ماجرای حیدر عمو اوغلی و واقعه ملا سرا
مجید جدی کاس احمدانی
دو ماهنامه گیله وا ، سال سی ام ، شماره 168، صص 15-19
مقدمه
با آغاز جنگ جهانی اول که با حمله آلمان به روسیه آغاز شد (۱۳۹۳/۵/۵) جرقه هایی در ذهن کهنه سربازان مشروطه گیلان زده شد کوچک خان که در انقلاب مشروطه جزو مجاهدین و مبارزین بود و پنج سال تبعید خود را نیز پشت سر نهاده بود در آن برهه از زمان که طوفانی از خشم به دلیل استبداد و استعمار به وجود آمده بود با چند تن از سران ملیون وابسته به «هیئت اتحاد اسلام»۱ در تهران به گفت و گو نشست. پنج ماه بعد از شروع جنگ جهانی پیمانی موسوم به (۱۹۱۵م) ما بین دو قدرت روس و انگلیس بسته شد که کاملا شبیه به قرارداد معروف (۱۹۰۷م) بود که ایران را به دو قسمت مساوی بین روس و انگلیس تقسیم می کرد. در این حالت آشفته بود که نهضتی به نام «نهضت جنگل»در سال (1294 ه ش)(۱۳۳۳ه. ق) با نام هیئت اسلام فعالیت خود را با جذب معتمدین و نیک نامان محلی آغاز نمود که در طول عمر هفت ساله خود به نام های دیگری نیز تغییر یافت که عبارت اند از : هیئت اسلام، کمیته اسلام، جنبش یا نهضت جنگل، کمیته انقلابی و در شانزدهم خرداد ۱۲۹۹ شمسی با ورود ارتش سرخ روسیه اعلام جمهوری نمود.
کودتایی موسوم به کودتای سرخ در جمهوری تازه تاسیس یافته گیلان به وجود آمد و قبل از اینکه کودتا به اوج خود برسد میرزا قهرا و معترضانه رشت را ترک و راهی فومن شد (۱۲۹۹/۴/۱۸) با عبور از کودتای سرخ به نقطه عطفی در سه ماه پایانی نهضت خواهیم رسید که به «واقعه ملاسرا» معروف است، یکی از شخصیتها و بازیگران مهم آن شخصی است به نام «حیدرخان عمو اوغلی» برای شناخت اجمالی حیدرخان نیاز به واکاوی روحیات فراز فکری و فعالیت ها، سفرهای سه گانه او در ایران خواهیم بود تا با دیدی دقیق تر به علل و عوامل آن حادثه و نهایتاً اسارت و مرگ او اشاره خواهیم داشت.
حیدرخان ایرانی یا غیر ایرانی؟
حیدر عمو اغلی با نام اصلی «تاری وردیف» متولد ۱۲۵۹ در شهر الکساندر پل ارمنستان است. البته در میان نویسندگان ایرانی این اختلاف وجود دارد، عده ای مانند احمد کسروی او را ایرانی میدانند که در سن یازده سالگی همراه خانواده از ارومیه به قفقاز مهاجرت کرده است۲ و در مقابل علامه قزوینی۳ و سعید سلماسی۴ که خود اهل ارومیه بوده حیدرخان را ایرانی تبار نمی دانند. با توجه به اینکه سفر اول او به ایران در بیست سالگی اتفاق افتاده است و طبق خاطرات دست نوشته خود معترف است که به فارسی آشنا نبوده و همیشه مترجمی همراهش بوده، نظریه کسروی این سوال را در ذهن ایجاد میکند کسی که تا یازده سالگی در ایران بوده و فقط نه سال از مهاجرتش گذشته چگونه زبان مادری خود را از یاد برده؟!
اسماعیل رائین در کتاب خود سعی در قهرمان نشان دادن حیدرخان دارد اما از جاده انصاف خارج نشده و او را یک انقلابی افراطی می نامد که جهت پیشبرد اهداف حزبی خود از کشتن هیچ ابایی نداشت۵ حیدرخان در همان دوران نوجوانی بادیدگاه مارکسیستی آشنا می شود و در همان سن نقشه ترور مدیر مدرسه خود را نیز طرح ریزی کرده بود و این را می توان اولین جرقه ترور در ذهن حیدرخان نوجوان دانست.
