یادی از ترانه و خالق سیا‌ابران

✍بهرام علیزاده

یکی از زیباترین وجاودانه‌ترین ترانه‌های گیل ودیلم، آهنگ و ترانه سیاابران است که با صدای زنده‌یاد پوررضا جاودانه شده است۰ ترانه‌ی این اثر فاخر گیلکی که در آواز دشتی است از زنده یاد مرتضی کریمی شاعر، ترانه‌سرا، نقاش و طراح صحنه است۰ این آهنگ توسط جاویدان یاد داریوش علیزاده تنظیم شده است۰

موسیقی گیلان به شدت مبتنی بر طبیعت است۰ این موسیقی از البرز و خزر ریشه گرفته است۰ “آواز دشتی=مایه دشتی با یای نسبت منسوب به دشت۰ از آوازهای ردیف موسیقی از متعلقات دستگاه شور(یکی از آوازهای چهارگانه متعلق به شور) تجمع گوشه‌های ردیف ‌دشتی در موسیقی قدیم مشاهده نمی‌شود و محصول قرن اخیر است۰ گرچه گوشه‌های آن در اطراف و اکناف کشور از ایام دور، ورد زبان محلی‌ها بوده است؛ مانند دشتستانی که مربوط به دشتستان فارس است و گیلکی که نامش وجه تسمیه‌اش را مشخص می‌کند۰ “(ستایشگر ،۱۳۹۱،ج۱ :۴۴۹)

آواز دشتی بین آوازهای چهارگانه شور شباهت بیشتری به شور دارد و از این رو می‌توان آن را فرزند خلف شور نامید. دشتی پرورش یافته در دشت‌ها و کوهپایه‌هاست. جاری شده در نی چوپان‌ها و روستائیان و صیقل خورده در لالائی مادران “وبه تدریج این نغمات که خود بیانگر احساسات لطیف روستائیان این آب و خاک می‌باشد و مورد پسند و قبول مردم شهر نیز واقع گردیده و رفته رفته به ردیف موسیقی ایران پیوسته است” (فخرالدینی،۱۳۸۲: ۲۴۸)

نغمه دشتی حزن و غمی غریب را در خود دارد. این نغمه “دستمایه آوازها و ملودی‌های محلی نواحی استان فارس، مازندران و گیلان است و رواج زیادی دارد. غم آن بیان زندگی ساده و بی آلایش و بیان سادگی احساسات روستایی است”(زاده محمدی،۱۳۹۱ :۴۷) و از این‌رو مورد توجه خاص عامه مردم است.

ترانه‌ی “سیاابران” از ترانه‌های شبانی (چوپانی) است. اصلی‌ترین نواهای مربوط به شبانان گیلان زمین دو دسته است:

۱_ترانه‌های منسوب به گوسفند چرانان

۲_ترانه‌های منسوب به گاوچرانان یا گالش‌ها.

“از مهمترین نغمات گوسفند چرانان می‌توان گوسفند دوخان، گوسفند هگردان، ولگ سری، زرده ملیجه، گلن‌کشی، غربتی، رضاخانی، قاسم‌آبادی و شرفشاهی اشاره داشت که با نی مخصوص محلی به نام لله نواخته و خوانده می‌شود۰”(جاوید،۱۳۹۳: ۱۲۶)

گالشان که شبانان کوچ‌نشین هستند در ارتفاعات ۶۰۰ تا۱۲۰۰متری که مشرف بر روستاست؛ روزگار می‌گذرانند و در شش ماه سرد سال به دامنه‌های ۱۰۰ تا ۶۰۰متری که در جنگلهای پایین‌تر و چپرهای ابتدایی باز می‌گردند. (همان:۱۲۶) زحمت دامداری تالش‌ها و گیلکان را بیشتر از همه این شبانان(گالش‌ها) برعهده داشته‌اند و از این‌رو بسیار قوی بودند. “از مهمترین ترانه‌ها و تصنیف‌های گالشی و گیلان می‌توان به لاکودانه، عزب لاکو، هیبه، هالی آوه، زرنگیس، جوان دیلمانی یاغی و ابوی، رعنا، شورته ماشل زه، می‌خون تی مار گردن، لیلی‌جونه، جونه دوستی بی، دراز ترمونه جون، وای خدا خوردتاب اشاره نمود. هنگامی که تاریخ این نغمه‌ها را بنگریم به نقطه‌ای می‌رسیم که در گیلان کشت نیل و نیشکر ممنوع شد (همان :۱۲۶) در این زمان است که کشت چای در سال ۱۳۱۹ ه ق منجر به نابودی زراعت و قحطی و مرگ و میر گاوها می شود.

