بیخ گوشی
سالهای نخستین این سدۀ خورشیدی در تاریخ ایران دارای اهمیت خاصی است. این اهمیت بیش از آنکه به دلیل وقوع رویدادهای مهم و فراوان در این دوره باشد،ناشی از شروع یک دورۀ گذار و انتقال از این عصر است. در واقع این سالها دورۀ انتقال و تحول نه فقط در ساخت سیاسی و تغییر رژیم قاجار به پهلوی، که دورۀ گذار به عصری جدید در زندگی اجتماعی ایران نیز بود. یکی از منابع جالب توجه و مهم برای آگاهی بیشتر دربارۀ اوضاع سیاسی و تاریخی آن دوره و وضعیت اجتماعی و فرهنگی حاکم بر مردمانش جراید و مطبوعات آن روزگار است. بررسی اخبار و نوشتهها و مقالات مندرج در آن نشریات، آیینه تمامقدی از اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن دوران را فراروی مخاطبان قرار میدهد.
یکی از مهمترین نشریاتی که در آن دورۀ گذار و پس از پایان کار خیزش جنگل در گیلان پای گرفت، نشریۀ «طلوع» به صاحب امتیازی محمود رضا، از فعالین نهضت جنگل و کمیسر عدلیه در جمهوری گیلان و بعدتر نمایندۀ مردم لاهیجان در مجلس شورای ملی بود.
نخستین شمارۀ این نشریه در تاریخ دوم دیماه سال 1302 منتشر شد. تا شمارۀ 48 سردبیری نشریه با ابراهیم فخرایی بود. با استعفای فخرایی شمارۀ 49 این نشریه با یک ماه تأخیر به مدیریت خود محمود رضا به چاپ رسید. 69 شماره از این نشریه تا تاریخ هفتم آبان سال 1304 منتشر شد که البته بین شمارۀ 68 تا شمارۀ 69 وقفهای هفتماهه روی داد که دلیل آن توقیف موقت نشریه بود. از جمله ویژگیهای این نشریه انتشار مقالات سریالی دربارۀ نسائل مختلف گیلان و یکی از ستونهای جالب توجهش، یادداشتهای طنزی با عنوان «بیخ گوشی» است.
عموماً در جوامعی که حاکمیت، آزادیهای طبیعی و مشروع مردم را نادیده بگیرد، واکنش به این سلب آزادیها پیش از هر چیز در قالبهای هنری بازتاب مییابد. از اینرو هنرمندان هر جامعه برای به چالش کشیدن نیروی مسلط، زبانی را برمیگزینند تا بازنمایی حقیقت را به شکل تأثیرگذارتری به انجام برسانند. «بیخ گوشی» واکنشی در مقابل سیاستهای توأم با اختناق و سانسور مقطعی از تاریخ ایران است و همانگونه که از نامش پیداست، نوع روایت این یادداشتها، بیانگر صدای نویسندهای است که در برخورد با کنترل حاکمیت، ترجیح داده است به جای فریادزدن آرمانها و ایدهها و انتقادهایش، به زبان کنایی و درگوشی متوسل شود. همین روایتها البته از تاریخی سخن میگوید که در آن حاکمیت موجود، جز صدای بیثبات خود، تاب و تحمل هیچ صدای دیگری را نداشته است.
«بیخ گوشی» یادداشتهایی داستانگونه است به زبان طنز که غیر از شخصیت راوی، شخصیتی به نام «دایی رحیم» هم در آن حضور دارد که بسیاری از ظرایف متن از زبان او بیان میشود. نکتۀ جالب آنکه در جایجای این داستانهای طنز، کنایههایی در قالب موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیان شده و عنوان «بیخ گوشی» که نشانهای از مخفیانه سخن گفتن است، خود اشارهای به اختناق و سانسور در آن دوره نیز دارد.
ستون «بیخ گوشی» مجموعا در بیست شماره از 69 شمارۀ نشریۀ طلوع به چاپ رسید. 19 بخش از آن به شکل غیر متناوب در شمارههای یک تا 32 نشریه منتشر شد و آخرین آن نیز در واپسین شماره (شمارۀ 69) به طبع رسید.
یادداشتهای این ستون امضا ندارد و نویسندۀ آن مشخص نیست. همچنین از این یادداشتها تنها شش یادداشتِ «لقمه را به قدر دهان باید برداشت»، «برو عقیدهات را عوض کن»، «قسم نخور، باور کردم»، «جوجه را آخر پائیز میشمارند»، «انشاءالله خیر است» و «سینماتوگراف» دارای عنوان بوده و بقیه فاقد عنواناند که با توجه به محتوای متن، برای آنها در این کتاب عنوانی برگزیده شده است.
در شیوۀ بازنگاری این یادداشتها، ضمن تلاش برای حفظ امانت و اصالت، گاه تغییراتی در رسمالخط و افزودن یا کاستن برخی نشانهها مانند ویرگول، علامت سؤال یا تعجب و …. بدون خدشه وارد آوردن بر اصل و قصد متن، صورت گرفته است تا خواندن آن برای مخاطب امروزی آسانتر باشد.
به طور کلی یادداشتهای داستانگونۀ «بیخ گوشی» میتواند برای درک بهتر فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گیلان و حتی ایران در سالهای پایانی دورۀ قاجار و نیز آگاهی بیشتر از سبک نوشتاری و گفتاری آن دوران مفید باشد و شاید روزنهای باشد برای شناسایی بهتر و بیشتر روند ادبیات داستانی و طنز در نشریات گیلان و ایران.
پدیدآورنده “محمد الهامی”