میرزا کوچک خان جنگلی

الحمد لله رب العالمین وصلى الله على سیدنا و آله اجمعین عرایضی را که میخواهم تقدیم نمایم با یک سؤال آغاز میکنم.

سؤال اینست:

همه می دانیم که در این صد سال اخیر یعنی از اوائل سده چهاردهم هجری قمری تا زمان حاضر نهضتها انقلابها، قیامها و اقدامهای متعددی توسط روحانیت شیعه انجام شده مانند نهضت تنباکو به رهبری میرزای شیرازی بزرگ، پس از آن قیام مشروطیت، و بعد از مشروطه داستان شیخ شهید حاج شیخ فضل الله نوری، و پس از آن انقلاب عراق که به رهبری روحانیت عراق و مرحوم میرزای شیرازی کوچک (مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی انجام شد بعد داستان مرحوم ،مدرس قیام مرحوم خیابانی قیام میرزاکوچک خان جنگلی، و در سالهای اخیر قیام آیه الله کاشانی و مسأله ملی شدن نفت و بعد داستان فداییان اسلام یعنی نواب صفوی و همفکرها و همراه‌هایش، و سپس انقلاب با عظمت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه اینها قیامها و اقدام‌هایی است که توسط روحانیت ترتیب داده شده و انجام و دنبال شده است و همه مورخان معاصر دخالت روحانیت را در این نهضتها قبول دارند.

اما هنگامی که به تاریخ مدون این انقلابها مراجعه میکنیم متأسفانه می بینیم ازقصه تنباکو گرفته تا داستان فداییان اسلام و مرحوم نواب صفوی هرکدام که در تاریخ بیان شده کنارش حرفهایی زده شده که یا اصل آن قیام و نهضت را زیر سؤال برده و یا تا حدی نقاط ابهام در آن ایجاد کرده اند به طوری که برای خواننده بی اطلاع یا کم اطلاع این سؤال مطرح می شود که آیا اصلا این نهضت ها کارهای صحیح و مفید و مشروعی بوده یا نه؟

مثلاً در داستان نهضت تنباکو که همه میدانیم نهضتی بوده صد درصد اسلامی و مفید، روحانیت آن زمان به رهبری مرحوم میرزا محمدحسن شیرازی (میرزای بزرگ) آن را انجام داده و برای قطع ید بیگانگان و کوتاه کردن دست اجانب بسیار مؤثر بوده، و این مطلب از نظر ما جزو بدیهیات است هنگامی که به تاریخ هایی که این قضایا را نوشته‌اند مراجعه میکنیم میبینیم کنارش یک چاشنیهایی دارند که گاهی اصل مسأله و گاهی برخی از فروع آن را و گاهی مؤثر و مفید بودن آن را زیر سئوال می برد. مثلاً در باره فتوای معروف میرزای شیرازی الیوم استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان است هنگامی که به تواریخ مراجعه میکنیم میبینیم گاهی اینطور می نویسند: آیا ایــن فتوی را میرزا صادر کرده یا از تهران کسی این فتوی را منتشر نموده و بعداً میرزا آن را تأیید کرده است؟ و آیا این کار خود میرزا بوده یا نقشه اش را از تهران کشیدند و ترتیب دادند و ایشان در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت؟ و یا باز در برخی از تـواریــخ می نویسد این کاری که توسط میرزا و روحانیت آنروز انجام شد با غرامتی که انگلیس از دولت آن روز گرفت به نفع ایران نبوده بلکه به ضرر بوده است با اینکه عرض شد از نظر ما به نفع اسلام و ایران بودن آن جزو بدیهیات است.

