داستان سیاهکل
شرح داستان گونه وقایع و رویدادهای سیاهکل در سال ۱۳۴۹ نوشته ناصر وحدتی از سوی موسسه انتشارات نگاه به بازار کتاب آمد. این کتاب که به مردم عدالت خواه، آزاده و هوشمند گیلان تقدیم شده،
رمانی خاطره گونه است که پیشتر به صورت دو کتاب “خوندشت” و “روی خوش زندگی” به ترتیب در سالهای ۷۴ و۷۶ از سوی نگاه چاپ شد و هم اکنون به شکل کامل عرضه شده است. ناصر وحدتی در مقدمه داستان سیاهکل می نویسد: این رمان را در زمره ادبیات گیلان تلقی کنید که در آن “خوندشت” را براساس زندگی مردمان هشتاد سال پیش گیلان با آمیزه ای از اخلاق، فرهنگ، موسیقی، رنگ، عشق و مرگ نوشته ام که این یک عشق را به پای اش نشسته ام با عاشقانی چون ستار، ریحان، بنفشه، داریوش تا هیبت و صفر و حیدرخان دیلمی و کاسمار و پیلاقا! نویسنده درباره “روزهای خوش زندگی” نیز آورده است: در روی خوش زندگی با زبانی دیگر با المانهای بی شمار به حضور و شکل گیری مدرنیته در گیلان پرداخته ام و سرانجام آن بخش از نوزدهم بهمن ۱۳۴۹ سیاهکل را که جلوی چشمان من اتفاق افتاد قیامی روشنفکری دانشجویی و گیلانی تلقی کرده ام….
گزیده ای از کتاب داستان سیاهکل
در روی خوش زندگی با زبانی دیگر با المانهای بی شمار به حضور و شکل گیری مدرنیته در گیلان پرداخته ام و سرانجام آن بخش از نوزدهم بهمن ۱۳۴۹ سیاهکل را که جلوی چشمان من اتفاق افتاد قیامی روشنفکری دانشجویی و گیلانی تلقی کرده ام
….
در آغاز کتاب داستان سیاهکل می خوانیم
تقدیم مىشود
با احترام
به
مردمِ عدالتخواه، آزاده
و
هوشمند گیلانِ عزیز
پیشسخن
«داستان سیاهکل» را طى پنج سال (65-1370» در کنار کار و زجر و زندهگى، کتاب و سینما و موسیقى نوشتهام که پیشتر بنا بود با ترکیبى که اکنون پیش روى شما است چاپ و منتشر شود. اما متأسفانه بنا به دلایلى دو بخش این رمان با پنج سال فاصله از هم اجازهى انتشار گرفتند که انتشارات محترم نگاه این دو بخش را در دو کتاب جداگانه «خوندشت ـ 1374» و «روى خوش زندگى – 1376» چاپ و منتشر کرد. و اکنون پس از یازده سال این رمان شکل راستیناش را یافته است! «داستان سیاهکل» را در زمرهى ادبیات گیلان تلقى کنید که در آن «خوندشت» را براساسِ زندهگىِ مردمانِ هشتاد سالِ پیشِ گیلان با آمیزهاى از اخلاق، فرهنگ، موسیقى، رنگ، عشق و مرگ نوشتهام که این یک عشق را به پاىاش نشستهام با عاشقانى چون ستار، ریحان، بنفشه، داریوش تا هیبت و صفر و حیدرخان دیلمى و کاسمار و پیلاقا! آنچه هم که از زندهگى و مبارزات حیدر نوشتهام مبتنى بر گفتگوى حدود پنجاه نفر از همعصرانِ فرهیختهى او است که از اعیانِ سیاهکل مىتوان غلامحسین مرزبان، محمدرضا دهپور، سیروس عضدى دیلمى و از گیلکهاى شالىکار و هوشمند خورشید وحدتى، اکبر وحدتى، محمدعلى حسینزاده، محمدعلى اوزى، صفر نظرى فشتالى، حسن جوادى چولابىو سکینه شاداب محصلى را نام برد.
در «روى خوش زندهگى» با زبانى دیگر با الهمانهاى بىشمار به حضور و شکلگیرى مدرنیته در گیلان پرداختهام و سرانجام، آن بخش از حماسهى نوزدهم بهم 1349 سیاهکل را، که جلوى چشمان من اتفاق افتاد، قیامى روشنفکریـدانشجویى و گیلانى تلقى کردهام، زیرا که بهرغم حضور چند رزمنده از شهرهاى دیگر ایران، بیشتر جانبرکفان این گروه گیلانى و بهویژه لاهیجانى بودند.در این کتاب با کنار زدنِ شانههاى بسیارى از آدمها، ورق زدنِ بسیارى از کتابها، ورقپارهها و روزنامهها به عاشقترین انسان این بخش رسیدهام و او را در حیاط مدرسهاى در سیاهکل یافته ام که گفت نامام ایرج نیرى است! در آخر اشاره به دو نکته ضرورى است! اول اینکه به دلیل روایت بسیارى از اتفاقهاى پیشآمده، پاساژهایى فراهم آوردهام که در آن به موازین کلیشهاى کمجان و کهنهى فنِ داستاننویسى بىاعتنا ماندهام و بىشک بهانهاى بهدستِ منتقدینِ جزماندیش دادهام! دوم اینکه چون در «خوندشت» دوران پیشمدرن را کاویدهام بهناچار تعدادى واژهى گیلکى را که کمتر معادل فارسىِ آنها پیدا مىشود، در متن در گیومه و در انتهاى کتاب با معادلِ فارسىِ آن آوردهام. شیرین باشید، شیرین بمانید و براى شیرین شدنِ همهى مردم جهان هیچگاه از پاى ننشیند، ننشینیم! ورق بزنید، شروع به خواندن کنید، لطفن!
منبع : انتشارات نگاه