نقش زنانِ گیلان در نهضت جنگل

در لابلای خاطرات و اسناد به جا مانده می‌توان حضور مستقیم زنان در رویارویی با متجاوزان روس و انگلیس و قزاق‌های وطنی و نقش مهمِ زنانِ گیلان در نهضت جنگل را مشاهده کرد.

✍فاطمه احمدی

به گواه شاهدان عینی و منابع مکتوب، نقش‌آفرینی و همراهی زنان در نهضت جنگل و قیام میرزا کوچک خان جنگلی قابل توجه بوده و به لحاظ گستردگی زمانی و مکانی این مقاومت مردمی؛ بانوان بسیاری در این مبارزات همراهی و همکاری داشتند و در گمنامی مجاهدت کردند. علاوه بر تحمل مشقت‌های مقاومت که بر خانواده‌های سران و مبارزان نهضت جنگل وارد می‌آمد، زنان و دختران این سرزمین در مداوای مبارزان زخمی، تهیه خوراک، دوخت البسه و پوشاک نیز اهتمام داشتند. همچنین در لابلای خاطرات و اسناد به جا مانده می‌توان حضور مستقیم زنان در رویارویی با متجاوزان روس و انگلیس و قزاق‌های وطنی را مشاهده کرد که تاکنون کمتر به این مشارکت گرانقدر در مبارزات مردمی جنگل پرداخته شده است.

ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻘﺪﯾﺮﻯ ﺑﯿﻦ ﺯﻧﺎﻥ گیلان ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺁﻣﺎﺩه‌ ﻗﯿﺎمی ﻓﺮﺍﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﻗﻮﺍﻯ ﺟﻨﮕﻞ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺩﺭﮔﯿﺮ جنگ ﺑﻮﺩ، زنان در تأمین آذوقه‌ جنگلی‌ها نقش مهمی بر عهده داشتند؛ به طوری که گاه حتی ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍه ﺁﻧﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩه ﻭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺧﻮﺭ ﻭﺿﻊ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﻰ ﺧﻮﺩ، ﺑﻪ جنگلی‌ها ﻫﺪﺍﯾﺎﯾﻰ ﺗﻘﺪﯾﻢ می‌ﮐﺮﺩﻧﺪ.

پس از ورود ﻣﯿﺮﺯﺍ به رشت پس از در هم کوبیدن ﻗﺸﻮﻥ ﺩﻭﻟﺘﻰ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﻯ ﺧﺎﺻﻰ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﻮﺍﺯ ﺁﻣﺪه ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ چنان‌که فخرایی نوشته: «ﺁﻧﺎﻥ ‏«ﺯﻧﺪه ﺑﺎﺩ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ‏» ﻣﻰ‌ﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﺼﻞ ﺩﺳﺖ ﻣﻰﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻞﻫﺎﯾﻰ ﻧﺜﺎﺭ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﻣﻰﮐﺮﺩند.»

مبارزات زنان روستایی

ابراهیم فخرایی در کتاب سردار جنگل یادآور می‌شود: «بارها اتفاق افتاد که ما توسط نیروهای دولتی و یا سالدات‌های روسی محاصره می‌شدیم و امیدی به رهایی نمی‌دیدیم. در این مواقع صدای شلیک گلوله‌ها از پشت سر قزاق‌ها، حلقه را می‌شکست. آنان به خیال اینکه جنگلی‌ها از پشت سر آنان را غافلگیر کرده‌اند پا به فرار می‌گذاشتند. چندین بار به همین طریق جان میرزا نجات داده شد. بعدها توسط جاسوسان با خبر شدیم که آنان زنان روستاهای اطراف بودند که با شنیدن خبر محاصره به کمک ما آمده بودند. در بعضی از درگیری‌ها تعداد جنگلیان اندک بود، زنان شجاع و دلیر در کنار مجاهدین روی در روی دشمن تفنگ‌ها را پُر می‌کردند و گاه در این نبردها گلوله خورده و کشته می‌شدند.»

