الابانه هوسمی
نخستین متن گیلکی در تاریخ ایران
سید رضا فندرسکی
در بخش نخست این مقاله به معرفی شخصیت و آثار شیخ ابوجعفر هوسمی پرداخته شد. در این بخش به معرفی تفصیلی مهمترین اثر وی یعنی «الابانه» میپردازیم. کتاب الابانه به دلایل مختلف دارای اهمیت و جایگاه ویژهای در تاریخ گیلان و نیز تاریخ تشیع زیدی میباشد. این کتاب در حقیقت یک دوره کامل فقه شیعی زیدی است که در مورد همه مباحث و مسایل فقهی سخن گفته و نظرات ناصرکبیر ملقب به اطروش را در آن ارایه کرده است. شایان ذکر است که از قرن سوم و با ورود تشیع زیدی به شرق گیلان و به ویژه هوسم نحله فقهی «قاسمیه» از طریق غرب طبرستان بویژه رویان در این مناطق رواج یافت. این طریقه فقهی منسوب به شخصی به نام قاسم بن ابراهیم الرّسی (متوفی به سال 246) از علمای بزرگ تشیع زیدی یمن بود .
با ورود ناصر کبیر به گیلان در اواخر قرن سوم وی بنا به ضرورتهای اجتماعی و جغرافیایی گیلان تغییراتی را در فقه زیدی به وجود آورد که منجر به ایجاد نحله فقهی تازهای شد که به تدریج به «ناصریه» شهرت یافت. این فرقه فقهی تازه در مسایلی مانند طلاق، طهارت و ارث اختلافاتی با فرقه قاسمیه داشت. در حالیکه فرقه قاسمیه در میان دیلمیان و ساکنان نواحی کوهستانی گیلان رواج داشت، فرقه ناصریه در میان گیلهای ساکن جلگه رواج پیدا کرد. مدتی پس از مرگ ناصر ابوجعفر هوسمی که خود با سه واسطه شاگرد ناصر محسوب میشد آراء و نظرات فقهی وی را گردآوری و در قالب کتاب الابانه به زبان عربی به پیروان فقه ناصری ارایه کرد. وی مجتهدی برجسته بود و در دوره حکومت ابوطالب الناطق بالحق (م 424) از حاکمان مشهور زیدی در شرق گیلان و غرب طبرستان ریاست دستگاه قضاء را بر عهده داشت .
کتاب الابانه به سرعت به عنوان کتاب مرجع فقهی در میان زیدیه شناخته شد و کتابهای فراوانی در شرح آن نگاشته شد. از جمله این شروح ، شرحی است که خود ابوجعفر هوسمی در چهار مجلد بر الابانه نوشته است . میتوان گفت تا قرن دهم این کتاب در مدارس زیدی شمال ایران و در میان فقها و علما تدریس میشد و جویندگان علم با خواندن آن نزد عالمان اجازه روایت و تدریس آن را دریافت میکردند.
از الابانه نسخههای خطی متعددی در کتابخانههای صنعا، مونیخ و میلان موجود است . سه نسخه از آن نیز در ایران و در کتابخانههای مجلس شورای اسلامی، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه آیتالـله مرعشی نجفی موجود است. در سال 1389 کتابخانه مجلس شورای اسلامی بخشی از این کتاب را که در حدود یک پنجم کل کتاب را شامل میشود به صورت نسخه عکسی و با مقدمه مفصل و محققانه آقای سیدمحمد عمادی حایری به صورت عکس به چاپ رسانده است.
الابانه دارای زوائد و حاشیههای فراوانی است که توسط یکی از علمای بزرگ شرق گیلان یعنی شمسالدین محمد بن صالح گیلانی که در قرن هفتم میزیست تألیف و تهذیب شده است. قدیمیترین نسخه ایرانی این کتاب در قرن هشتم کتابت شده است و در کتابخانه مجلس نگهداری میشود .
الابانه از جنبههای گوناگون دارای اهمیت و نیازمند کاوش و کنکاش است. یکی از وجوه اهمیت آن آگاهی از شرایط اقتصادی و اجتماعی گیلان در آن زمان و تأثیر آن در فقه زیدی بوده است. به عبارت دیگر مسایل فقهی مطرح شده در این کتاب در حقیقت انعکاسی از اوضاع و شرایط اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی گیلان در آن بوده است.
وجه دیگر ارزشمندی این کتاب گزارههای تاریخی است که بنا به ضرورت در آن آمده است. اشاره به روایتی درباره انوشیروان ساسانی، روایتهای مربوط به تاریخ هوسم و گیلاکجان و نیز وجه تسمیه طبرستان و آمل نمونههایی از این گزارههاست که میتواند به پژوهشگران تاریخ در فهم بهتر تاریخ محلّی کمک نماید.
از آنجا که در متن و حاشیه این کتاب علاوه بر نظرات فقهی ناصرکبیر نظرات فرقهها و مذاهب دیگر اسلامی مانند قاسمیه، شافعی و حنفی نیز آمده و آراء علمای ناصری و قاسمی نیز مطرح شده است لذا در این کتاب میتوان به اسامی تعداد زیادی از علمای گیلان در فاصله قرون سوم تا هفتم پی برد که گاهی نام برخی از آنان در هیچ منبع دیگری نیامده است.
