چگونه راه بر سوسیال دموکراسی ایرانی مسدود شد؟
کتاب «چگونه راه بر سوسیال دموکراسی ایرانی مسدود شد ؟» “پرسشی مقدر بر پایه ی؛ روایتی نو از زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان عمواوغلی” نوشته ناصر عظیمی توسط انتشارات «ژرف» منتشر شده است.
ایرانیان در تاریخ معاصر خود به طور معمول شخصیت های برجسته و قهرمانان تاریخی خود را از پنجره ای به تماشا نشسته اند که از صافی و فیلتر ایدئولوژی ها عبور داده شده اند. ایدئولوژی هایی که به اختصار، «آگاهی کاذب»، «واقعیت نابسنده» و «قالبی که به مثابه ی وارونه نمایی واقعیت» خوانده شده است. حیدرخان عمواوغلی نیز یکی از مشهورترین این شخصیت های تاریخی است. او یکی از چهره ی درخشان انقلاب مشروطه است که به ویژه پس از دهه ی ۱۳۲۰ که بسیاری از جریان های سیاسی در انتظار انقلابی در دسترس، لحظه شماری می کردند، می باید به گونه ی دلخواه، آرایش و پیرایش می شد و شده است. در چنین فضای فکری و فرهنگی، حیدرخان با سوابق ذهنی که در تاریخ مشروطه از او برجای مانده بود، سوژه ی تبلیغی بلیغی بود که ترسیم چهره ای ایده آل از آن برای هرکسی و هر جریانی به تناسب اهدافی که در پیش بود، می توانست، انگیزش های مناسبی برای اغراض تبلیغی و تهییجی باشد. از این رو در این کتاب به بهانه ی بررسی زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان عمواوغلی یکی از بنیانگذاران اصلی «اجتماعیون عامیون» در ایران که در این کتاب «سوسیال دموکراسی ایرانی» نیز نامیده شده، ضمن ارایه ی روایتی تاریخی و نه تبلیغی از حیدرخان، بر دو نکته ی مهم تاکید شده است. نکته ی نخست، پرده برداری از تحریف و تقطیعِ شخصیت و فعالیت سیاسی حیدرخان به منظور بهره برداری سیاسی و تبلیغی از او، و نکته ی دوم، به موازات بررسی فعالیت سیاسی حیدرخان و اجتماعیون عامیون یا همان سوسیال دموکراسی ایرانی در بستر تاریخ مشروطه و بعد از آن، به ویژه بر چگونگی مسدود شدن راه رشد درونزای این تفکر دگراندیشانه ی چپ ایرانی، مکث و تامل شده است.
دو هدف این نوشته در هشت فصل از کتاب به زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان در ایران، اروپا، روسیه ی انقلابی و سرانجام در بازگشتی تراژیک به گیلان پرداخته و در این چهار جغرافیا در چارچوب اهداف پیش گفته ی کتاب، روایت شده است. روایتی که به باور ما «روایتی» ست، نو. بر پایه ی همه ی اسنادی که در دست نویسنده بوده، تلاش شده تا وجوه گوناگون فعالیت سیاسی حیدرخان بدون گزینش های هدفمند و غیر علمی، روایتی حتی المقدور واقعی و به دور از سوگیری مشخص به دست داده شود. از این رو خواننده در این کتاب با چهره ای جدید از حیدرخان رو به رو خواهد شد که تا کنون کمتر از او روایت شده است.
در فصل نخست کتاب، به طرح مساله و پرسش های اساسی این پژوهش پرداخته شده است. خواننده در این فصلِ کوتاه با هدف های اصلی و پرسش های اساسی پژوهش آشنا می شود.
در فصل دوم، به زندگی و فعالیت حیدرخان در ایران پرداخته می شود که نزدیک به ده سال طول کشیده است، ده سالی که اندکی قبل از مشروطه آغاز و تا پایان دورانی که دوران مشروطه در ایران نامیده شده، ادامه می یابد. در این فصل به ویژه نگاهی متفاوت بر محتوای فعالیت سیاسی حیدرخان در مشروطه و عقاید سیاسی او و نقشی که در این تحولات داشته سخن گفته شده است.