خلاصه ای از سفرهای حیدرخان به ایران :
سفر اول : مظفرالدین شاه در سفر اول خود به فرنگ۶ در باکو درخواست یک مهندس برق جهت چراغانی صحن حرم و خیابان های اطراف مشهد را می کند که بعد از مدتی جوانی بیست ساله به نام حیدرخان وارد ایران میشود که مهندسی خود را از دانشگاه تفلیس به پایان رسانده بود.
منابع به دست آمده کمونیستی نشان می دهد، انتخاب و اعزام حیدرخان به ایران هدفمند انجام شده و هدف اصلی و اساسی وی از ابتدا تشکیل یک حزب سیاسی و به وجود آوردن یک تشکیلات مارکسیستی عنوان شده است۷ و خود نیز در خاطرات شخصی۸ عنوان می کند که به دستور روسیه قرار شده بود با سود جستن از اوضاع آشفته خراسان یک تشکیلات حزبی ایجاد کند که بعد از توقف یازده ماه در خراسان این توفیق جز چند بلوا و شورش مختصر حاصل نشد.
لذا به تهران عزیمت نموده و فعالیت خود را در پایتخت آغاز میکند و طی هماهنگی با روس ها تعداد زیادی تروریست را از باکو فرا می خواند و «کمیته ترور و تخریب» را تشکیل می دهد با این توضیح که جهت رعایت اصل اطلاعات هیچکدام از تروریستها را با همدیگر آشنا نمی کند و هر کدام با شمایلی شبیه به سیدها با عبا و عمامه به فعالیت خود زیر نظر حیدرخان به صورت انفرادی ادامه کار می دهند ابتدا تصمیم به ترور کامران میرزا می گیرد ولی منصرف میشود، حیدرخان که از سال ها پیش ساخت بمب و نارنجک را آموخته بود، اولین بمب دست ساز خود را در منزل علاء الدوله ۹ منفجر می کند و از این تاریخ به بعد معروف به «حیدر بمبی» می شود.
و سپس نقشه قتل امین السلطان «اتابک اعظم»۱۰را به مرحله اجرا در می آورد و در ادامه با انداختن بمب در مسیر حرکت کالسکه محمد علیشاه موفق به قتل او نمی شود۱۱ سفر اول حیدرخان با ترور نافرجام شاه به پایان می رسد و او به قفقازمی گریزد. این سفر شش سال به طول انجامیده بود.
سفر دوم حیدر خان در سال ۱۳۲۷ قمری همزمان با انقلاب مشروطیت با فدائیان خود وارد تبریز میشود تا در کنار مجاهدان در فتح تهران شرکت کند. او در ابتدا تمام موانع موجود در خوی و مرند را با عملیات ترور از میان بر میدارد که از جمله می توان به نقشه قتل «شجاع نظام مرندی» اشاره کرد و عملیات اسب انفجاری نیز از ابتکارات وی بود۱۲ که در مسیر با استفاده از این ترفند بسیاری از مخالفان را قتل عام می کرد. در ادامه دست به ترور آیت اله سید عبداله بهبهانی می زند.
حیدر خان که در ابتدا همراه ستارخان بود، در نهایت چهره واقعی خود را نشان داده و در مقابل ستارخان قرار می گیرد و در ماجرای پارک اتابک که اعتدالیون و انقلابیون در مقابل هم صف آرایی کرده بودند، تعدادی از مجاهدین را مقتول و ستارخان و یارانش را خلع سلاح می کند تا مشخص شود او نه برای مشروطیت بلکه برای ایدئولوژی حزبی خود تلاش می کند.و موقتا جهت پیشبرد اهداف خود در صف مجاهدین قرار گرفته است.