و همینطور تک تک این قصه ها را که در تاریخ میخوانیم می بینیم کنارش حرف های مشکوک و زننده ای آمده است مثلاً شیخ شهید مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری در برخی کتابها جوری معرفی شده است که گویا ایشان حامی شاه قاجار و مروج دربار وستمهای آنان و تحت الحمایه برخی از دول بیگانه بوده است و همچنین درباره سایر قیام‌ها و اقدام‌های روحانیت مطالبی میگویند که یا قداست آن قیام را از بین ببرند و یا قداست آن را کمرنگ جلوه دهند سؤال من این است: چه شده این نهضت‌ها که یکی هم همین نهضت مرحوم میرزا کوچک خان است که راجع به ایشان هم حتماً ملاحظه فرموده اید چه حرفهای نادرستی زده شده چه قضاوتهای غیر واقعی علیه ایشان شده با اینکه ما میدانیم اسلامی بوده و هیچ ریشه ای جز اسلام، جز قرآن، جز خدا، جز پیامبر نداشته، در تواریخ جوری منعکس شده که اگر یک آدم بی اطلاع این تاریخ‌ها را بخواند دست کم بعد از خواندن مردد میشود که آیا این قیام‌ها و اقدام‌ها کارهای درستی بوده یا نه؟ کارهای مفید و به صلاح مملکت بوده یا نه، اکنون که سؤالم تا حدی روشن شد به پاسخ آن می پردازم

سر این مطلب آن است که متأسفانه از روز اولی که روحانیت، مسلمانها، بچه مسلمانها حوزه های علمیه شروع کردند علیه ظلم استبداد، استعمار واستکبار حرفی بزنند علیه بیگانگان اقدامی بکنند و نگذارند بیش از پیش بر ممالک اسلامی مسلط باشند و دست تسلط آنان را قطع کنند خودشان تاریخ این کارهای خود را ننوشتند بلکه دیگران نوشتند و باید عرض کنم هرچه خواستند نوشتند نه هر چه لازم و صحیح و و مطابق با واقع بود. و این همان هشداری بود که بارها امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می داد و می فرمود خودتان باید تاریخ انقلابتان را بنویسید و از همین حالا بنویسید و نگذارید دست دیگران بیفتد دست دیگران که افتاد چون با اسلام خوب نیستند با روحانیت خوب نیستند از روی غرض ورزی مطالبی مینویسند و انقلاب را بد جلوه میدهند و یا به خاطر اینکه تحت تأثیر القائات بیگانگان هستند انقلاب را خوب درک نمی کنند و آن را تحریف نموده و وارونه جلوه میدهند.

هنگامی که برخی از کتابهای راجع به نهضت تنباکو را مطالعه میکردم دیدم نویسنده آن با اینکه ایرانی است، خودی است، در صدور آن فتوای معروف از مرحوم میرزای شیرازی اظهار شک و تردید میکند و میگوید آیا آن فتوی از میرزا هست یا نه؟ آنگاه برای این اظهار شک و تردید سند ارائه میدهد و میگوید از اسناد باقیمانده در سفارت انگلیس چنین بر می آید که این فتوی را میرزا صادر نکرده است.

پیدا است کسی که بخواهد تاریخ نهضت تنباکو را بنویسد و مصدر ومدرکش حرف خود انگیسی ها باشد یعنی همانهایی که میرزا با آنها در افتاده و مردم با آنها در افتاده اند نوشته او نمیتواند قابل اعتماد باشد.