“سیاابران” محصول سختی‌هایی است که در دهه‌های بعد هم امتداد می‌یابد، دلهره از دست دادن شغل و روزی در سرتاسر ترانه “سیاابران” حضور دارد این ترس از بُعد روانی چوپان را خشمگین و به سمت‌و‌سوی نفرین می‌کشاند. از شاخصه‌های بارز این ترانه که ریشه در نوع زیست ترانه‌سرا نیز دارد ظلم ستیزی به دور از شعار و وفادادارانه نسبت به جوهر شعر است این ظلم ستیزی ترانه را علاوه بر نماد رنج چوپانان و مردم این سامان، نماد ظلم ستیزی نیز کرده است. نوع درک زنده یاد علیزاده و خوانش همراه با درک و ادای درست زنده‌یاد پوررضا این خصیصه را پررنگ‌تر می‌کند. گام بلند‌تر گرفتن”کن تموم بونا ای زمستانای”و متناسب‌خوانی سایر پاره‌ها گویای این ویژگی است ورگ(گرگ) علاوه بر گرگ طبیعت می‌تواند نماد ظالمان باشد همینطور شب نماد دوره استبداد و غیره.

استادپوررضا ضمن ذکر خاطره‌ای این آهنگ را محصول گشت‌و‌گذار خود با دوستی هنرمند در دهه چهل در رحیم‌آباد و اشکورات و در نتیجه برخورد با چوپانی به نام فرج و شنیدن زمزمه‌های آن چوپان اهل دل و درد کشیده می داند۰. زمزمه‌های فرج ریشه در دردهای پدران و چوپانی آنها در گستره‌ی کوه سماسوس و ماجراهای آنان داشته است؛ مسیری که با زدن گرگ به گله و دشواری‌ها همراه بوده، این زمزمه‌ها با سپردن آن توسط جناب پوررضا به مهندس مرتضی کریمی در ترانه‌ی زنده‌یاد کریمی در لباس واژه‌های موزون، جلوه‌گر و به تصویر کشیده می‌شود. کلیت شعر موزون؛ اما یکسره از عروض سنتی پیروی نمی‌کند. وزن، مثل قافیه در اختیار ملودی و همان زمزمه است در تمام شعر شاهد تکرار رکن”مستفلن‌فع”(بحررجز) هستیم.

