هنگی ایسه، هنگی نیه

مجموعه‌ای از 134 چیستان گیلکی است که به خط خوش فراهم آمده است. «هنگی ایسه، هنگی نیه»- دفتری در مسئله «چیستان» در آن زمان از جمله نخستین آثار در زمینه‌ی فرهنگ فولکلور ایران بوده که چاپ و انتشار یافته است.

چیستان یا چیست آن که به آن لغز loqaz نیز گفته می‌شود، از نظر لغوی به چند معنی به کار رفته است:

«1- سوراخ موش دشتی که بسیار پیچدار باشد.

2- راه‌های کج و معوج.

3- شمردن اوصاف چیزی است. بدون آن‌که نام آن‌را ببرید، چیستان، اغلوطه، معزی در صفت قلم گوید:

«چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر

بشکل تیر و بدو ملک راست گشته چو تیر.»

«کجا بگرید در کالبد بخندد جان

کجا بنالد در آسمان بنازد تیز»

«ز نادرات جواهر نشان دهد بسرشک

ز مشکلات ضمایر خبر دهد بصریر…»

(معین، 1375: 3603)

از نظر ادبی «لُغَزَ گاهی با سؤال «چیست آن؟» شروع می‌شود به این اسم معروف شده است. لغز بیشتر به قالب قصیده مقطعه است و بر دو نوع است یا با «چیست آن» و نظایر آن آغاز می‌شود و یا عباراتی دال بر لغز بودن در آن نیست…

در ادبیات یونان و در تراژدی اودیپ‌شاه/ سوفوکل، ابوالهولی شهرثِب (Thebse) را در یَدِ قدرت خود دارد و تنها شرط او برای رهایی شهر آن است که کسی بتواند چیستان او را پاسخ گوید: آن چیست که در ابتدا چهار پا دارد، در میانه دو پا و در آخر سه پا. پاسخ آن آدم است.

اودیپ با پاسخ به این چیستان شهر ثِب را از بلای ابوالهول نجات می‌بخشد و بر تخت پادشاهی می‌نشیند.»

(داد، 1383: 193)

در مقدمه‌ی کتاب «هنگی ایسه، هنگه نیه» در زمینه‌ی چگونگی گردآوری و انتشار کتاب آمده:

«… فرهنگ توده مردم، شناسنامه کامل آنان است. در ایران گرچه برای بازشناسی این رشته کوشش همه‌جانبه‌ای همگام و هماهنگ، آغاز نشده است و اینجا و آنجا جمعی افراد بنا بر ذوق فطری خود، در حالیکه برای نیازهای زندگی خویش تلاش می‌کنند به گردآوری «فولکلر» هم سرگرم هستند و آهسته و پیوسته در دورترین روستاهای این ملک سرگرم جمع‌آوری «باور»های مردم هستند. اینان دستآورد زحمات خویش را بدلیل اینکه نمی‌توانند، چاپ و منتشر کنند، نگاه می‌دارند و چون خود چهره در خاک کشیدند، این نوشته‌های گرانبها نیز با دست نااهل می‌پراکند، در حالیکه اصل آن باورها نیز که سینه به سینه گشته بود، بدلیل عوامل گوناگون و پدیده‌های رنگارنگ اجتماعی و طبیعی دگرگون گشته و یا در غبار فراموشی گم شده است…..» (مقدمه، ص 1)

«هنگی ایسه، هنگی نیه» از جمله کتاب‌هایی بود که به کوشش انجمن پژوهشی گیل و دیلم چاپ و انتشار یافت.

انجمن پژوهشی گیل و دیلم در سال 1348 به همت گروهی از چهره‌های فرهنگی گیلان آقایان: محمد بشرا، مصطفی فرض‌پور ماچیانی، علی‌اکبر مرادیان‌گروسی و زنده‌یادان: سید محمدتقی میرابوالقاسمی و هوشنگ مردکار تأسیس شد. انجمن تلاش داشت آثار و تألیفات پژوهشگران گیلانی در زمینه‌ی فرهنگ باورداشت‌های مردم را چاپ و منتشر نماید. در ماده‌ی 2 پیش‌نویس اساسنامه‌ی انجمن موضوع و هدف انجمن آمده:

«تحقیق درباره فرهنگ مردم (فولکلور)، آثار باستانی، تاریخ و جغرافیای گیلان، و آثار برجسته محققین، هنرمندان شعرا، علمای گیلان، مشروط به آنکه مغایر با راه و روش انجمن نباشد. مطالب فوق جنبه حصری نداشته و آنچه که مفید در شناختن و شناساندن گیلان باشد، انجمن وجهه همت خود قرار خواهد داد.»

