جنبشی که به انقلاب تبدیل شد
کتاب جنبشی که به انقلاب تبدیل شد، اثری از ناصر عظیمی است. این کتاب از مجموعه کتابهای گیلان شناسی است که در انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان منتشر شده است.
این کتاب وقایع گیلان را از مبارزه علیه اشغالگری تا تاسیس جمهوری در گیلان در برمیگیرد و نتیجه بیش از دو دهه مطالعه و پژوهش پیرامون واقعه جنگل و رخدادهای مهم آن است.
جنبشی که به انقلاب تبدیل شد اثری پژوهشی از ناصر عظیمی درباره وقایع گیلان است. این کتاب تاریخ معاصر گیلان، دوران مشروطه و قیام جنگل را بررسی میکند و از مبارزه علیه اشغالگری تا تاسیس جمهوری در گیلان را در بر میگیرد.
بخشی از کتاب جنبشی که به انقلاب تبدیل شد
نامهای که کوچکخان از شهر تفلیس در اول شهریور ۱۲۸۷ خطاب به «میرزا محمدی وقارالسلطنه» و آقای «میرزاهادی» نام و اعضاء انجمن روحانی در رشت که او آنها را از جملە «حریت طلبان و مشروطه خواهان واقعی» خطاب میکند، نوشته و اولین متن مکتوبی است که از او در اختیار داریم، در شناخت دیدگاههای کوچکخان در دورە مشروطیت و به ویژه پس از استبداد صغیر بسیار مهم است. ازاین رو ما بخشهایی از آن نامه را ذکر میکنیم که از همان تفلیس به دوستانش نوشته و سرشار از احساس و شور انقلابی است. کوچکخان که طبعی شاعرانه داشت در بالای نامهاش این شعر را در وصف حال مشروطه خواهان و محمدعلی شاه نوشت:
آنکه برهم زن جمعیت ما شد یا رب
تو پریشانتر از آن زلف پریشانش کن
کوچکخان سپس در آغاز نامهاش مینویسد که برای دستیابی به آزادی باید هم از جان و هم از جانان دست برداشت. او در همین نامه ارادت خود را به میرزا حسین کسمایی روزنامهنگار، شاعر و مبارز رادیکال مشروطهخواه سکولار گیلانی نیز از یاد نمیبرد:
اکنون که آفتاب اقبال ما ایرانیان، مخصوصا گیلانیان از مطلع وفاق و اتحاد به باختر نفاق و استبداد سر فرو کرد و ماه طالع فرخ فال به محاق مذلت رسید و علت اینهمه بیچارگی و سیهروزگاری از آن بود که از روز اول نخواستیم نه از جان و نه از جانان دست برداشته بلکه میل داشتیم هر دو را دارا باشیم، سزاوار است. با اینحال بعدالایام چون مردان پشتخمیده و زنان سالخورده در دلهای شب از خواب غفلت بیدار شده، دست کوتاه به دامن صاحبان رب الارباب دراز و از آنها بخواهیم که پریشانیهای ما را رفع کنند و یا اینکه خود گروه مرده و جزو آنان باشیم.