تاتی رودباری یا گیلکی رودباری

در دو سه دهه اخیر موج چاپ و نشر کتاب در مورد زبان‌های ایرانی و لهجه‌ها و گویش‌های وابسته به آن‌ها شتاب گرفته است. این کار که پیشتر و از سالیان دور توسط پژوهشگران و زبان شناسان با تأنی و دقت علمی شروع شده بود در سال‌های اخیر شکل کمّی گرفت و با تولید آثار انبوه تکراری و یادداشت‌های خام و سردستی از نوع فرهنگ عامه و تدوین شتابزده و ذوقی فرهنگ‌های بومی و محلی و پایان نامه‌های مرتبط در سرتاسر کشور، از حالت کیفی و مرجعیت دور افتاد. البته میان انبوه این کتاب‌ها، برخی آثار ارزشمند نیز چاپ و یافت می شود.
گیلان نیز خارج از این اتفاق نبود و نیست. در گیلان چاپ و نشر کتاب و مقاله در حوزه دو زبان بومی و اصیل گیلان یعنی گیلکی و تالشی ، خوشبختانه رواج خوبی دارد. اگرچه پاره‎ای از این تولیدات نمی تواند مستند و معتبر باشد چون تنها اطلاعات خام و گاه نادرست را منتقل می کند. اما با این همه برخی مطالب بکر و ناگفته و ناشنیده نیز در خود دارد که قابل تأمل و بازبینی است.
علاوه بر این چند سالی است که در حوزه شهرستان رودبار هم چند کتاب فرهنگ لغات و عامه با عنوان «زبان تاتی رودبار» منتشر شده است که سر این مسأله جای بحث و گفتگو است. تکرر این عنوان بر تارک برخی کتاب ها موجب شده تا در میان رودباری‌های عزیز به ویژه نسل جوان ، نوعی تشتت هویت و سردرگمی ایجاد شود. با بسط و نشر این عنوان و کاربرد روزافزون آن که بیشتر از سوی جوانان تحصیلکرده و دانشگاهی به صورت عجولانه تکرار و تبلیغ می‌شود بیم آن می رود رودباری‌های جوان که به اصطلاح در پی کسب هویت و بازگشت به خویشند این واژه را به عنوان نام و نماد قومی خود بپذیرند و خود را تات و زبانشان را تاتی بنامند و این در حالی است که هیچ رودباری قدیمی و معمر و سالمند خود را تات و زبانش را تاتی نمی داند.
اطلاق عنوان تاتی به گویش رودباری ، جدید و وارداتی است. اتفاقی که گاه به صورت خزنده و هدفمند و گاه ناآگاهانه اما به ظاهر متجددانه در تاریخ می افتد و بعد تداوم می یابد و جزئی از باور مردم می شود. مثل آن چه حدود 100 سال پیش بر سر نام اران (در جمهوری آذربایجان) آمد و یا در گذشته دورتر نام خزر بر دریای کاسپین گذاشته شد و اینک جا افتاد و هر دو مشکلات چالش برانگیزی ایجاد کرده اند. از این رو گیله وا خود را متعهد می بیند تا به این موضوع ورود کرده پیش از آن که این عنوان کلی و غیرخودی و نادرست در افواه مردم عزیز رودبار جاری و ساری شود و بخشی از باور هویتی آن ها گردد، آن را به چالش بکشد.