ارکان انجمن شامل: مجمع عمومی (عادی و فوق‌العاده)، هیأت مدیره، بازرسان و کمیته‌ها بود و دو نوع عضو برای انجمن پیش‌بینی شده بود، عضو پیوسته و عضو وابسته. هم‌چنین در نظر گرفته شده بود، انجمن هر سه‌ماه یک نشریه چاپ و انتشار نماید و مسؤولیت آن با شورای نویسندگان باشد، گرچه انجمن از فعالیت باز ماند، امّا نتیجه‌ی آن نشست‌ها، کتابی به نام «هنگی ایسه، هنگی نیه» بود.

روش ثبت چیستان به این شکل بوده که هر چیستان آوانویسی شده، ترجمه فارسی و جواب و نام منطقه‌ای که گردآوری و ثبت و ضبط شده و مشابه‌ی فارسی آن آورده شده است و گاه منوگرافی کوتاه از منطقه و روستایی گردآوری شده و به بعضی از حوادث تاریخی مربوط به آن اشاره شده است. برای نمونه در زیر یکی از چیستان‌ها با توضیحات مربوط به آن آورده می‌شود.

ایته لَنتی دو تا سولاخه جَ بیرون اَیِ «آج بیشه»

I.TA LANTI DU-TA SULÂXA JA BIRUN AYE.

یک مار از دو سوراخ بیرون می‌آید.

جواب: تومان‌بند. TUMÂN BAND بند شلوار

لَنتی LANTI مار «لَعنتی» [ضیابر- کسما- لاهیجان] در باور مردم است که شیطان رجیم برای فریفتن حوّا به جلد مار رفت و به بهشت راه یافت، چون آدم و حوّا فریفته و به امر خدای بزرگ به جرم خوردن میوه ممنوع از بهشت رانده شدند مار را لعنت فرستادند که دست و پایش معدوم شد و محکوم به خزیدن. «گویند مار قبل از آن دست و پا داشت» بهمین جهت در گویش مردم گیلان مار را «لنتی = لعنتی) گویند. از سوئی معتقدند که یک موی عزرائیل در تن مار است و دیدار و یادآوری نامش در مردم ایجاد وحشت می‌کند. بهمین جهت برایش نامهای مستعار دیگر چون «دوم دراز DUM-DARÂZE نهاده‌اند. این کلمه در فرهنگ گیلکی ستوده به گویش مردم «انزلی و رشت» ضبط شده است. این واژه در فولکلر وارد شده و جا گرفته است. مَتَلی شنیده شده است در شهر رشت و روستاهای اطراف درباره صدای غورباقه‌ها که در آبگیرهای اطراف آواز می‌خوانند. این متل موزون که کلماتش بر روی ریتم آهنگ صدای غورباقه‌ها تنظیم شده است بسیار جالب و شیرین است. می‌گویند این حیوانات بعلت وحشتی که از «مار» دارند با هم درباره این خزنده ترسناک گفتگو می‌کنند و آواز می‌خوانند: بدین نحو:

دوم درازِ مورد مورد مورد

DUM DARÂZ-E MURD MURD MURD

مار مرد مرد مرد

آندیگری جواب میدهد:

کی خبر آورد ورد ورد

KI-XABAR ĀVURD VURD VURD

چه کسی خبر آورد ورد ورد

آندیگری میگوید:

آب لاکو آب لاکو آب لاکو

ĀBLAKU ĀBLAKU ĀBLAKU

لاک‌پشت لاک‌پشت لاک‌پشت

سرانجام همه غورباقه‌ها که مرگ «دوم درازِ» را با ور ندارند با هم فریاد می‌زنند:

باور نکه کرو نکه کرو نکه کرو

BÂVAR NAKEKERU……

باور کردنی نیست ….. …..

لازم به تذکر است که در روستاهای گیلان بردن نام بعضی از حیوانات و یا انسان‌ها را نوعی بی‌ادبی می‌دانند و گمان دارند که ممکن است آن کلمه یا اسم مخاطب را برنجاند و یا متنفّر کند و حسّاسیتی را در او برانگیزد و این سنّتی شده است که تا زمان ما هم در روستاها وجود دارد، مثلاً برای «مار» لنتی و دوم درازِ. برای سگ «صارامَجْ» SARA MAJ برای عیال، پلاخور PəLĀ-XOR یا بخانه Bə.XANə و یا به اسم یکی از فرزندان دختر و پسر خانواده، حسن مار= مادر حسن….. به مردان مسن‌تر روستا، دایی DAYI یا عمو، زنان نیز همسران خود را بنام یکی از فرزندان مَمْ تقی پئر MAM TAQI PEER پدر محمّدتقی و در محاورات مردان و زنان متأهل را بهمین طریق یا به القاب کبلائی KABLAEY «اگر کربلا رفته باشد» مَشتی MASHTI، مشهدی «اگر مشهد رفته باشد» می‌نامند که به یقین پایه بر ادب اجتماعی و سادگی روستائیان دارد. «مؤلف»

