اعاده حیثیت از حاج احمد کسمایی2
اعاده حیثیت از حاج احمد کسمایی در یکصدمین سالگرد نهضت جنگل ( قسمت آخر )
دکتر فریدون شایسته
محمود پاینده لنگرودی، شاعر و پژوهشگر آداب و رسوم مردم گیلان، اگرچه بر اساس مطالعه در منابع دست اول و پذیرش یقینی همه نوشتههای علیه حاج احمد، او را «ضد انقلاب خوانده و مطرود «خلق و شاه» دانسته، ولی چون میرزا اسماعیل جنگلی ننوشته و بر این نوشته، تأکید نموده است که: «دار و ندارش را از دست داد و در تنگنای نکبت افتاد و نابینا شد.
برای اطلاع جامع خوانندگان این اثر، خود را ناچار می بینم که واقعیت زندگی حاج احمد را پس از کناره گیری از نهضت جنگل، به قلم یکی از مخالفان متعصب و عصبی وی به نام «صادق مهرنوش»، به قلم بسپارم تا خوانندگان خود به قضاوت بپردازند پس از تسلیم حاج احمد، قزاق ها در باغ شیخعلی که در سمت غربی باغ محتشم رشت واقع است و در زیر پله عمارت مزبور، حمام کوچکی وجود داشت. در صحن این حرم، لجن بسته و حاج احمد کسمایی را پا برهنه در توی منجلاب محبوس نمودند. اژدهم ماهی که یک قسم مایع سرخ رنگی میباشد و به وسیله مخلوطی از آب و نمک و روناس تهیه می شود اهالی گیلان، در میان خُمهای محبوس اژدم ماهی نگه کنند، قزاقها به جای غذا ،اژدم ماهی ،به حاج احمد کسمایی می دادند و چون تشنگی به او فشار می آورد آب را فنجان حساب ،به بهای گران به او می فروختند .”
به طور کلی، میتوان گفت مخالفان احمد کسمایی، با توجه به این که درباره او به خطا رفته و ناصواب به قلمزنی پرداخته اند ولی نوشتههای متناقض و تناقض آمیز آنان، گواه آن است که این قضاوتها و داوریهای شتابزده، غیر منطقی و ناعادلانه نمیتواند مقبول اهل نظر واقع گردد صادق مهرنوش علت عمده شکست قوای جنگل را در جنگ منجیل، متوجه حاج احمد میکند و مینویسد به واسطه خالی بودن صندوق وجوهات جنگل، سپاه جنگل، شکست را متقبل شد. این در حالی است که محمد حسن پاپروسی، حسین امیری و محمد جعفر کسما پور، یاد آور شده اند که بعد از شکست منجیل به جهت شهادت عده زیادی از مردم کسماء بر روی هر درب و کاشانه، پارچه سیاه نصب کرده بودند و این در واقع نشان مـی داد که جوانان زیادی از مردم کسماء در نبرد منجیل ، در رویاروئی با ارتش استعمار انگلیس به شهادت رسیده.اند مسأله ای که مورد کتمان منابع واقعه نگاری نهضت جنگل،قرار گرفت.
ولی این افراد که شاهدان عینی و یا از نزدیکان شهدای آن دوره بودند، این مشاهدات و خاطرات را بازگونی کرده اند.”( از جناب آقای رضا اروجی کسمائی که اطلاعات ارزنده ای در اختیارم نهادند صمیمانه سپاسگزاری می نمایم )
صادق مهرنوش می نویسد: در واقعه قتل مفاخر الملک، همان روز ۱۱ باب دکان که از دست چپ بازار کسما، طعمه حریق شده بود ساخته شد و در ظرف ۱۱ روز به دست صاحبان اصلی تحویل شد.»
او نمی نویسد که این همت و پشتکار که در کسما صورت گرفت، نقش حاج احمد کسمانی در این پایمردی و استقامت آیا محوری بوده است یا خیر؟
صادق مهرنوش، از گفتگوی حاج احمد کسمایی با میرزا کوچک، یاد کرده که می توان از همین گفتگو به علل کناره گری حاج احمد، پس از پیروزی قاطع انگلستان در جنگ اول جهانی، پی برد.
جناب میرزا ما به منظور قطع دست اجانب (بیگانگان) در گوشه جنگل جمع شده ایم و اسلحه عمده را از عثمانی و آلمانی ها دریافت می داشتیم. به واسطه انجام صلح و تسلیم آلمان (صلح ورسای منظور است)، دیگر قدرت تحویل اسلحه به مجاهدین جنگل را ندارند شرط عمده مقاومت، وجود اسلحه و مهمات است.
آقا میرزا ! کارخانه اسلحه نداریم بدون اسلحه و مهمات، مقاومت در مقابل ۱۰ هزار قزاق که تعلیمات دیدهاند و داوطلب ورزیده اند، ممکن نیست. لجاجت و ایستادگی، باعث میشود که گیلان به خرابه زاری مبدل گردد و ما در گوشه های جنگل و خرابهها مخفی شویم بالاخره به ناچار تسلیم میشویم البته در آن موقع ضرب الاجل، به اتمام رسیده ، سر و کله ما با طناب دار و یا تیر باران خواهد بود.