برای این که موضوع روشن شود نخست باید دانست تات کیست و تاتی چگونه زبانی است. تات در لغت، معانی گوناگون دارد که در فرهنگ ها و لغت نامه‌ها، از جمله لغت نامه دهخدا، می توان جستجو و معانی فراوان آن را استخراج کرد. اما در حوزه زبان‌شناسی و قوم‌شناسی، مخصوصاً ، واژه‌ای است ترکی که ترکان به اقوام غیر ترک زبان مجاور پهنه ی زیستگاهی خود که بسیار گسترده است اطلاق می کنند و همه زبان‌های ایرانی را تحت این عنوان می نامند. به تعبیر دیگر تات واژه ای است که ترکان به غیرخودی‌ها و غیر ترک زبانان اطلاق می کنند. از این منظر این نام چیزی است شبیه نام «عجم» که عرب‌ها به ایرانی‌ها داده‌اند و یا «بربر» که یونانی‌ها به غیریونانی‌ها از جمله ایرانی ها می گفتند و یا حتی عنوان «تازی» که ایرانی‌ها به اعراب داده‌اند و یا عنوان «عراقی» که گیلانی‌ها به اهالی غیر گیلانی و خارج از شمال ایران می دهند.
با این ترتیب تاتی به مجموعه ای از زبان‌های غیرترکی حاشیه و مجاور سرزمین های قلمروی آن‌ها اطلاق می‌شود که اغلب به زور جنگ و تهاجم به تصرف درآوردند. پس منظور از تاتی یک زبان مشخص ایرانی نیست. هر آن چه را که ترکی نبود و در نمی‌یافتند به ویژه در سرزمین های حائل و همسایه با ایران یا تحت تصرف خود تاتی می‌گفتند. از نظر آن ها زبان‌های اقوام ایرانیِ آلبانی و اران در قفقاز (جمهوری آذربایجان) و مرزهای زبان ترکی در سرتاسر شمال غربی ایران (آذربایجان) شمال ایران (گیلان و مازندران و گرگان) تا خراسان تاتی بود. در حالی که در این پهنه وسیع جغرافیایی اقوام گوناگونی با چندین زبان و ده ها گویش زندگی می کنند که تفهیم و تفاهم همه آن ها با یکدیگر امکان پذیر نیست.
در طول اعصار و قرون این مجموعه زبان‌های غیرترکی اما حائل میان آن ها و زبان فارسی در چنبره افت و خیزهای سیاسی و نظامی حکومت های متعدد و مقتدر ترک تبار ایران یا ترکی شده اند مثل آن چه در آذربایجان اتفاق افتاده است یا اگر مقاومت کرده‌اند و مانده‌اند نامشان به فراموشی سپرده شده در عوض نام کلی و ترکی «تاتی» گرفته اند. به دیگر روایت نام قومی‌شان و بالطبع وابستگی زبانیشان به آن قوم حذف تاریخی شده است.

در گیلان در جوار منطقه تالش هم زبان بومی رایج در بخش های کلورو شال از توابع خلخال که به تاتی معروف است قرابت بسیار نزدیک به تالشی دارد. چنان چه در شهرستان رودبار هم زبان مردم منطقه با گیلکی قرابت و خویشی دارد و همین طور در طالقان و الموت با گیلکی شرقی و در قصران و فیروزکوه و دماوند با مازندرانی و همچنین تا گرگان و خراسان …
اما پیشتر باید گفت در شهرستان رودبار که شهرستان وسیعی است به خاطر مهاجرت های تاریخی از دوره صفویان و افشاریان و قاجاریان بخش هایی از ایلات ترک و کرد و لر ساکن شده‌اند که تا امروز زبان خود را حفظ کرده اند. از میان جمعیت بومی شهرستان به غیر از چندین روستای شمال غربی که تالش زبان‌اند بقیه به گویش رودباری با گونه‌های متفاوت صحبت می کنند که از گویش های اصیل گیلانی است. اطلاق نام تاتی به این گویش بومی و ریشه دار گیلانی، جدید است و درست نیست و جای بحث و مداقه دارد.