به نظر بنده داستان مرحوم میرزا کوچک خان جنگلی هم دقیقاً گرفتار همین بی توجهی شده است. اگر در کتابها درباره او قضاوتهای گوناگون شده، و حرفهای مختلفی گفته اند به خاطر اینست که از روز اول خودیها تاریخ این نهضت را ننوشتند و بعضیها هم که خواستند بنویسند با فاصله چند سال آن هم با ملاحظاتی که میکردند چون همانطور که میدانید برخی از نویسندگان تاریخ نهضت جنگل و میرزا کوچک، خودشان گرفتار خودسانسوری بوده‌اند و به اقرار خودشان مطالب را خودشان سانسور میکردند و با خود میگفتند چه مطلبی را بنویسیم و چه را ننویسیم، چه صلاح است و اجازه چاپ میدهند و چه صلاح نیست و اجازه چاپ نمیدهند. پس اولاً دیر شروع کردند به نوشتن و در این فاصله بسیاری از مطالب حذف و محو شد بعد هم که شروع به نوشتن شد هر مطلبی را ننوشتند، و من اینجا مجبورم این مطلب را عرض کنم نهضتهایی که اساس اسلامی دارد یعنی تکیه اش فقط و فقط به قرآن و اسلام است تاریخ نویسش باید از یک روحیه اسلامی خیلی قوی برخوردار باشد زیرا در غیر این صورت نمیتواند آن نهضت را آن جوری که هست منعکس نماید. یک نهضتی که پایگاه ،اسلامی قرآنی دارد کسی باید تاریخش را بنویسد که او هم اساس را اسلام بداند پایگاه را قرآن بداند. باور کرده باشد که این آقا برای اسلام و قرآن خودش را اینقدر به زحمت انداخته است وگرنه خیلی ساده قضایا را به صورت مادی توجیه و تأویل می کند.

این بود مقدمه عرایضم که طولانی هم شد اما موضوعی که میخواهم با اتکاء با اسناد معتبر در این محفل بزرگ عنوان کنم اینست که میرزا کوچک خان یک مسلمان معتقد، یک روحانی مؤمن بوده و قیام او یک قیام اسلامی و در راستای سایر قیامهایی است که فقط و فقط منشأ دینی داشته و اینست برخی از دلیل ها و گواههای آن

سند اوّل اعلامیه ای است به قلم خود میرزا کوچک، این اعلامیه، میرزا و روحیه اسلامی او را تا حدی به ما میشناساند و گفتار آنان را که میخواهند قیام او را فقط برای آزادی توجیه کنند باطل میکند این اعلامیه با عنوان «تمنا» در روزنامه جنگل چاپ شده است

یکی از علل خرابیهای ما تقید به القاب و احترامات بی مأخذ صوری است که غالباً تمایل به آنها تولید مفاسد کثیره میکند هر کس که دو قدم در راه اصلاح مملکت برداشت و یا دو کلمه برای آزادی ملتی نطق و تحریر کرد و یا دو روزی به خدمات نوع خود مشغول شد فوراً یک لقب و یا عنوان بزرگی از خود یا دیگران باو چسبیده و همان سبب کبر و غرور گشته بلکه تهیه وسائل و تجملی که لازمه آن لقب است آن را از طریق حق وصواب منصرف میکند کسی که مقصودش خدمت به وطن وملّت، ونیتش خالص است نباید مقید به این پیرایه ها گردد. این بنده که شاید اغلب بدانند قصدم خدمت به دیانت و ایرانیت است نه برای تحصیل جاه و جلال از عموم تمنا میکنم که از القاب معموله معافم داشته و به همان اسم خودم مخاطبم دارند و در این کار منتی بزرگ بـر کوچک بگذارند کوچک جنگلی

آیا این همان جمله ای نیست که امام خمینی رضوان … تعالی علیه می فرمود که به من بگویید خادم، نه رهبر.

آری طرز فکر یک مسلمان اصیل و معتقد اینست که چون من میخواهم برای اسلام کار کنم باید نیتم خالص باشد و حتی از مردم توقع لقب هم نداشته باشم.

سند دوّم: مطلبی است که باز از روزنامه جنگل نقل میکنم. این یادداشت علاقه میرزاکوچک و جنگلی ها را به روحانیت و مراجع تقلید آنروز منعکس می سازد قدرت وسطوت ملی از راه دیانت و امانت یک وقت به عهده کفایت شیخ کاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل و آقا سید عبدالله بهبهانی شهید و میرزای شیرازی شهیر بود که نام نامیشان تا ابد در دفتر هواخواهان آدمیت ثبت است. و امروز نعم البدل و یادگار آن ستونهای دیانت که مغزهای مقدس ایشان مربوط به سیاست نیز هست امثال آقای شیخ الشریعه آقای میرزا حسین نائینی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی آقا سید علی داماد فاضل ممقانی آقا سید محمد طباطبائی مهاجر معروف، آقا سید محمد بهبهانی نعم الخلف مرحوم آقا سید عبدالله شهید بهبهانی و حاج آقا نورالله اصفهانی. و آنها که صرف مجسمه ترویج شرایع و دین اسلامند امثال آقا سید محمد کاظم یزدی آقا میرزا محمدتقی سامرائی ،شیرازی آقای صدر اصفهانی است که در مقام احتیاج حبل المتین شرع و شریعت در کف آهنین آنها است».