آن چه که حاج احمد در یادداشتهایش می نویسد، منافاتی با ذکر دلایل مندرج در خاطرات صادق مهرنوش ندارد از مطالب حاج احمد سبب کناره گیری اش میتوان گفت که وی گفته است: کناره گیری من از جنگل فقط به این جهت نبود که در رأس نهضت، نفاق و دو دستگی بود از نوشته های صادق مهر نوش و بهاء الدین املشی می توان این واقعیت را دریافت جهات اساسی دیگری داشت. نخست این که ما محاصره شده بودیم دوم این که اسلحه و پول نداشتیم سوم این که سرخها بلشویک ها (در شوروی سابق)، به شرطی ما را یاری می کردند که وابسته به آنها باشیم و انگلیس ها به شرطی خود را دوست ما می دانستند که شرایط آن ها را قبول کنیم. چهارم این که ما جاسوسان انگلیسی و روسی و حکومت مرکزی در تشکیلات ما رخنه کرده بودند. مسلّماً در چنین شرایطی ادامه مبارزه مسلحانه به جز اتلاف نفوس و برادرکشی آن هم در سرزمین رنج دیده ای که همه چیزش را از دست داده بود نتیجه دیگری نمی توانست داشته باشد.
به نظر نگارنده ۳ مورد را میتوان ، در کناره گیری حاج احمد کسمایی از فعالیت در دوره نهضت جنگل، مؤثرتر بر شمرد
الف) جدائی و کناره گیری حاج احمد در سال ۱۳۳۷ هجری قمری برابر با ۱۹۱۹ میلادی و ۱۲۹۸ خورشیدی روی داد. این سال، زمانی است که یک سال از پایان جنگ اول جهانی گذشته و انگلستان پیروز قاطع جنگ جهانی شده بود. کشوری که دشمن دیرینۀ نهضت جنگل، به شمار می رفت.
ب)- حاج احمد کسمایی با تمامی توان مالی و حمایت خانوادگی در طول دوران جنگ جهانی اول، در خدمت اهداف نهضت جنگل بود و امید به پیروزی متحدین (آلمان) و (عثمانی) در مقابل متفقین (انگلستان، روسیه و فرانسه) داشت. نتیجه آن شد که پیروز نهایی و قاطع جنگ دوره اول جهانی متفقین شدند همان کشورهای استعمارگری که هدف اصلی و اساس نهضت، پایان دوره اشغال گری این دو استعمارگر بود.
پ )-از نوشتههای صادق مهرنوش و شیخ بهاء الدین املشی (میزان)، می توان دریافت که عده ای در بین رجال نهضت، مرتباً، درصدد ایجاد نفاق و دو دستگی بین میرزا کوچک از یک سو و از سوی دیگر، برادران کسمایی(حاج احمد و کربلائی (ابراهیم) بودند.
در پایان لازم میدانم که جمع بندی و نتیجه این بحث را به قلم محققانه و عالمانه «فیلیپ روشار» ایران شناس فرانسوی، بسپارم:
«کمیته انقلابی گیلان بر اثر نفوذ یکی از رهبران عمدۀ خود، یعنی حاج احمد کسمایی به اتحاد اسلام نامیده شد در واقع سیاست جنبش جنگل، خواستار وضع قانون اساسی ایجاد یک دولت ملی برخوردار از یک ارتش ملى و الغای نظام کاپیتولاسیون که اروپائیان پدید آورده بودند بود. جنگلی ها همچنین، خواهان آن بودند که بهره برداری از منابع کانی ملی به وسیله بیگانگان پایان یابد و سرمایه ملی در راه توسعه صنعت و ایجاد راه آهن و کارخانه های نساجی و چرم سازی ملی به کار رود و بالاخره یک نظام آموزشی نو و همچنین بیمارستانها و آزمایشگاههای مناسب پدید آید
هدفی که میرزا کوچک خان و یارانش (منظور اعضای رهبری نهضت از جمله حاج احمد کسمانی بیان داخل پرانتز از نگارنده)، برای خود تعیین کرده بودند، تأمین عدالت برای همگان بود و همین امر، سبب شد تا همه پیشنهادها و امتیازاتی را که دولتهای قاجار پیاپی به او عرضه می کردند، تا مگر او را به تهران بکشانند و با دادن مقامهای تشریفاتی از صحنه خارج کنند و فعالیتش را خنثی نمایند، رد کردند.
میرزا کوچک و یارانش، مظهر خیزش ایالتی بودند روشار از گیلان به صورت ایالت یاد میکند ولی سران مشروطه همواره گیلان را ولایت می خواندند و هیچگاه به اعتراضهای گیلان توجه نکردند تا گیلان را از ولایت به ایالت ارتقا ببخشند که هویت خود را باز شناخته بود و یک روز بر آن شد تا با وسایلی که در اختیار دارد قیام کند و دیگر قربانی چشم و گوش بسته مدعیان دیو صفت دفاع از مصالح مملکت مملکتی که برای مردمش بیگانه شده بود، باقی نماند. اهداف جنگلی ها عبارت بود از رهائی از یوغ چیرگی روس ها، مقابله با حکومت مرکزی که به نظرشان فاسد شده بود و خود را به انگلیسی ها فروخته بود و این فکر میراثی بود که از انقلاب مشروطه باقی مانده بود، اجرای عدالتی که شایسته و مقبول باشد، تقسیم اراضی میان کشاورزان، سامان دهی یک نظام مدیریت خود مختار در منطقه برای اجتناب از توسل به قاعده وضع مالیات اجباری زیرا که این روش، اندک اندک حتی انقلابی ترین افراد را بیزار و رویگردان میکرد.
منبع و مآخذ:
برگرفته از یادنامه حاج احمد کسمایی ( مرد شماره ۲ نهضت جنگل )
به کوشش دکتر فریدون شایسته چاپ ۱۴۰۰ انتشارات سفیدرود صفحات ۱۵۴ الی ۱۵۷
منبع: کانال نهضت جنگل