اما به راستی گویش رودباری وابسته به چه زبانی است؟
باید دانست هر زبانی سه اصل و خصیصه بارز دارد. نظام آوایی، گنجینه واژگان و ساختار دستوری. نظام آوایی تولید لهجه و انواع گونه‌های زیر مجموعه می کند. وجود واژه‌های مربوط به طبیعت ، صنف و معیشت خاص یک منطقه جغرافیایی خاصه در امر کشاورزی و باغداری همراه تغیر نظام آوایی، تولید گویش می‌کند و تفاوت نحوی و دستوری همراه تغییرات نظام آوایی و افزایش واژگان خاص اقلیمی به این گویش‌ها ویزگی تازه‌ای می بخشد که تعلق منطقه ای را برجسته می کند. وجود این ویژگی‌هاست که می توان زبانی را به چند گویش و هر گویش را به چندین لهجه و هر لهجه را به چندین و چند گونه تقسیم کرد. وجود گویش‌ها و لهجه‌ها و گونه‌ها موجب غنای زبان می‌شود اما اگر این تفاوت‌ها بیش از اندازه و ظرفیت درک و گیرایی متکلمان باشد و کار تفهیم و تفاهم را مشکل کند مرز زبانی پیش می آید و آن گاه که از مرز عبور کند سخت و غیر قابل درک می شود، ناچار تفکیک زبانی صورت می گیرد.
در غرب گیلان در خط سیر جغرافیایی شهرستان‌های رضوانشهر ، فومن ، شفت (اغلب مناطق کوهستانی) و ماسال (جلگه و کوهستان) تفاوت گویشی به مرحله سخت و غیرقابل درک می رسد این جاست که مرز زبانی گیلکی و تالشی نمود می گیرد. هرچند در خطوط مرزی میان طرفین بر اثر مجاورت و ارتباطات تا حدودی تفهیم تفاهم به عمل می آید اما با دور شدن گویشوران از هر طرف، زبان منفک می شود. در شرق گیلان اما این اتفاق زبانی نمی‌افتد و تا مازندران ادامه می یابد و تفاوت درحد گویشی باقی می‌ماند. ساختار زبانی ، نظام آوایی و گنجینه واژگان در حد تعادل و قابل درک است و از مرز زبانی فراتر نمی رود.

در جنوب گیلان، در منطقه رودبار نیز چنین است. گویش رایج منطقه رودباری است و به مرز زبانی نمی رسد بلکه منطقه چون کوهستانی و مرتفع است نظام آوایی آن تغییر می‌کند، صدا بلندتر و کشیده می‌شود برخلاف منطقه مرکزی و جلگه گیلان (رشت و انزلی) که دشت وسیعی است و تا ساحل دریا کشیده شده صداها نرم تر و ملایم تر ادا می شوند. واژگان گویش رودباری با طبیعت کوهستانی نیمه مرطوب آن، کشت و محصول و معیشت زیتون و باغداری و دامداری آن مشکلی بر تفهیم و تفاهم زبانی (گیلکی) نمی افزاید بلکه به آن غنا می‌بخشد و رنگی تازه‌تر به زبان گیلکی می‌دهد. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که به خاطر استفاده از زبان فارسی در خانواده‌ها با کودکان و نوجوانان و جوانان به جای استفاده از گویش مادر، در چند دهه اخیر این گویش‌ها، ارتباط درون زبانی خود را به نفع زبان فارسی تغییر داده است و گویشورران گویش‌های گیلکی به جای صحبت با هم به زبان خود که ایجاد عاطفه و رابطه و همگرایی می‌کند، دچار سهل‌انگاری ، توهم دوری از هم و واگرایی زبانی شده‌اند.
برای این که نمونه ملموس این خویشی و تعلق و یگانگی زبانی میان گویش رودبار و دیگر گویش‌های گیلکی نشان داده شود به چند نمونه مکتوب از گویش گیلکی رودباری که در شماره‌های مختلف مجله گیلان شناسی «گیله وا» چاپ شده به صورت بسیار خلاصه و فشرده اشاره می شود.

نمونه اول:
دلواپس که بؤم ، وختی که ترسؤم ، را شؤم. مه مآرم هاتره. وختی مسافرˇ منتظره. وختی بدˇ خاب وینَه، وختی اونˇ دست هی جا نرسئه، راشو. ندؤنم ارثیه یا اونˇ جا یاد بگیتآم…
اؤن سیا شبم تا صوب را بشآم. 12 متری اتاقˇ میؤن، چند صدمتر بشآم و بؤمام… وارشم مه اسورئونˇ امرا وارسته. شاید خؤ واستی گریه کؤده که دیه سینا اؤنˇ وارستنا نوینه. شایدم أمئه حال و روزئبه وارسته.