سفر دوم وی پس از به توپ بستن مجلس توسط محمد على شاه (۱۲۹۰ شمسی ) در ایران به پایان می رسد و قبل از اینکه به قفقاز مراجعت کند نامه هایی به شهرهای مختلف (شیراز – اصفهان – قم – کاشان) نوشته و برنامههای حزبی را ارائه می کند.
سفر سوم: گیلان
فاصله سفر دوم تا سوم حیدر خان به ایران حدود ده سال به طول انجامیده بود و او در این سالیان مبدل به یکی از موثرترین و کار آمد ترین زعمای کمونیست شده بود و تئوری لنینیسم را در بسیاری از کشورهای جهان تبلیغ و گسترش می داد و از راه دور و بصورت محرمانه بسیاری از افراد نهضت جنگل را نیز به سمت خود کشانده و حزب کمونیست گیلان را پایه گذاری کرده بود۱۳ ، اما اختلاف کوچک خان با کمونیستهای منفک شده به اوج خود رسیده و میرزا قهراً رشت را ترک و عازم جنگل های فومن (۱۸ تیرماه ۱۲۹۹ )شده بود حیدر خان که ضعف حزبی خود در گیلان را رصد میکرد، ظاهراً جهت آشتی دادن دو طرف دعوا و باطناً برای یکسره کردن کار۱۴ در تاریخ چهار دهم ژوئن ۱۹۲۱( ۲۳ خرداد ۱۳۰۰) با یک کشتی کمک های تسلیحاتی و حدود هزار سرباز واقعی وارد گیلان می شود تا این کمک ها را از بندر انزلی به دست کمونیست ها برساند.
در این سفر فورموف۱۵ ، کار کاترلی۱۶ و یک اسلحه ساز به نام یان کولارژ او را همراهی میکردند در شب قبل از ورود به ایران، انقلابی در کشتی رخ می دهد و ژنرال کار کاترلی پیوستن به قوای کوچک خان را پیشنهاد می کند و مخالفین پیشنهاد را طناب پیچ می کند که حیدر خان و فورموف جزو آنان بودند. کشتی حامل کمک ها بر خلاف نظر حیدر خان راهـی مـرداب انزلی و در منطقه نرگستان صومعه سرا تحویل قوای میرزا می شود.۱۷
انقلاب در کشتی بدون شک با هماهنگی میرزا و کار کاترلی انجام شده بود. این رخداد را میتوان اولین درگیری و آزردگی خاطر حیدر خان از میرزا برشمرد.
حیدر خان دست خالی به رشت اعزام و فورموف در جنگل می ماند تا مقدمات قانع کردن میرزا به سمت کمونیست ها را فراهم نماید.۱۸ به این منظور قرار شد هفته ای دوبار در قریه ملا سرا واقع در نه کیلومتری جاده رشت به فومن اجلاسی جهت تبادل نظر و تصمیمات مشترک برگزار شود. احسان اله خان۱۹ که حمله خودسرانه اش به تهران و شکست مفتضحانه اش او را در نقطه ضعف قرار داده بود بیش از دیگران خود را نیازمند یک آشتی موقتی می دانست و از سوی دیگر حیدر عمواوغلی را برای خود یک رقیب جدی می دانست حیدر عمو اوغلی در این سفر تابعیت ایرانی داشت که این تابعیت بی ارتباط با قرار داد. (روسیه – تهران) بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سید ضیاء و رضا خان نبود چرا که چند روز پس از کودتای تهران، روسیه با باز کردن سفارت خود در تهران، روتشتین را به عنوان سفیر منصوب میکند و در قرارداد خود با تهران متعهد می شوند که حاکمیت ایران را به رسمیت شناخته و از کمک به کمونیست های ایران دست بردارند.