در این مقال می بینیم که حتی از آقا سید محمدکاظم یزدی صاحب عروه که به هر علتی در امور سیاسی دخالت نمیکرد و از مخالفان سرسخت مشروطه بود تجلیل می شود با اینکه طبع یک طلبه و روحانی انقلابی یک مسلمان انقلابی ایجاب می کند که با هر روحانی و آخوند که کار او و امثال او را تصویب نمیکنند مخالف باشد و نعوذ بالله اهانت کند همانطور که در دوران مشروطه این چنین بود و مثلاً علیه همین صاحب عروه رحمه الله علیه، افراد داغ انقلابی بی پروا مطالبی میگفتند از اینجا به این نتیجه می رسیم که میرزا و جنگلیها یک روحیه اسلامی و علاقمند به روحانیت و علماء و مراجع داشتند که حتی در بحبوحه گرمی بازارشان به آقایانی که با آنها هم صدا نبودند چون آنها را پاک و منزه میدانستند هیچگونه اهانتی نمیکردند بلکه تجلیل و احترام هم می نمودند و این نشانه پابند بودن به احکام اسلام میباشد آری از این قبیل یادداشت ها می فهمیم که میرزا کوچک یک روحانی علاقمند به روحانیت و مراجع تقلید است و اقدام او بر اساس برنامه های اسلام و صاحب اسلام است.

سند سوم پاسخ میرزا کوچک است به یکی از بیگانگان که به او گفت: اگر تو را در محکمه الهی حاضر کنند و بگویند این تلفات را مسئول کیست چه جواب میدهی؟ پاسخ میرزا اینست: در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند مسلمین باید به مدافعه برخیزند ولی دولت انگلیس فریاد میکشد که من اسلام و انصاف نمیشناسم باید دول ضعیف را اسیر و آزار و کشته مقاصد مشئوم خود سازم… با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت کشورم سعی کنم گو آنکه کرورها نفوس ونوامیس ومال ضایع شود در مقابل جوابی را که موسی به فرعون و محمد صل الله علیه واله به ابوجهل و سایر مقننین و قائدان آزادی و روحانی در محکمه عدل الهی دهند من میدهم. امام خمینی رضوان به تعالی علیه می فرمود در قرآن داستان موسی و فرعون و ابراهیم و نمرود و امثال اینها بی خود مطرح نشده اگر داستان موسی و فرعون در قرآن آمده برای این بوده که مردم بدانند باید در مقابل فرعونها بایستند و قیام کنند به نظر می رسد مرحوم میرزا کوچک همین مطلب را در جواب آن بیگانه میخواسته بگوید یعنی قیام خود را در راستای همان قیام های الهی دانسته و گفته اگر ایراد و اشکالی باشد باید نعوذ بالله به پیامبران هم ایراد باشد و هر جوابی آنان دادند من میدهم زیرا کار من هم در راستای کار آنها است.