برشی از خاطره داستانی تحت عنوان «بارونی بوار بوار…» نوشته سمیرا بزرگی . برگرفته از گیله وا، سال نوزدهم، شماره 111 (آبان – آذر 1389) صفحه 35 که در سوگ یکی از شاعران جوان گیلک سرا سینا مدبّرنیا نوشته شده است.
حال معادل این متن را با گویش مرکزی (رشت) مقایسه کنید:

دلواپس کی بم، وختی که ترسم ، راه شم. می‌مارم هتوره. وختی مسافرˇ منتظره، بدˇ خاب دینه، وختی اونˇ دست هی جا نرسه، راه شِه، ندانم ارثیه یا اونˇ جا یاد بگیتم… او سیا شبم تا صوب راه بوشوم. 12 متری اتاقˇ میان، چند صدمتر بوشوم و باموم… وارشم می ارسوئنˇ امره وارستی. شاید خو وستی گریه کودی کی ده سینا اونˇ وارستنا ندینه. شایدم امه حال و روزˇ ره وارستی.

نمونه دوم:
دو تا بِرار بان، یتا زرگر بَه یتام بِشیَبه در بیابونی در یتا دیر ریاضت کَشییه که زاهد بِبُو. مَردِم و خِش و قُمون اُنیره آو و نُن بَرِستانِه. زاهدم آو و نُنا اوُگوتِه سِفرا خالیِ بَرِستایِه.
یَه روزا زرگر برار بِدِی اُنِه سِفره خالی نیه، بِدی یَچِه سفره میون دَرَه بِفهمِست که اَنه برار به درجه ای بَرِسیِه که آتِشا تونِه پنبه میون بِدارَه. این دَفَه که ُنن و پنیری بَرِستای خو بِرار رِه کاغذ بِنِوشت بِرار جُن تِه سوغات بِرسی، خوشحال بِبام، حَلا وَقتِه که بَئی تِرا بِوِنِم.
زاهد کاغذا بخوند راه دَکَت…

بخشی از افسانه زرگر و زاهد، راوی نصرالله خوشدل. گیله وا ، سال اول ، شماره 8 و 9 (بهمن و اسفند 1371) ص 40

عین مطلب به گیلکی رشتی:
دو تا برار بید (در گیلکی شرقی: بون). ایتا زرگر بو ایتام بوشوبو در بیابانی در ایتا دیر ریاضت بکشه کی زاهد ببه. مردم و خویش و قومم اونˇ ره آب و نان رسانه ئید. زاهد آب و نانا فاگیفتی سفره خالی یا پس دایی. ایی روزا زرگرˇ برار بیده اونˇ سفره خالی نیه. بیده ایچی سفره میان دره. بفهمست کی انˇ برار به درجه ای برسه کی آتشا تانه پنبه میان بداره. ان دفعه کی نان و پنیری برسانه ، خو برارˇ ره کاغذ بنویشت برار جان تی سوغات برسه، خوسحال بوبوم. حله وقته کی بایی ترا بدینم. زاهد کاغذا بخاند راه دکفت …(اطراف رشت: دکت)

نمونه سوم:
تومِ تک آسِ مُن مُن تِ ستاره
تِ قُربُنی بِ بُم مِ دل کاره
سیا ابرُن مِ آفتاوا بِ بَردِن
حَلا تنها بُ مُ نِس تُم چه چاره

یک دوبیتی از کتاب «چَم و چَمَه» (به گیلکی رشتی = چوم و چومه) که با عنوان دو بیتی های تاتی رودبار چاپ شد از خانم حمیرا خدابنده دوگاهه، رشت، عبدی، 1390، ص 10