حال با یک بازی سیاسی حیدر عمو اوغلی را با تابعیت ایرانی وارد گیلان می کنند تا منکر کمک روسیه به کمونیستهای گیلان شوند که به معنی نقص قرارداد محسوب می شد، حتی تلگراف رمزی به ارتش سرخ گیلان مخابره می کنند که باید حیدر عمو اوغلی بازداشت و به روسیه فرستاده شود. این خبر تعجب آور و شگفت انگیز به این بازی سیاسی صحه بیشتری می گذارد چرا که حیدرخان بدون اجازه روسیه به ایران نیامده بود. جلسات تبادل نظر در ملاسرا انجام می شد و همزمان فرستاده میرزا (سعداله درویش) در پایتخت در حال مذاکره صلح با دولت مرکزی به میانجی گری روتشتین بود و روتشتین با نامه های خود سعی در قانع کردن کوچک خان می نماید اما نتیجه ای عایدش نمی شود. حیدر عمواوغلی از طولانی شدن جلسات در ملاسرا و منتج به نتیجه نشدن آن گله مند و زبان به اعتراض می گشاید و نهایتاً به تمهیدات پنهانی متوسل می گردد و تا سرحد بدست گرفتن زمام قدرت پیش میراند۲۰ از آن سو سردارمحیی۲۱از( مجاهدین گیلانی دوران انقلاب مشروطیت) که اکنون پایتخت نشین بود با میرزا از در دشمنی وارد شده بود. او حاج احمد کسمایی را همراه افراد زیادی مسلح وارد رشت می کند و دیدار غیر منتظره حاج احمد و احسان اله خان که روزی در مقابل هم قرار داشتند میرزا را به بیان این جمله وا می دارد ((در این دیدار چه سری نهفته است)).
حال آنکه حیدر عمواقلی نماینده همین گروه بود از سوی دیگر شخصی به نام «شیخ علی فومنی»۲۲ را که از بستگان میرزا بود فریفته و مامور ترور میرزا می کنند میرزا در جلسه ماقبل آخر در ملاسرا با اشاره به این توطئه به اعضا مقابل گوشزد می کند که در فومن شخصا با شیخ محمد علی تصفیه نموده ام۲۳ و این تاریخ به بعد هیچ گذشتی در کار نخواهد بود.
حیدر عمو اوغلی که مخاطب میرزا بود، معنی این جمله را به خوبی دریافت می کند. جرقه قتل میرزا در همین جلسه در ذهنش قوت پیدا میکند اما به دلیل عدم آمادگی آنرا به جلسه بعد موکل میکند. او یک هفته باقی مانده را مشغول آماده سازی تمهیدات ترور برای جلسه نهایی می شود. کاس آقا خیاط خبر این توطئه را به میرزا اطلاع میدهد اما میرزا این قضیه را جدی نمی گیرد اما شب قبل از حادثه خبری موثق به دست جنگلیان میرسد که باید نامه پنهانی حیدر عمواغلی به فورموف باشد۲۴ «فورموف هنوز در جنگل حضور داشت».
جنگلیان فورا به شور نشسته و پادگان نظامی گوراب زرمیخ به حالت آماده باش قرار می گیرد نوشتههای یان کولارژ۲۵ نیز بیانگر این موضوع است که جنگلی ها شب هنگام به نتیجه نهایی رسیده اند چرا که فورا پیکی برای بازگرداندن یان کولارژ از رشت به فومن اعزام میکنند( یان کولارژ چند روزی جهت کار شخصی از کیشدره به رشت رفته بود)
حادثه ی ملاسرا
صبح ششم مهر ۱۳۰۰ شمسی حیدر عمواوغلی، خالو قربان کرد، سرخوش و کریم خان کرد و تعدادی مسلح در منطقه ملاسرا منتظر ورود اعضاء جنگل میرزا، گائوگ، معین الرعایا، میرزا محمدی می مانند تا نقشه قتل میرزا را عملی سازند. بی خبر از آن که سران جنگل علاج قبل از وقوع نموده و معین الرعایا با تعدادی از مجاهدین که در اطراف ملاسرا مخفی شده بودند به ناگاه هجوم آورده و پس از زدوخورد متقابل تعدادی کشته و زخمی و عده ای فرار می کنند (سرخوش کشته و خالو قربان به رشت می گریزد).