زنان در جنگ ماکلوان

حاج احمد کسمایی در کتاب یادداشت‌های خود به یک مورد از نقش‌آفرینی زنان در همراهی با نهضت جنگل سخن گفته است: «نزدیک به ظهر ۲ زن را دیدیم که پنج نفر قزاق سواره و مسلح را با ضرب چماق‌های خود دستگیر کرده و برای تحویل به اردو آوردند. من از آن‌ها پرسیدم شما چگونه بدون اسلحه توانستید این پنج قزاق را دستگیر کنید؟ زن‌ها در جواب گفتند: ما آن‌ها را در میان جنگل سرگردان یافتیم، به ایشان پیشنهاد کردیم بیایند به مرکز و به آن‌ها اطمینان دادیم، اگر تسلیم شوند جان آن‌ها مصون خواهد بود. آن‌ها را به این قانع کردیم که تمام این مناطق جنگل در دست مجاهدین است و اگر اشاره بکنیم جنگلی‌ها بدون چون و چرا شما را خواهند کشت؛ لذا با کمیته مذاکره کردیم و کمیته نیز قول زن‌ها را قبول کرد و قزاق‌ها را خلع سلاح نمود و چون زنان قول داده بودند آن‌ها را آزاد کرده با مقداری پول روانه رشت کردیم.»

زنان ماسوله

نوه غلامعلی بابا ماسوله، از مبارزات نهضت جنگل خاطره‌ای را از قول مادربزرگش این گونه نقل می‌کند: «زنان ماسوله هنگام جنگ پشت سنگرها تفنگ‌های جنگلی‌ها را پُر می‌کردند و مهمات و اسلحه به آن‌ها می‌رساندند و هنگامی که مردها برای کمک به میرزا می‌رفتند، عده‌ای از زنان به مرزداری مشغول می‌شدند. آنان که اسلحه به دست می‌گرفتند با آمدن روس‌ها بقیه زنان را به طرف جنگل و پناهگاهی که در دل کوه‌ها نشان کرده بودند هدایت می‌کردند و مواقعی هم با آنان درگیر و کشته می‌شدند.»

نقش خواهر میرزا کوچک در نهضت

کربلایی خانم خواهر میرزا کوچک جنگلی بود و در دوره‌ای خانه‌اش در روستای “اشکلن” از توابع فومن از کانون‌های اصلی نهضت جنگل به شمار می‌رفت و میرزا کوچک در همین خانه سکونت داشت و اصلی‌ترین جلسات میرزا و سران نهضت در سال ۱۲۹۹ در همین خانه امن برگزار شده و تصمیمات و فرماندهی نهضت از آنجا انجام می‌شد.

عظمت خانم خلخالی

عظمت خانم، رئیس مقتدر ایل فولادلو و برادرانش رشیدالممالک خلخالی و امیر عشایر خلخالی از سران طایفه شاطرانلو، از طوایف شاهسون خلخال و اردبیل به شمار می‌رفتند. آن‌ها همگی از متحدان سابق هیئت اتحاد اسلام و میرزا کوچک بودند و خدمات شایانی انجام دادند.

او با ارسال نامه‌ای به دکتر ابراهیم حشمت، سوگند وفاداری به جنگلیان می‌خورد و خانواده‌اش را با سلاح، به جنگل می فرستد. عظمت خانم فولادلو همواره از میرزا کوچک خان جنگلی و نهضت جنگل حمایت می‌کرد و برادرانش و همه قوای خود را در اختیار میرزا کوچک قرار داد.

 “میرزا محمدعلی گیلک” که در زمان جنبش جنگل، پست کمیسر وزارت فواید عامه را برعهده داشت و از یاران بسیار نزدیک میرزا کوچک بود، در خاطراتش درباره “عظمت خانم” می‌نویسد:«عظمت خانم، خواهر رشیدالملک از تیره شاطرانلو بود و در خلخال اقتداری شاهانه داشت. فرزندان خود را به همراه نماینده‌ای به نزد دکتر حشمت فرستاد که ما مسلمان و ایرانی هستیم. برادر من، دلبستگان ما، ناگزیر به فرمان دولت گردن نهاده و به شما حمله کرده‌اند، تمنای عفو داریم. حاضریم با شما متحد و هم قدم شویم. دکتر حشمت پیشنهاد عظمت خانم را پذیرفت و نوشت که ما آن زمان، درستی سوگند و گفتار شما را باور داریم که اشجع الدوله و برادر شما امیر عشایر حاضر شوند به جنگل بیایند و عده‌ای از قوای محلی شما برای خدمت به وطن، ضد قوای روسیه، دوشادوش ما بجنگند. عظمت خانم با دریافت نامه دکتر حشمت، پسران و برادرزاده‌ها و اشجع‌الدوله و عده‌ای از سواران خود را، همراه با سوگند نامه وفاداری و مقداری سلاح جنگی به جنگل فرستاد.»

