آه و صد آه!
آه و صد آه و فقط آه و فقط آه و فقط آه
سوی خود می کشدم چشم تو در هیبت یک چاه
پلک بر هم زدنت مثل شب و روز جهان است
مثل شیرینی یک خواب به هنگام سحرگاه
خواستم کوه بمانم دم دیدار تو اما
مثل یک ابر بهاری شده ام وقت بزنگاه
چشم زیبای تو مستنسخ خوبی است مبادا
چشم در چشم تو باشم، شده یک لحظه ی کوتاه!
در دلم حرف فراوان به تو دارم که بگویم
باشد اما به چه تابی؟ به چه رویی به تو ای ماه؟
سینه ام خانه ی تنگی است بفرما گل زیبا
چند وقتی است که مهمان شده ای، ساده و جانکاه
آه و صد آه و فقط آه و فقط آه و فقط آه
آه از دست تو ای ماه، تو ای ماه، تو ای ماه