حیدر عمواوغلی در پسیخان توسط احمدخان واقعی۲۶ و چند آلیانی دیگر دستگیر می شود.۲۷
اسماعیل جنگلی (خواهرزاده) کیف عمواغلی را به بهانه اینکه مبادا جنگلیان را با آن بفریبد، ضبط می کند. محتویات ساک عبارت بود از مقداری جواهر، یک بمب و اجازه پنجاه هزار پوت نفت که حق داشت از انبار نوبل رشت وصول و وجه آن را هزینه انقلاب کمونیستی رشت نماید.۲۸
یان کولارژ در مسیر حرکتش به کیشدره در ملاسرا چند دقیقه ای با حیدرخان و اطرافیانش به گفتگو نشسته بود حالات اضطراب و شک برانگیز آنها را با پیام صبح هنگام کوچک خان تطبیق می دهد. او که تا افول جنگل در کنار میرزا و معین الرعایا مانده بود هیچ اطلاع دیگری از حیدر عمواوغلی ارائه نمی کند .
ورود رضا خان به رشت و فرمان حمله سراسری به جنگل های فومن
حیدر عمواوغلی پس از دستگیری به زیده انتقال داده می شود و بلافاصله جنگلیان جنگ علیه کمونیستهای رشت را آغاز می کنند هفت روز بلا انقطاع رشت گلوله باران میشود و خانه های بسیاری از اکراد نابود می شود۲۹ . در گیرو دار جنگ عده ای سراغ حیدرعمواوغلی را می گیرند اما جنگلیان که در حال مبارزه بودند مرگ وی را در همان حادثه ملاسرا عنوان می کنند تا اصرار بیجا نورزند.۳۰ سیزده روز بعد از حادثه ملاسرا در تاریخ نوزدهم مهرماه ۱۳۰۰ رضاخان با همراهی کلانتراف (وابسته نظامی شوروی) وارد رشت می شود. این همراهی سوال برانگیز و تسلیم شدن خالو قربان به رضاخان و ارتقاء درجه اش به سرهنگی و همچنین پیشنهاد کلانتراف به احسان اله خان جهت فرار به روسیه این ظن را تقویت می کند که توطئه نافرجام حیدرعمواوغلی در حادثه ملاسرا بدون هماهنگی شوروی و دولت مرکزی اتفاق نیفتاده است. حال آنکه یان کولارژ نیز کریمخان کرد نماینده دولت مرکزی را صبح حادثه در ملاسرا دیده بود.۳۱ رضا خان از مرگ حیدر عمواوغلی باطنا مسرور بود چرا که اولاً بدون درگیری و با کمترین هزینه کمونیستهای رشت را به سمت خود کشانده بود ثانیاً با مرگ حیدر عمواوغلی پشتوانه شوروی را برای مبارزه با یک جبهه مجاهدین جنگل را همراه خود داشت. رضاخان با صدور اعلامیه بیست و یکم مهرماه ۱۳۰۰ به جنگلیان می تازد و آنها را غوغا طلب می نامد که هفت سال هستی یک ایالت را برباد داده اند، اما به ناگاه تغییر سیاست داده و سعی می کند یا خدعه و فریب با کمترین تلفات بر جنگل مستولی شود و سیاست مذاکره را پیش می گیرد و طی آن نامهای متفاوت از اعلامیه چند روز پیش به میرزا می نویسد و اقدامات میرزا را می ستاید که همه از روی وطن پرستی و حسن نیت انجام شده است. و از سوی دیگر فردی بنام «شیخلسکی» را از سمت ماسوله مأمور حمله به قوای کوچک خان میکند شیخ لسکی در اطراف ماسوله گرفتار حمله “نعمت اله آلیانی ” ۳۲و نیروهای جان بر کفش می شود.
این جنگ که حدود دو ساعت به طول انجامید، پانزده تن نظامی قزاق کشته و شیخ لسکی مجروح می شود. رضا خان پیشدستی این جنگ را از طرف قوای کوچک خان می داند و در تاریخ هفتم آبان ۱۳۰۰ فرمان حمله سراسری به فومن (جنگل) را صادر می کند.