برگردان کلمه به کلمه به گیلکی رشتی
تو می تک آسمان، من تی ستاره
تی قربانی ببم می دیلˇ کاره
سیا ابران می آفتاوا ببردید (گیلکی شرقی: ببردن)
حلا تنها بمانستم چه چاره

ملاحظه می فرمایید گویش مردم رودبار با گویش مرکزی رشت ، همان قدر اختلاف دارد که گویش های لاهیجانی و لنگرودی و … در شرق ، فومنی و صومعه سرایی و … در غرب و گالشی در کوهستان‌های جنوب شرقی و کمی دورتر مازندرانی با آن. تفاوت لهجه و گویش شهرهای شرقی و غربی گیلان با یکدیگر و با مرکز استان، کمتر و یا بیشتر از لهجه و گویش مردم رشت و انزلی با مردم رودبار نیست. تفهیم و تفاهم به خوبی صورت می گیرد، اگر سهل انگارانه با زبان خود برخورد نکنیم و نگاه عامیانه و سردستی با زبان نداشته باشیم و نقش فارسی و نفوذ آن را در زبان کودکان، نوجوانان و جوانان دخیل ندانیم که در چند دهه اخیر خانواده ها به آن دامن زده‌اند.
بنابراین اطلاق نام تاتی به رودباری اشتباه است. ممکن است در چند روستای معدود جنوب رودبار به ویژه حول و حوش علی آباد و منجیل که ترک زبان است روستاهایی نظیر کپته و کلاس بر اثر مهاجرت و مجاورت با روستاهای طارم و قزوین در چرخه مرز زبانی قرار گرفته باشند اما فراتر از آن نرفته و عبور نکرده اند و به تفکیک زبانی دچار نیامده اند.
رودباری های عزیز به ویژه نسل جوان بر این مسأله درنگ کامل کنند پیش از آن که دچار هنجارشکنی ناآگاهانه قومی و زبانی شوند، تا نسل های دیگر در آینده مجبور نباشند برای بازگشت به خویش رنج گرانی را تحمل کنند و به جایی برگردند که الان در آن هستند.
برای این که باز درک دقیق تر و عمیق تری نسبت به این امر داشته باشیم به قطعه شعر زیر سروده شاعر سرشناس و با ذوق رودبار محمد مهرآئین استناد می کنیم. این یک نمونه از نمونه های فراوان است.

نُورُوز

یادِ اُ دورَه چِه پِر صِدق و صَفا بَه اَمِه رِه
بی تَعارُف بُگویُوم مِثلِ خُدا بَه اَمِه رِه
رَسمِ اُ گُل گُلی چارشُنبَه مِنا ویر آنِشو
مِثلِ اُ بازی گُرگُم بِهَوا بَه اَمِه رِه
مُرغُونَه رِنگ کُنی وُ دَسّ وُپُونا حَنا ناهان
مِثلِ اُ قانونِ بی چُون وُ چَرا بَه اَمِه رِه
وَشتِن و بَیدخُونی وُ سُفرَه هُفت سین دَچی یَن
مِثلِ اُ سَیر وُسَفَرتُویِ فَضا بَه اَمِه رِه
آشتی کُردِنِه اُشونی کِه باهَم قَهربان وُ هَم
دِلخُوری اَز دِیَرُون چِه نارَوا بَه اَمِه رِه
عَیدِ رُوزُون هَمِه کَس هَمدِیه را سَرزیَه نِه
بِحَقیقَت کِه ای رَسمُون چِه بِجا بَه اَمِه رِه
(مهرِ) دِل خوای هَمِه رِه رُوزُ وُشَوُون عَید بُبُو
مِثلِ اُ دُورَه کِه خَیلی باصَفا بَه اَمِه رِه
(م. مهرآیین)