سند چهارم: من فکر میکنم اولین کسی که درباره میرزا کوچک خان چیزی نوشته مرحوم دهخدا است و این نوشته از یادداشتهای اصلی دهخدا است نه اینکه بعدها اضافه شده باشد. و تا آنجا که بنده خبر دارم دهخدا طرز فکرش جوری نبوده که بخواهد از روحانیت یا روحانیون دفاع کند بلکه شواهدی در دست است که گاهگاهی با آنان معارضه هم میکرده و بالاتر اینکه گاهی تحقیر هم می نموده است البته لغت نامه ایشان خدمتی است به فرهنگ ما و هیچ کس منکر این خدمت نیست اما روحیه اش روحیه ای نبوده که روحانیت را ترویج کند ایشان در این یادداشت چنین آورده است: «میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان بود که با میرزا کریم خان و سردار محیی الدین برای بیرون کردن محمدعلی شاه به تهران آمد او سربازی بی نهایت شجاع بود. اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی سال مینمود در نهایت درجه معتقد به اسلام و به همان حد نیز وطن پرست بود شاید آن هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است و دفاع از او را واجب میشمرد نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمیشد از تمام محرمات دینی مجتنب بود لیکن در دین خرافی بود چرا که همه کارها از فعل و ترک با استخاره سبحه و یا قرآن میکرد آنگاه که در تهران بود لباس عادی داشت وریش خود را نمی تراشید چه آن را خلاف شرع می شمرد قانع و بی طمع بود… همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم میکرد… میگفتند در اوّل طلبه دینی بود و مقدماتی از عربی وفقه می دانست رحمه الله علیه».

این نوشته مرحوم دهخدا یکی از اولین سندهایی است که می تواند اسلامی بودن نهضت میرزا کوچک را تأیید و تثبیت کند عرض کردم دهخدا آنجور نیست که بخواهد از یک روحانی ترویج کند در همین نوشته هم بالاخره نیش خود را زده و چون میرزا در کارها با خدا مشورت میکرده او را خرافی دانسته است ولی در عین حال میگوید او یک مسلمان مقید متشرع پایبند به احکام اسلام است قضاوت دهخدا اینست که میرزا در نهایت معتقد به اسلام بود و اگر به مملکت هم علاقه داشت شاید به خاطر اسلام بود و از همه گناهان اجتناب میکرد و حتی ریش تراشیدن را چون خلاف شرع میدانست انجام نمی داد.

سند پنجم ملک الشعراء بهار در تاریخ مختصر احزاب می نویسد:

مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالباً استخاره میکرد. جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات در مدارس رشت به تحصیل مشغول بود و عمامه به ســر داشت بعد از انقلاب مشروطه در سنه ١٣٢۶ هجری قمری که در گیلان بر ضد محمد علی شاه و استبداد صغیر قیامی شد جمعی از طلاب و جوانان هم به آن قیام پیوستند که یکی از آنها مرحوم میرزا کوچک خان بود. میرزا با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بین الملل تشکیلاتی در شهر و در جنگل فومن به نام اتحاد اسلام راه انداخت.

سند ششم در کتابی که در شرح حال مرحوم سید حسن مدرس نوشته شده از مذاکرات مجلس شورای ملی آن روز چنین نقل شده که مرحوم مدرس گوید: عقیده من اینست که خیابانی آدم خوبی بود… بازهم میخواهم عرض کنم کوچک خان هم آدم خوبی بود… و نیز در پاسخ این استفتاء آیا محاربه با جمعیتی که پنج سال است به نام اتحاد و اسلام و جنگلیها در حدود گیلان قیام کرده و عملاً خود را به تمام اهالی ایران معرفی نموده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملکت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام و قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمیعتی که در تحت تأثیر دیگران نبوده و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتکاء و اتحال داشته و حقیقتاً موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد آیا محاربه با این جمعیت در حکم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟».

مرحوم مدرس در جواب نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم حقیر از آقا میرزا کوچک خان و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدس، مسجل بر هر مسلمانی لازم، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند پر واضح است که طرفیت و ضدیت محاربه با همچو جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است. جمادی الثانیه ۱۳۳۸ حسن بن اسماعیل طباطبائی»

توجه دارید که در همان بحبوحه ای که میخواستند بگویند میرزا یاغی و طاغی است میخواستند او را آشوبگر معرفی کنند مرحوم مدرس از او دفاع میکند و درباره او و اقدامش چنین عباراتی را میگوید و می نویسد.