مرگ حیدرعمواغلى
حیدرعمواغلی که از روز حادثه ملاسرا تا هفتم آبان در حبس خانگی در روستای میان رز (چسبیده به زیده) در اختیار سه نگهبان به نامهای (شعبان سیاه خانوانه ای، رجب علی خانوانهایی و سردسته آنها اله قلی میان رزی) قرار داشت۳۳ تا در فرصت مناسب در مورد او تصمیم گیری شود، میرزا بارها و مکرراً اعلام کرده بود که جواب هر توطئه مرگ است و دیگر گذشتی در کار نخواهد بود و بی شک حیدر عمواوغلی باید محاکمه نظامی شود اما جنگ سیزده روزه رشت و تبادل نامههای میرزا و رضا خان جهت مذاکره (هر دو گروه با تیزبینی در حال دور زدن یکدیگر بودند ) فرصت را از آنها گرفته بود و شاید حیدرعمواوغلی را موقتاً یک برگ برنده می دانستند که محاکمه او را به تاخیر انداخته بودند. عمو اوغلی در حبس بود و زبان از فحاشی و تهدید میرزا برنمی داشت. اما با نگهبانان خود به نرمی برخورد می کرد تا شاید بتواند آنها را بفریبد، او با چرب زبانی توانسته بود یک بار بگریزد اما مجدداً دستگیر و به محل حبس خود برگردانده شده بود. از آن سو نیروهای رضا خان نهم آبان وارد اشکلن فومن می شوند که با زیده مرکز فرماندهی فاصله ای نداشت از مرکز فرماندهی جنگل۳۴ فرمان «جنگ چریکی» صادر می شود و دستوری مبنی بررها کردن اسرای جنگی در جنگل و تیر باران خائنینی که توطئه آنان مسجل بود و پیوستن همه نگهبانان به جنگ اعلام گردید (حامل این فرمان برای نگهبانان ملا جعفر آلیانی منشی معین الرعایا بود).
فورموف و حیدرعمواوغلی جزو گروه دوم بودند. فورموف به دلیل نداشتن تابعیت ایرانی به نظامیان روسی که در جنگل حضور داشتند سپرده شد تا تیر باران شود اما او را به بهانه تیرباران در جنگل رها می کنند و نهایتا فورمـوف خود را به روسیه می رساند (سند انگلیس در پاورقی صفحات قبل) و حیدر عمواوغلی که تابعیت ایرانی داشت در کنار رودخانه (نو کلت) میان رز برده می شود. نگهبانان به دلیل نرم خویی ظاهری او از زدن تیر رودررو خودداری و با مهیا کردن یک فرصت فرار طراحی شده با دوتیر از پشت به زندگی پر فراز و نشیب حیدر عمواوغلی پایان می دهند جنازه وی را همانجا کنار رودخانه نوکلت زیر اندک خاکی پنهان و به چیریکهای مجاهد می پیوندند. این مقاومت در ۱۱ آبان ماه ۱۳۰۰ به پایان میرسد و مرکز فرماندهی زیده سقوط می کند. بنابراین مرگ حیدر عمواوغلی باید نهم آبان ۱۳۰۰ اتفاق افتاده باشد و مدت زمان حبس و زندانی بودن وی عدد ۳۳ روز بدست می آید.