ذهنیت تصویرگرای کریمی در عینیت‌‌بخشی و روایت‌گونه کردن ترانه و گذراندن آن از صافی ضمیر و عاطفه سرشار شاعر، همه و همه در اثر‌گذاری آن بر مخاطب موثرند؛ ضمن آنکه آهنگ اثر ریشه در دهها سال زمزمه‌ی فرج و تبار او در کوه دارد؛ نکته ‌ای که مرحوم پوررضا هم به آن اشاره دارند، جنبه آوازی و آمیخته به عرفان زمزمه‌ی فرج و عدم پایبندی او به ضرب دارد؛کاری که با تنظیم زنده‌یاد داریوش علیزاده بر ترانه مرحوم مهندس مرتضی‌کریمی جنبه‌ی ریتمیک آرام می‌گیرد. مرحوم علیزاده با گذاشتن پیش‌درآمد و جواب‌های زیبا و وفادارانه بر کلام، بر زیبایی و گیرایی اثر می‌افزاید. در این میانه ویژگی‌های منحصر به فرد صدای مرحوم پور‌رضا، ادای زیبای کلمات و لحن چوپانی و لطیف و تلفیق درست معنایی ترانه با موسیقی ستودنی‌ست. دردهه هشتاد در همایش کانون شاعران لشت‌نشا با حضور استاد پوررضا، زنده یاد احمد برزیگر معلم نام آشنا، دلسوخته و هنرمند لشت‌نشایی همراه با تایید حضار قریب به مضمون خطاب به استادپوررضا می‌گوید: به خدا کسی نمی‌تواند آواز دشتی را مثل شما بخواند. این سخن نمود دیگر از همان تعبیر است که فرج، چوپانِ دل آگاه اشکوری بی‌هیچ اغراقی و با یک بینش درونی خطاب به پوررضا در برخورد اولیه درحالی که هنوز استاد خودش را معرفی نکرده، می‌گوید که تو نمی‌توانی این آهنگ را بخوانی. استاد می‌پرسد پس که می‌تواند، فرج می‌گوید پوررضا. ترکیب‌بندی خاص سازها و توجه به حال‌و‌هوای زیست‌بوم در ملودی، نی چوپان، صدای زنگوله و فضای ابری در پیش‌درآمد، حال وهوایی همراه با شوق شنیدن ودلهره را به ذهن مخاطب متبادر می‌سازد. همانطور که اشاره شد ترانه سیاابران برروی ملودی ساخته شد و ضمن داشتن ساختار عروضی کاملا از آن ساختار تبعیت نمی‌کند”چراکه هرگونه تغییر و تبدیل و حذف ارکان دراین ترانه‌ها برای مطابقت با ملودی است۰”(کریمی ،۱۳۹۳ :۱۳۹).

زنده یاد کریمی به تناسب حرفه، انگار درحال صحنه‌آرایی است، آنگونه که مرحوم پوررضا اشاره دارد”گویی بدون توجه به بافت آهنگ بعدی، مقام آن را می‌شناسد، یعنی با عاطفه سبزی که داشت مدام در این‌گونه مواقع از چشمان او اشک سرازیر می‌شد”(عباسی،۱۳۲:۱۳۹۰) چیزی که مشهود است این است که تنظیم و ترانه بعداز شنیدن زمزمه و ملودی اصلی شکل می‌گیرند. ترانه هشت بیت دارد همراه بیت ترجیع که بیت چهارم و هشتم قرار دارد و با صدای بم تکرار می‌شود و در آن از زبان چوپان دردانه‌هایش را نام می‌برد و در هاله‌ای از التماس و در ماندگی دوبار تکرار می‌شود: بزهای من، گوسفندان من و بره‌ها ی من: “می بوزکانای می‌گوسندانای می‌وراکان” مجموعه‌ای از موسیقی در ذات واژه و موسیقی‌های درونی و کناری را در ترانه شاهدیم. این حرکت صدا، همراه با مکث بعد از هر دو رکن کاملا با موسیقی تلفیق شده و عجین است. در بیت اول این مکث بعداز سیاابرانای و باد و بورانای شنیدنی است، لحن خطابی و خبری چوپان در این قسمت بیشتر جنبه وصفی دارد، در این توصیف ابرهای سیاه و باد و بوران درحال پدیدار شدن هستند و ستاره‌ای در آسمان نیست، در مصرع دوم چوپان با استفاده از یک بیان روایی واز زبان سوم شخص و دانای کل با یک چرخش به سرعت وارد روایت اول شخص می‌شود و می‌گوید: می‌ترسم گرگ به گله‌ام بزند وای بزها و گوسفندانم در خطرند. در این بخش از مصراع دوم، تمهیداتی برای ترجیع (می‌بوزکانای می‌گوسندانای می وراکان )می‌آید. شاعر در این بخش، مقدمات را چونان نقاشی تصویرگری می‌کند یا به تناسب دیگر حرفه‌اش (دکور سازی) دکوری از واژه‌ها می‌زند که در آن ابرهای سیاه در حرکتند و هوا تاریک است، درحالی که باد زوزه می‌کشد، زوزه‌ای که به صدای گرگ نزدیک‌تراست، تا سگ:

سیاابرانای باد و بورانای ستاره دینه‌ می آسمان/ترسم ورگ دکه می کولامانای وای می بوزکانای می گوسندان؛ واج‌آرایی حرف الف در بیت اول، ضمن ایجاد موسیقی و کمک به قافیه ناظر است به اشاره به بالا؛ همچنین می‌تواند برآسمان و قله‌ی کوه دلالت داشته باشد