سند دیگر: مرحوم فخرایی در مصاحبه با کیهان فرهنگی میگوید: میرزا آدم معتقدی بود خیلی به اسلام عقیده داشت هیئت اتحاد اسلام درست کرده بود که ۲۷ نفر عضو این هیئت بودند و اغلبشان هم از روحانیون بودند او هیچ کاری بر خلاف شرع انجام نمی داد دقت کنید.

این بود بخشی از شواهدی که بخوبی روشن میکند قیام میرزا کوچک خان براساس اسلام و در راستای قیامهای اسلامی و مذهبی است و این قبیل اسناد اصیل است که خط بطلان بر همه سمپاشی های که در کتابها چه از خودی چه از بیگانه شده میکشد در اینجا اصل عرایض من تمام شد اما یک مطلبی را لازم میدانم یادآوری کنم

هنگامی که ما از میرزا کوچک خان تجلیل میکنیم و میگوییم وظیفه است از چنین افرادی تجلیل شود توجه داریم که معصوم علیه السلام یک حساب دارد، مجتهد جامع الشرائط و ولی فقیه یک حساب دارد و افرادی مانند مرحوم میرزا کوچک یک حساب دیگر.

یعنی کسی نباید اصرار داشته باشد که تمام زوایای کارهای میرزا و جنگلیها را توجیه کند زیرا هیچ مانعی ندارد که اصل نهضت و قیام اسلامی باشد تکیه اش بر اسلام و قرآن باشد ولی یک گوشه اش هم اشتباهی رخ داده باشد و یا برخی از زوایای آن برای باشد و من فکر میکنم چون تاریخ دقیق این نهضت را در دست نداریم نقاط مبهم برای ماکم نباشد در هر صورت ما اصل قیام را تقدیس میکنیم نه همه جزئیات آنرا از باب مثال ما که قیام و اقدام آیه الله کاشانی را میستاییم با اینکه ایشان یک مجتهد جامع الشرائط بودند معنایش این نیست که تمام جزئیات کار ایشان را تأیید نماییم چه مانع دارد که برخی از ملاقاتهای ایشان را با شخصیتهای مشکوک اشتباه بدانیم در این مطلب حساب امام امت رضوان … تعالی علیه از دیگران جدا است دقت و مراقبت ایشان چیزی در حد معجزه است همه شنیدیم که در شرح حال امام اینطور گفته شد:

روزهای اول نهضت (سال۱۳۴۲) یک نفر که قدری رنگ وانگ حزبی داشت می خواست با امام ملاقات کند امام حاضر به ملاقات عمومی چه برسد به خصوصی هم نشدند و با آن بصیرت و دید عمیقی که داشتند می فرمودند اگر با اینها ملاقات کنم ممکن است همینقدر انگ حزبی بودن به نهضت ما بخورد.

دیگران غالباً چنین دقتهایی را نداشتند و خلاصه عرضم اینست که ما باید ریشه و اساس را بررسی کنیم و ببینیم قیام میرزا کوچک بر چه اساسی و در چه راستایی بوده است؟ نتیجه مطالعات و مراجعات ما اینست که قیام او در ردیف کار مرحوم مدرس، مرحوم کاشانی مرحوم نواب صفوی و در راستای کارهای میرزای شیرازی بزرگ و میرزای شیرازی کوچک بوده است البته با حفظ مراتب نباید گرفتار افراط و تفریط شویم یعنی کسی نباید قیام نواب صفوی را کنار قیام امام امت بگذارد و با هم مساوی بداند درست است که هر دو در یک راستا است اما این کجا و آن کجا و همچنین کسی نباید قیام میرزا کوچک خان را در کنار قیام و اقدام میرزای شیرازی قرار دهد و مساوی بداند. آری همه در یک راستا بوده و هدف عرایض بنده هم همین بود که با شواهدی اثبات کنم میرزا مسلمان معتقد و قیام و اقدام او برای اسلام و حمایت اسلام و مسلمین بوده است.

منبع: کتاب چهل مقاله رضا استادی

با تشکر از جناب سخایی مدیر کانال میرزایی ها

یک پاسخ ارائه کنید