کلام آخر
با مرور تمامی حوادث و رخدادها ، ترور و تخریب ها، همراهی ظاهری با مجاهدین مشروطه و …. از بدو ورود حیدرعمواوغلی به ایران تا آخرین سفر به گیلان حوادث ملاسراء ، ورود رضاحان و حمله سراسری به جنگل ردپای آشکار اتحاد جماهیر شوروی هویداست بی شک حیدرعمواوغلی برای کشورش یک مجاهد شناخته می شود شخصی که سالیان سال برای تبلیغ و گسترش ، حزب مرام و ایدئولوژی کشورش کوشیده بود. اما در مقابل از نظر مجاهدین جنگل و هر ایرانی آزاده ای او یک نفوذی بیگانه بود که با تمام پیشینه ذکر شده نقشه ترور میرزا کوچک خان را طراحی کرده بود و تاوان جاسوسی و خیانت در قانون همه کشورها و نظامها مرگ است. حال با مرور سندی دیگر مبنی بر بیگانه و نفوذی بودن حیدر عمو اوغلی، این مقاله را به پایان می رسانم. پس از مرگ حیدر عمواوغلی دولت شوروی او را انقلابی شهید معرفی میکند و برای خانوادهاش مقرری تعیین می نماید. ۳۵
حال آنکه حیدرخان تابعیت ایرانی داشت. این مقرری در چهار نوبت در طی سالیان افزایش میابد و در چهلمین سالگرد مرگ وی مصوبه ای از اتحاد جماهیر شوروی درباره ی ترمیم و افزایش مقرری ماهانه خانواده وی صادر می شود که از تمامی احکام ما قبل خود برتری داشت و ارج و اعتبار حیدرعمواوغلی را به عنوان یک انقلابی برجسته نشان میدهد که از ارزش بین المللی برخوردار است که نام و پرونده وی در کنار رهبران بزرگ انقلاب اکتبر مانند لنین و استالین نگه داری می شود۳۶ !!!
فومن – شهریور ١۴٠٠
زیر نویس
۱ – هیئت اتحاد اسلام، مرکز فعالیت این اتحاد در شهر استانبول عثمانی بود.
۲ – تاریخ مشروطه، احمد کسروی،جلد یک صفحه ۲۲۴
۳– وفیات المعتمدین محمود قزوینی ،صفحه۹
۴ -مجله یادگار، سال سوم، شماره ۸
د – حیدر عمواوغلی اسماعیل ،رائین، جلد یک صفحه ۱۰
۶ – سفر اول مظفرالدین شاه به فرنگ که از مسیر انزلی به باکو انجام شد در تاریخ ۱۳۱۸ه ق
۷ -مورخ روسی رامنکی که در روزنامه «بایگانی سرخ» – شماره دوم سال ۱۳۴۱ به آن اشاره شده
۸-این خاطرات که از زبان حیدرخان و نوشته آقای منشی زاده است که خاطرات حیدرخان را از بدو ورود به مشهد تا قتل اتابک را تقریر نموده است.
۹– علاءالدوله وزیر مخصوص محمد علی شاه است، این حادثه در پانزدهم جمادی الاول ۱۳۲۵ اتفاق افتاد.
۱۰– اتابک اعظم در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ به دستور حیدرخان ترور می شود. کتاب حیدرعمواغلی، جلد ۱
۱۱– ترور نافرجام محمد علی شاه به تاریخ ۲۶ محرم ۱۳۲۶
۱۲– با ارسال یک جعبه پستی بمب این ترور انجام می گیرد (کتاب حیدر عمو اقلی، جلد ۱ صفحه ۱۱۰)
۱۳ – کتاب خاطرات سعداله درویش صفحه ۱۷۶
۱۴ – حیدر عمو اوغلی اسماعیل رائین، جلد ۱ صفحه ۳۴۸
۱۵ – فورموف عضو کمیته اجرایی مرکزی حزب بلشویک در هیئت اجرایی مسکو (سی_ای_ک)
۱۶– کار کاترلی فردی گرجی بود و از معاونین قبلی ژنرال باراتف فرمانده کل نیروی های تزاری در بین النهرین و ایران بود که پس از بازگشت به روسیه، مدیوانی وی را با خود به ایران آورد، او چون با خیالات شوم کمونیستها پیرامون سر نوشت میرزا هماهنگی نداشت پس از چند ماهی با تمام خانواده به میرزا پناه آورد. در پایان نهضت به ناچار به تهران گریخت و دخترش را به همسری یزدان پناه، سپهبد بعدی در آورد و خودش هم توانست در ارتش ایران به مقامی برسد.