در بیت دوم با جمله‌ای به اصطلاح به صورت استفهام یا پرسش انکاری روبرو می‌شویم، چوپان با تردید از سختی و سنگینی بارش برف می‌نالد که این برف و بارش را پایانی نیست، هنگامه ای که آفتاب چتر مهرش را بر چاک چاک کوه بگسترد و بتابد: کن تموم بونه‌ بونا ای زمستانای برف و توفانای بادو‌بوران/آفتاب دتابه سبز چاکانای کوه وکومانای دشت ودامون.
بیت سوم دارای دوفضای متفاوت معنایی در مصراع اول ودوم است ؛چوپان درمصراع اول امیدواری خودرا که در مصراع دوم بیت دوم پررنگ تر بود ؛در مصراع اول بیت سوم امتداد می دهد و می گوید در این صورت در بهار ،گل سرخ در می آید و بره هایم (وراکان) مع مع می کنند در یک چرخش آنی در همان ملودی در مصراع دوم، این فضا به ناامیدی می گراید:گرگها ی گرسنه (وشنا ورگانای) در کمین هستند و می ترسم دراین حالت ،مبدل به چوپان بدون مزد وبه اصطلاح گیلانی ها” بی موزدو مواجب” شوم.

بیت چهارم همان بیت ترجیع است که با یک ملودی دردناک وبم ،آه و زاری و ترس همراه با امید را به مخاطب القا می‌کند. انگار چوپان آهی می‌کشد و می‌خواند: آه بزهای من(می‌بوزکانای) آه گوسفندان من (می‌گوسندانای) آه بره‌های من (می وراکان ) و این مصراع با آن اضلاع سه‌گانه نعمت (بزها، گوسفندان وبره‌ها) دو بار تکرار می‌شود.

در بیت پنجم برای اولین بار قافیه در مصراع دوم وجود ندارد و ساختارآن به ظاهر به صورت متوالی در هم می‌شکند در این قسمت تا پیش از بیت ترجیع با پنج مصراع روبرو هستیم. چوپان به خدا پناه می‌برد و از درگاه او مدد می‌طلبد.

چوپان به خدا پناه می‌برد و از درگاه او مدد می‌طلبد. در چهار مصراع از پنج مصراع جز در مصراع سوم از لفظ خدا (خودا) بهره می‌برد و البته این مصراع هم خطاب به خداست. چوپان حالت خواهش و تضرع به خود می‌گیرد و در مصراع اول می‌گوید: خودا می کولامه شب بیگیته جور کلهتانم ورف بیگیته(خدایا تاریکی و شب بر آغل من سیطره پیدا کرده و برف بر آغل یا کلهتان من نشسته) در این مصراع از غم خود می‌گوید و از پر شدن دل مالامال از دردش و به یزدان التجا می‌جوید، این التجا در مصراع بعد به نفرین گرگ‌ها ختم می‌یابد. در مصراع دوم می‌گوید: بوز گالش دیل غم بیگیته می دیل تورا بو ای خودا جاِن (قلب گالش تنهایی مثل مرا غم فرا گرفته و دلم دارد دیوانه می‌شود) در مصراع سوم شاهد دو لخت هستیم در لخت اول با لحن پرسش انکاری آرزوی پایان زمستان را دارد و در لخت دوم بانفرین، آرزوی مرگ گرگ‌ها رادارد: کن خوانه بشون ای زمستان آتش ییگیره جون ورگان(چه زمان می‌خواهد این زمستان پایان بپذیرد الهی! آتش به جان گرگ‌ها بیفتد) در مصراع چهارم و پنجم که با یک ملودی پیش از آخرین ترجیع و البته با لحنی متفاوت عینا تکرار می‌شود، چوپان از عبارت: خودا تو بدار(خدایا خودت نگهدار) پیش از بیت ترجیع استفاده می‌کند و ترانه و آهنگ با بیت ترجیع و تکرار آن به پایان راه می‌رسد.
زایش (به اصطلاح گیلان بزاروج)این ترانه سرای نامی (مهندس مرتضی کریمی) در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در روستای کیاسج محله رحیم‌آباد رودسر در بافتی روستایی و البته متاثر از روایت‌ها و زندگی کوه نشینان اتفاق افتاد. “پدرش از کشاورزان زحمتکش منطقه بود وی از زمان کودکی به هنرهای تجسمی و نقاشی و مجسمه سازی، موسیقی و شعر و تئاتر علاقه وافری داشت. “(کوچکی زاد،۱۳۸۸: ۱۷۸) این هنرمند مردمی ضمن تحصیل مقدماتی و ابتدایی در رحیم آباد، دیپلم نقاشی خود را از هنرستان پسرانه تهران اخذ نمود. سپس وارد دانشگاه هنرهای تزئینی شده و لیسانس و فوق لیسانس خود را در آن دانشگاه اخذ نمود. تخصص او در زمینه طراحی و آرایش صحنه تئاتربود. وی علاوه بر هنر طراحی و آرایش صحنه، در زمینه شعر و ترانه‌سرایی نیز دستی داشت. کریمی در زمینه‌ی طراحی دکور در وزارت فرهنگ‌وهنر، تالار رودکی، تلویزیون ملی، و تلویزیون مرکز گیلان فعالیت کرد. وی در زمان دانشجویی نمایشگاه‌های انفرادی خود را با سرپرستی جلال آل احمد برگزارنمود. پایه‌گذار اولین دوره‌های آمادگی کنکور هنر در گیلان مهندس کریمی است. “یکی از آخرین کارهایش شعری به مناسبت سوگ درگذشت هنرمند محبوب گیلان شادروان سیدعلی زیباکناری می‌باشد که در چهلم آن شادروان قرائت گردید” (همان :۱۷۸)