تومان‌بند: در قدیم برای محکم کردن شلوار، در قوزه‌اش نوعی بند می‌کردند که دو سرش از دو سو، در جلو شلوار بیرون میآمد و گره می‌خورد، امروز هم گروهی از مردم بویژه در روستاها از بند تنبان استفاده می‌کنند. دختران رشتی در چندین و چند سال پیش به بند تنبان بافی مشهور بودند و خودشان فرآورده‌های دستی خود را بدست گرفته و در بازار می‌فروختند. مخفی رشتی شاعر گیلانی از این موضوع شعری ساخته که دارای ایهامی ملیح است بدین مضمون:

مخفیا دختران خِطه رشت چون غزالان مست میگردند

از پی مشتـری به هر بازار بنـد تنبـان بدست میگـردند

در کتاب «جغرافیای شمال ایران» صفحه 272 ژاک دومرگان از قول «باربیه دومینارد» این شعر را با لحنی دیگر از مولانا سائل گیلانی نقل کرده و با برداشتی غیرمعقول نوشته است: در گذشته دختران جوان رشت بمانند طاووس‌های مست می‌گذشتند و در بازار بدنبال خریدار می‌گشتند. آنها گره بند تنبان‌شان را در دستشان گرفته بودند. این اخلاق و رسوم اینقدر مقایر با آداب مسلمانان بکلّی از بین رفته، امروز زنان گیلکی بمانند همه زنان ایرانی حجاب دارند حتی بیشتر از زنان مازندران و طالش «1889 تا 1891» در حالیکه بند تنبان‌بافی و بند تنبان فروشی دختران رشت حقیقتی محض بود و دختران بعلت نبودن مشغله در اوقات بیکاری و فراغت از کار برنجکاری در منزل بند تنبان می‌بافتند و در بازار می‌فروختند و شعرای خوش‌قریحه گیلان!! هم از این موضوع شعری ساختند که دارای صنعت ایهام است و سیّاحانی چون ژاک دومرگان بعلت نداشتن احاطه کامل بر ادب ایران از این شعر استنباط نامعقول کرده و چنین تهمتی بزرگ را به دختران رشت وارد آورده‌اند. این یکی از دلایلی است که باید مردم هر روستا، هر شهر و هر استان به گردآوری فولکلور محلّی خود بپردازند و در جنبه‌های مختلف اجتماعی تحقیق کنند وگرنه نظیر چنین اشتباهات فاحش حتماً رخ می‌دهد که اگر در ایران ما آگاهانه به آن می‌اندیشیم، در خارج از ملک ما انعکاس بدی خواهد داشت. «مؤلف»

آج‌بیشه ĀJ BIŠEH، آجی‌بیشه‌«حجی‌ویشه HAJI-VIŠə یکی از روستاهای اطراف رشت است در یک کیلومتری جاده شوسه رشت به لاهیجان قرار گرفته و شامل کهنه‌بازار و تازه بازار است. تازه بازار آن، در دو سوی جاده‌شوسه قرار دارد. این روستا 1953 تن جمعیّت دارد در چهارصد و سی و سه خانوار، در موقعیّت جلگه‌ای قرار گرفته و دارای مسجد، دبستان، انجمن ده، برق، رودخانه و یکصد و هفتاد و شش هکتار زمین زیرکشت برنج است. «در فرهنگ آبادیهای کشور، جلد پانزدهم» آجی‌بیشه بعنوان یک دهستان که شامل هفده پارچه آبادی و حدود یازده هزار تن جمعیّت است ذکر شده است. (بشرا، 1352: 18- 14).

مطالعات و پژوهش‌های میدانی محمد بشرا بیش از پنج دهه گنجینه‌ای از فرهنگ عامه فراهم آورده که در نوع خود بی‌نظیر است و کاش زمان بگذارد، پژوهش‌ها و دانسته‌های او مکتوب و ثبت شده و انتشار یابد.

منابع

1. بشرا، محمد- هنگی ایسه، هنگی نیه، رشت، اداره کل فرهنگ و هنر استان گیلان، 1352.

2. معین، دکتر محمد- فرهنگ فارسی (جلد سوّم)، تهران، امیرکبیر 1375.

3. داد، سیما- فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، مروارید، 1383.

منبع : ره آورد گیل هوشنگ عباسی

یک پاسخ ارائه کنید