میرزا، امیر نصرت، پسر عظمت خانم را نایب والی گیلان قرار داد. همچنین زمانی که میرزا کوچک پس از جنگ و گریز و خیانت برخی از یاران مجبور به راهپیمایی پُرخطر کوهستانی شد، مسیر خلخال و رفتن نزد عظمت خانم فولادرو را در پیش گرفت که متأسفانه به دلیل برف و بوران شدید و نبودن بلد راه همراهشان، از پای درآمد.

هیبت بانو

 یکی از زنانی که در اواخر دوره قاجار و اوایل دوران پهلوی در گیلان از او سخن گفته می‌شود، زنی به نام هیبت است. دلیل عمده ماندگاری نام وی تنوع زیاد ترانه‌های فولکلور مردم شرق گیلان و اشعار و ترانه‌ها و افسانه‌های عاشقانه سروده شده درباره او است. زنی که اسلحه به دست گرفت و پا به پای شوهرش (صفر خان) شش لول و پاتاوه می‌بست و در جنگل‌های سیاهکل و دیلمان می‌جنگید. وی بیشتر همراه تفنگداران حیدر خان دیلمی با خوانین منطقه درگیر می‌شد و در مقطعی نیز با نهضت جنگل همکاری داشت.

خواهران راهزنِ حامیِ میرزا کوچک

“صادق مهرنوش” یکی از سرداران نهضت جنگل نیز در کتاب خاطرات خود که سال ۱۳۳۴ منتشر شده، از دو شیرزن عمارلویی نام می‌برد که مابین شهرهای لوشان و منجیل، اغلب در کمین نشسته و مهمات و آذوقه انگلیسی‌ها را غارت می‌کردند. بلور خانم و بتول خانم، دو خواهر بودند و در ناحیه عمارلو به راهزنی پارتیزانی اکتفا داشتند و محل تاخت و تازهای آنان، مابین لوشان و منجیل بوده است.

این دو خواهر، اغلب مهمات و آذوقه انگلیسی‌ها را به غارت می‌بردند. قشون هند و کورک، از دستِ دست‌درازی این دو زن خواب و آرام نداشتند. کار به جایی رسیده بود که ژنرال دنسترویل، این موضوع را حتی به جزیره انگلیس نیز گزارش کرده بود. هرچه در جنگل، تفنگ ۱۰ تیر انگلیسی به چشم می‌خورد، به‌وسیله این دو خواهر غارت و به جنگل انتقال داده می‌شد. حتی میرزا کوچک، یک قبضه ۱۰ تیر انگلیسی را از میان اسلحه و مهمات ارسالی این دو خواهر، انتخاب کرده و همیشه با خود داشت.

بر سینه بلورخانم دو رشته قطار فشنگ جلب توجه می‌کرد و ژنرال دنسترویل، به سالار نصره، فشار می ‌آورد که این دو خواهر رشید را دستگیر و تحویل دهد. سالار نصره، قطع نظر از این که به این سفارش تمکین نمی‌کرد، روزی صراحتاََ چنین جواب داد: «آقای ژنرال! به شکارچی محل شکار را نشان می‌دهند. هرگز معمول نیست که شکار را بگیرند و دو دستی تسلیم شکارچی کنند.»

شاه طلا

شاه طلا، بانوی دیگری است که نامش در میان مبارزان جنگل ثبت شده است. وی همسر “خالو قربان هرسینی” بود. صادق مهرنوش در خاطراتش می‌نویسد که: «شاه طلا همیشه با قطار فشنگ و ماژور دسته طلا حرکت می‌کرد. چون به طلا خیلی علاقه داشت، ۱۰ مناتی و استریال، از لباس و چارقد او آویخته شده و در موقع حرکت، صدای اصطکاک روح پرور طلا به گوش می‌رسید و افراد به همین مناسبت این خانم جنگجو را “شاه طلا” خطاب می‌کردند.»

زنان در تمامی صحنه‌های ماندگار پدیده‌های تاریخی نقش مؤثری داشته­‌اند. این تعامل و همکاری، در نهضت جنگل که نهضتی سیاسی-اجتماعی بود نیز قابل تأیید است. اما متأسفانه در تاریخ نگاری‌های ما، به اهمیت نقش سازنده­‌ زنان، آن چنان بهایی داده نشده و از قلم واقعه‌نویسان، به دور مانده است.

منبع: خبرگزاری فارس

یک پاسخ ارائه کنید