در فصل سوم، زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان در اروپا، همراه با یاران دیرینش در اجتماعیون عامیون و حزب دموکرات ایران و همکاری با « کمیته ی ملیون برلن» و ماموریتی که به او در جنگ اول جهانی در بغداد و موصل محول شده بود، پرداخته می شود که در بررسی های تاریخ معاصر ایران هرگز به دلایلی که می دانیم روی آن مکث لازم نشده است. چرا که به باور ما مکث روی این بخش از شخصیت او می توانست برای مخاطبان، تامل و پرسش برانگیز باشد!.
در فصل چهارم، به حضور حیدرخان در روسیه پس از وقوع انقلاب فوریه ی ۱۹۱۷( اسفند ۱۲۹۵ )و در آستانه ی انقلاب اکتبر پرداخته شده است که دو کاراکتر متفاوت از او به دست می دهد و بازهم در تاریخ نویسی تبلیعی و تهییجی ایرانی، کمتر به جزئیات و تفاوت اندیشه و عمل او در این دوره توجه شده است. دراین دوره ی نزدیک به چهار سال، حیدرخان تا آمدن دوباره به ایران( گیلان) و در ارتباط با انقلاب ایران، نخست در حاشیه است، اما به همتِ جَنم و کاراکتری که از او سراغ داریم در فرصتی که پدید می آید، خود را با وجود موانع و دشواری ها از حاشیه به متنِ نقش آفرینی تاریخی بالا می کشد و از همین رو جدا از سیاست های رسمی دولت شوروی که در چارچوب منافع ملی آن کشور در پیش گرفته شده بود، به انقلاب جنگل در گیلان پا می گذارد.
در فصل پنجم، با ورود او به گیلان و همکاری با کوچک خان آشنا می شویم که بعد از اتخاذ سیاست های جدید دولت شوروی در روابط خارجی و داخلی صورت می گیرد. این بخش از فعالیت سیاسی او تا سال های اخیر در ابهام کامل قرار داشت، اما با انتشار برخی اسناد و خاطرات، اکنون به اندازه ای که تصویری دقیق تر از آن به دست دهیم، به وجود آمده است.
فصل ششم و هفتم، به فرایندی در شرایط داخلی و خارجی اشاره دارد که همه دست به دست همه می دهند تا حضور او در انقلاب جنگل با ناکامی رو به رو شده و زمینه ی تراژدی قتل او فراهم گردد.
در فصل هشتم، با مروری بر فعالیت حیدرخان و نقش او در بنیانگذاری اجتماعیون عامیون و جریان های سوسیال دموکراسی ایرانی، به تلاش کمینترن در مسدود کردن راه رشد درونزا، طبیعی و مستقلِ سوسیال دموکراسی ایرانی به عنوان یک جریان دگراندیش چپ پس از ورود بلشویک ها از دروازه ی انقلاب جنگل به ایران پرداخته شده است.
نویسنده در این پژوهش به هیچ وجه دستخوش رویکردی تمامیت خواهانه نبوده و مدعی آن نیست که روایت او از حیدرخان عمواوغلی تنها روایت واقعی ست و برآن خدشه ای نمی توان وارد کرد. تلاش نویسنده اما این بوده است که واقعی ترین روایت از زندگی و فعالیت یکی از اصلی ترین بنیانگذاران اجتماعیون عامیون و جریان چپِ ایرانی قبل از ورد چپِ لنینی – بلشویکی در ایران به دست دهد و به موازات این بررسی، نظریه ی مسدود شدن راه رشد درونزای سوسیال دموکراسی ایرانی را طرح کند که تا کنون کمتر به شکلی که در این نوشته آمده، طرح شده است. بی تردید این خوانندگان فرهیخته و نکته سنج این نوشته ی کوتاه هستند که داوری خود را در خصوص موفقیت نویسنده در ارایه ی روایت واقعی تر و نتایجی که از آن به دست داده، خواهند داشت.
منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