معادل کلمه به کلمه به رشتی
یاد او دوره چه پرصدق و صفا بو اَمِه ره
بی تعارف بگم مثل خودا بو امه ره
رسم او گول گوله چارشنبه مرا خاطر نوشو
مثل او بازی گرگم به هوا بو امه ره
مرغانه رنگ کونی و دسˇ پانا حنا نهان
مثل او قانون بی چون و چرا بو امه ره
وشتن و «بید» خانی و سفره هفت سین چئن
مثل او سیر و سفر توی فضا بو امه ره
آشتی کودنˇ اوشانی کی با هم قهر بید و هم –
دلخوری از دیگران چه ناروا بو امه ره
عیدˇ روزان همه کس همدیگرا سر زنیدی
به حقیقت که ایی رسمان چه بجا بو امه ره
(مهر) دیل خوایه همه ره روز و شبان عید ببه
مثل او دوره کی خیلی باصفا بو امه ره

کدام گیلک است که با این شعر و گویش آن چه شنیداری چه نوشتاری ارتباط برقرار نکند و نفهمد که شاعر چه می گوید. اگر این گویش به زعم برخی کسان تاتی است ، پس «تاتی» گیلکی است.
رودباری‌های عزیز که از باشندگان اصیل گیلان زمین‌اند حتی اگر نخواهند گویش خود را گیلکی جنوبی بشناسند لااقل باید بدانند که از اخلاف دیلمیان و دیلمی زبان‌اند و دیلم هم جفت توامان گیل و گیلک است. باز اگر آن را دیلمی بدانند (که اینک نامی تاریخی شده و گیلکی جایگزین آن است) بهتر از آن است که آن را تاتی (واژه‌ای ترکی ، جدید و غیرخودی است) بدانند. بر این مسأله باید درنگی عمیق و تأملی شایسته روا داشت. بحث را برای این که یک طرفه به قاضی نرفته باشیم، مفتوح نگه می داریم.)

(م. پ. جکتاجی)

منابع:
برای نگارش مستند این مقاله حداقل به دوازده عنوان کتاب مراجعه شد.
1 – زبان تاتی و گویش طالقانی آن / دکتر محمد علی منوچهری و محمد داودی (نشر رسانش)
2 – فرهنگ واژگان تاتی (شالی) / دکتر نصرالله پورمحمدی املشی و حسین غلامی (نشر رسانش) (شال از توابع رامند بوئین زهرای قزوین است)
3 – فرهنگ تاتی / دکتر جهاندوست سبز علی پور ( فرهنگ ایلیا)
4– فرهنگ موضوعی تاتی به فارسی (گویش تاتی روستای لرد بخش شاهرود خلخال) / جواد معراجی لرد ( بلور)
5 – واژه نامه تاتی (کلور) – فارسی / میرداماد بزرگ زاده ( پارلاق یازی)
6– فرهنگ تاتی کرنقی (خلخال) علی یوسفی نژاد / دکتر جهاندوست سبزعلی پور ( فرهنگ ایلیا)
7 – پژوهشی در گویش رودباری / نورالدین هاشمی تکلیمی ( حرف نو) (مؤلف عنوان تاتی را به کار نبرده است)
8 – نخستین فرهنگ گویش تاتی رودبار زیتون، رستم آباد ، رحمت آباد و … / علی علیزاده جوبنی (فرهنگ ایلیا)
9 – فرهنگ تاتی رودبار / کورش برهانی نیا ( فرهنگ ایلیا)
10- راهنمای گویش شناسی (با مثال هایی از گیلکی ، تاتی و تالشی) / جهاندوست سبزعلی پور (فرهنگ ایلیا )
11 – بررسی تطبیقی ساخت فعل از گویش های تاتی، تالشی ، گیلکی / جهاندوست سبزعلی پور (دانشگاه گیلان)
12 – چم و چمه ، دوبیتی های تاتی رودبار / حمیرا خدابنده دوگاهه (عبدی)

منبع: گیلتاج پایگاه گیلان شناسی
تنها کانال رسمی مجله گیله وا و نشر گیلکان در تلگرام

یک پاسخ ارائه کنید