اما یکی از وجوه اصلی ارزشمندی کتاب الابانه وجود جملات و واژههای گیلکی در آن است که ذهن هر پژوهنده گیلانی را بخود معطوف میکند در این کتاب حجیم گهگاه چه در متن اصلی و چه در حواشی آن برای آنکه خواننده گیلک زبان بهتر به مفاهیم کتاب پی ببرد در ذیل برخی از کلمات عربی معادل گیلکی آن را نگاشته است. در کل کتاب جملات و واژههای قابل توجهی وجود دارد که میتواند منبع مهمی برای پژوهشگران حوزه ادبیات گیلکی باشد.
از بررسی واژگان به کار رفته در این کتاب و اسامی نویسندگان و کاتبان نسخههای مختلف این کتاب به روشنی میتوان دریافت که گویش گیلکی این کتاب همان گویش رودسری و اشکوری کنونی است که در برخی موارد به لهجه رایج در شرق رودسر و حتی رامسری نزدیک میشود. دلیل اصلی این امر که در برخی موارد جملات و واژهها به لهجه رامسری نزدیک میشود این است که زوائد و حاشیههای کتاب الابانه توسط محمدبن صالح نوشته شده است که از اهالی تنهجان بود. هم اکنون منطقهای به نام تنهجان وجود ندارد اما در آن زمان تنهجان به منطقه عمدتاً کوهستانی اشکور علیا به مرکزیت جور ده (جواهر ده کنونی) گفته میشد. روستاهایی مثل فتوک و احتمالاً میانده هم جزیی از تنهجان بودند. در پایان، دریافتها و برداشتهای خود از بررسی واژگان گیلکی الابانه را در ذیل میآوریم:
نخست آنکه نویسنده بین زبان فارسی و گویش گیلکی تفاوتی قایل نمیشود و هر گاه میخواهد معادل گیلکی یک واژه عربی را بنویسد از عبارت «بالفارسیه» استفاده میکند.
نکته دوم آنکه هر گاه مؤلف نتوانسته معادلی برای واژههای گیلکی یا فارسی پیدا کند آن واژه را به همان صورت و با اضافه کردن «ال» آورده است مانند واژه «کندوج» به معنای انبار برنج که با اضافه کردن «ال» به صورت الکندوج آن را ضبط کرده است یا واژه بادمجان. جالب است بدانیم که مؤلف این واژه را به صورت «بادنجان» یعنی به همان صورتی که در گویش گیلکی تلفظ میشود و با افزودن «ال» آورده است و یا کلمه فارسی مار ماهی را که آن را به صورت «المار ماهی» ثبت کرده است . نکته دیگر آنکه در جملات گیلکی همیشه واژه نماز را به صورت «نماج» نوشته است و از اینجا میتوان نتیجه گرفت که در آن زمان در گیلان واژه نماز به صورت نماج تلفظ و نگاشته میشد . دیگر آنکه در جملات فارسی که به تعداد کمی در الابانه وجود دارد گاهی از افعال گیلکی مانند ها دهد (بدهد) و ها گیرد (بگیرد) استفاده شده است . اصطلاح پدرزن همه جا چه در جملات فارسی و چه در جملات گیلکی به صورت «زن پدر» یعنی همانگونه که در گویش گیلکی تلفظ می شود نوشته شده است .
برخی جملات گیلکی الابانه که در ترجمه جملات عربی نوشته شده به این شرح است :
شما نرم سخن نگونین- بَشو خَبَره هاگیر- می سخن بیشنوی- تو نیت طلاق بگدی- نشاستن بگده و نگده- گاوی که شیر زهی گاو گونن- این سرا تا با جاره ها دام دا (تا) فلان مدت- من احمقی بگدم- پیش نماجی بگد.
برخی جملات عربی به همراه معادل گیلکی آنها که در الابانه آمده است:
معقوص الشعر: (مودوته بگده)- لایُعلَق : بسته نمیشود (بسته نبنه)
نقی الزّرع : وجین کرده بود (وجین بگده بو) – لایرث: میراث نمیبرد (میراث نبینه)
اِن یَشتَرطُ : شرط میکنند (شرطکننکا)
واژههای گیلکی زیر نیز در الابانه آمده است: دونن- مرجو
پیلیکه دانه وارون- نخوشی- سبزی واش- ورزاکی- شنگ- سیته- کشکرت- دمک (طبل)- پِشه (بوق، سوت)- وَلگ- کش بُن (زیر بغل)- گوش لوکا (سوراخ گوش)- صَهر (داماد)- زوما.
در پایان این نکته شایان یادآوری است که کتاب الابانه به مثابه منبعی عظیم پیش روی محققان و پژوهشگران گیلانشناس قرار دارد و لازمه استفاده کامل و دقیق از آن علاوه بر آشنایی با تاریخ، تسلط بر ادبیات گیلکی و زبان عربی و آشنایی با مباحث فقهی میباشد.
منبع : گیلان ما