ترانه سیاابران واگویه‌ی دردهای یک چوپان گیلانی و آلام و رنجهای مردم کوه‌نشین و رویاهای آنان است ؛ آن‌سان که مردمان جلگه نیز با آن همذات پنداری کرده و به واسطه نبوغ آهنگساز و جنس صدای جاویدان یاد پوررضا، مرزهای جغرافیایی گیلان را در نوردیده است ۰
زنده یاد کریمی که اخلاقی ستوده و قلبی مهربان داشت؛ در قالب‌های نو و کلاسیک شعر می‌سرود وترانه‌هایی جز سیاابران را نیز از خود به یادگار گذاشت که درمجموع ده ترانه‌ی ایشان اجرا شده است. از ترانه‌های او به جز سیاابران می‌توان گداعلی، همیشه بهاره گیلان، سمن قاطر، ماشین‌باری، یه قل دو قل، امیر خان تی‌جلودار، کله‌خوک، ورزا‌جون و مشت میرزا را نام برد. خدمات فرهنگی و شخصیت زنده‌یاد کریمی در گیلان زبانزد بود. وی بعداز ۶۷ سال زندگی؛ در اردیبهشت ۱۳۸۲ دچار ایست قلبی شد و دوستان و خانواده‌اش را در بهت و اندوه جانگزا تنها گذاشت و سرانجام در سلیمانداراب رشت در جوار نام‌آوران گیلانی به خاک سپرده شد.

منابع:
جاوید،هوشنگ (۱۳۹۳)،آشنایی با موسیقی نواحی ایران،چاپ دوم ،تهران:نشر سوره مهر.
زاده محمدی،علی(۱۳۹۱)،موسیقی شهودی و شیدایی ایران،تهران :نشر شباهنگ.
ستایشگر ،مهدی (۱۳۹۱)،واژه نامه موسیقی ایران زمین،ج۱،تهران تهران :نشر اطلاعات.
عباسی،هوشنگ(۱۳۹۰)،آوازی به زلالی باران،رشت :نشر بلور.
فخرالدینی ،فرهاد(۱۳۹۲)،تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران،تهران :نشرمعین.
کریمی ،سعید(۱۳۹۳)،مبانی ترانه سرایی،تهران:نشر فصل پنجم.
کوچکی زاد،کریم(۱۳۸۸)،تاریخ موسیقی گیلان،رشت:نشرگیلکان.

 

منبع: کانال گیله برازه

یک پاسخ ارائه کنید