۱۷ بیگانه ای در کنار کوچک خان یان کولارژ، صفحه ۱۲۸
۱۸ بیگانه ای در کنار کوچک خان یان کولارژ ، صفحه ۱۳۲
۱۹ احسان اله خان از اعضای (کمیته مجازات) که بعد از متلاشی شدن این کمیته به جنگل میپیوندد وی مسلک بهایی داشت.
۲۰ کتاب سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، صفحه ۳۶۶
۲۱ – سردار محیی از اعضای مهم «کمیته ستار» در گیلان و از مجاهدین انقلاب مشروطیت
۲۲ شیخ محمد علی فومنی پسر حاجی رضا فومنی و برادر حاجی تقی فومنی است حاجی تقی همان کسیست که در جنگ کسما همراه مفاخر با میرزا جنگیده بود یکی از خواهران میرزا در نکاح حاجی رضا فومنی بود.
۲۳ – کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی ، صفحه ۳۳۱
۲۴ این سند در بایگانی اسناد وزارت خارجه انگلیس نگهداری می شود که وابسته نظامی سفارت انگلیس در تهران به وزیر مختار دولتش در تهران نوشته شده یاداشت محرمانه ۵۲۱ مرجع (۲۷۸۹ EA) در این سند از سوابق فورموف و پیوستن او به میرزا برای جلب اطمینان و ترتیب قتل او سخن رانده و نامه ای که حیدرخان به فورموف در شب قبل از حادثه ملاسرا فرستاده بود اشاره دارد که در آن تاکید به قتل کوچک خان شده بود که نهایتاً حیدر خان کشته می شود و فورموف به دست روسهای نظامی ساکن فومن می دهند تا تیر باران شود اما آنها به بهانه تیرباران او را آزاد می کنند.
۲۵ – یان کولارژ نویسنده کتاب بیگانه ای در کنار کوچک خان اهل چک که همراه کشتی ذکر شده به ایران آمده و به عنوان مهندسی اسلحه ساز، شش ماه پایانی نهضت را در کیشدره می ماند . او قبل از سفر به گیلان چند سالی در روسیه به عنوان اسلحه ساز فعالیت می کرد.
۲۶ – احمد خان واقعی بعد ازینکه اسماعیل جنگلی را در همان اوایل نهضت از آجودانی میرزا اخراج کردند جانشین وی و به عنوان آجودانی (منشی) میرزا منسوب گردید.
۲۷ – نهضت جنگل و معین الرعایا، شاهپور آلیانی صفحه ۱۱۲
۲۸ – سردار جنگل ابراهیم فخرایی ، صفحه ۴۲۲
۲۹ – سردار جنگل ابراهیم فخرایی ، صفحه ۲۶۱
۳۰ – شاید به همین دلیل است که بسیاری از نویسندگان به اشتباه مرگ حیدر عمواغلی را در پسیخان می دانند.
۳۱ بیگانه ای در کنار کوچک خان ، یان کولارژ صفحه ۱۵
۳۲ – نعمت اله خان آلیانی داماد معین الرعایا بود او تا یک روز پایانی شهادت کوچک خان همراه وی بود که در مسیر راه با قوای قزاق در گیر و به تیر فردی بنام کربلایی نقره شهید می شود. کربلایی نقره اهل شالتوک آلیان بود که توسط رضا خان ملقب به «بلوک باشی» می شود.
۳۳ – نهضت جنگل و معین الرعایا، شاهپور آلیانی ، صفحه ۱۱۲
۳۴ – کوچک خان ، معین الرعایا همراه آجودان های خود میرزا احمد واقعی و ملا جعفر آلبانی و گالوگ در مرکز فرماندهی با مشورت دستورات را صادر می کردند.
۳۵ – حیدر عمو اوغلی، جلد ۲، صفحه ۵۲
۳۶ بایگانی انقلاب اکتبر، اعضای اداره امور دولت جماهیر شوروی سوسیالیستی مسکو گ۴۳۵- ب پیروگوفکایا – ۱۷ شماره ۱۰۹۷ – ۱۶ مه ۱۹۶۹