسی، هیما (فارسی)، سردسیر از همان ریشه، بوگاش نام یکی از خدایان مقایسه شود با بغ فارسی باستان و بغ اوستایی و بغ پهلوی.
پسوندهای «آش» و «شین» که در ایلامی و کاسی دیده میشوند در متون کهن فارسی و اوستایی مانندگی دارد. اونتاش-کورش مقایسه شود با کورش-داریاوئوش، ماروتاش ایزد جنگ کاسی یادآور نام ماروتاها، خدایان جنگ هندی هستند. دورخدای کاسی: تیر و خدای ایلامی قابل مقایسه با بغ تیر –تیرداد- تیر (نام ماه) ایرانی میباشند. [۳۰]
پانویس
۱-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵.
۲-هنر ایران، رویه۹.
۳-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵.
۴-تاریخ اقوام کوهنشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۱۱۲.
۵-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵.
۶-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۸.
۷-ایران بزرگ، رویه ۸۹.
۸-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۳.
۹-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۴.
۱۰-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵.
۱۱-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۰.
۱۲-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۵.
۱۳-دیدگاه نگارنده.
۱۴-زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گفتارهای ایرانی، رویه ۶۵.
۱۵-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۶.
۱۶-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۲۵-۳۳.
۱۷-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۳۲-۳۳.
۱۸-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۴۹.
۱۹-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۹.
۲۰-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۱.
۲۱-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۳.
۲۲-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۴.
۲۳-قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۴۹.
۲۴-قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۵۰.
۲۵-تاریخ تمدن و فرهنگ ایران، رویه ۲۰۹؛ لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۷.
۲۶-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۰۵.
۲۷-تاریخ بین النهرین، رویه ۲۲۲.
۲۸-تاریخ ماد، رویه ۱۲۰.
۲۹-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۱۷۳.
۳۰-نیاکان سومری ما، رویه ۱۰۱-۱۰۲.
نویسنده: یزدان صفایی