نگاهی به دوران فعالیت گائوک (هوشنگ) در نهضت جنگل
دکتر فریدون شایسته
اشاره
همۀ منابع وقایع نگاری دورۀ نهضت جنگل ، از این شخصیت خارجی نام برده اند. محمد علی گیلک 14 بار، صادق مهرنوش 12 بار، ابراهیم فخرائی 8 بار، سعدالله درویش، 8 بار از او سخن به میان آورده اند. نویسندۀ این مقاله در صدد آن است که زمان ورود گائوک به نهضت جنگل، اقدامات وی و تحلیلی را که در مورد شخصیت، ملیت و علت همراهی وی را با سردار جنگل تا پایان حیات رهبری آن مورد نقد و بررسی قرار دهد.
الف) گائوک (معروف به هوشنگ) در منابع واقعه نگاری
خسرو شاکری تنها منبع ایرانی را که اطلاعاتی درباره او داده، گریگور یقیکیان ذکر می کند. (شاکری، 1386: 549).
این در حالی است که محمد علی گیلک از او هم سخن گفته است. محمد علی گیلک در انتهای کتاب خاطرات خود، در مورد کائوک (هوشنگ) ، می نویسد:
“ما نتوانستیم از ملیت و تابعیت گائوک، چیزی به دست آوریم. اگر چه می گفتند که مشارالیه، آلمانی است. ولی روس بودن او بیشتر به صحّت نزدیک بود، به هر حال روس یا آلمانی یا ملیت دیگر، این شخص تا آخرین نفس، با میرزا همراهی کرد وموقعی که دوستان میرزا یکی بعد از دیگری، او را ترک می کردند، گائوک، دوش به دوش او، کوه گردی و راهپیمائی می نمود. این شخص قبل از آن که به جنگل بیاید در اوایل جنگ بین الملل(1918-1914)، در اصفهان عضو ژنرال قونسول گری روس بود. پس از مدتی قلیل به تهران آمد و داخل بانک استقراضی گردید و بعد از شکست دولت تزاری و بروز انقلاب روسیه با بعضی از عناصر آزادی خواه تهران سروکار پیدا کرده و با مساعی آن ها به رشت آمد که به انقلاب جنگل بپیوندد.
در این مسافرت، عباسقلی خان پسر بانوی عظمی با مشارالیه همراه بود و این مصادف با روزهای شکست قوای جنگل و عقب نشینی از منجیل و تصرّف رشت و انزلی به دست قوای انگلیس بود. انگلیسی ها در نتیجۀ یک فقره راپورت (گزارش)” چند نفر از آن جمله، گائوک را دستگیر و حبس می نمایند. سپس او را به هندوستان تبعید می کنند. بعداً گویا آزاد شده و به روسیه می رود. بلشویک ها به ایران می آمدند، گائوک (هوشنگ)، به معیت آن ها به سمت مترجمی وارد انزلی گردید. کم کم به جنگلی ها پیوسته و علاقۀ زیادی به کوچک خان پیدا نمود و دائماً با او همکاری می کرد تا آن که در آغوش برف جان سپرد.(گیلک، 1371: 507)
ابراهیم فخرائی او را مترجم شخصیت های روسی در رشت معرفی کرده است که بنا به اظهار وی، بیانات ناطقین به زبان روسی را به “فارسی شکسته بست”، ترجمه می کرده است. (فخرائی، 1354: 259).
گریگور یقیکیان، اطلاعات بیشتری از گائوک ارائه می دهد. در این گزارش، او به عنوان مترجم هیأت روسی معرفی می شود و اگر چه یقیکیان هم او را ژنرال کنسول گری روسیه چون محمد علی گیلک معرفی نموده است ولی نظر خوش بینانه ای دربارۀ شخصیت او و ترجمه اش ابراز نکرده است. او می نویسد:
“… نطق کاژانوف را گائوک نام آلمانی از روسی به فارسی ترجمه میکرد. ولی عقاید سوسیالیستی کاژانوف در ترجمه گائوک تبدیل به عقاید اتحاد اسلامی گردید. مثلاً کاژانوف، کلیۀ زحمتکشان کشورهای خاور زمین را دعوت به مبارزه با جهانگیران و سرمایه داران داخلی و خارجی کرده بود، ولی گائوک، با ترجمۀ خود، مسلمین دنیا را دعوت به مبارزه با انگلستان و سرمایه داران اروپائی می نمود.
بعدها نیز گائوک که مترجم رسمی شده بود، مضمون سوسیالیستی نطق های نمایندگان شوروی را در ترجمه های خود تبدیل به عقاید اتحاد اسلامی می نمود. نمی دانم این آلمانی، با حالت روحی ایرانی ها به خوبی آشنا بود و نمی خواست آن ها را به وسیلۀ نطق های سوسیالیستی روس ها منزجر نماید یا این که سیاست شخصی خود را داشت و می خواست از موقعیت خود استفاده نماید؟
گائوک، یک آلمانی تبعۀ روس بود و مدتی درژنرال کنسولگری روسیه امپراطوری در تهران، مقام منشی گری را داشت ولی چون در ایام جنگ، از مقام خود سوء استفاده کرده دست به کارهای غیر مشروع (در دوران جواز واردات)، زده بود، او را دستگیر کرده و روانۀ بادکوبه نموده بودند تا در دادگاه محاکمه شود. در اثر انقلاب فوریه 1917، مشارالیه، به اتفاق زندانیان دیگر از زندان آزاد شد و به ایران مراجعت نمود و مدتی به تبلیغات بر ضد انگلیسی ها و به نفع عثمانی ها و آلمانی ها مشغول بود.
ولی از طرف نظامیان انگلیسی، توقیف و به هندوسـتان فرستاده شد و چون روسی بود، بدین جهت انگلیـسی ها او را به اُدِسا فرستادند و به مقامات شوروی تحویل دادند. در روسیه، گائوک، خود را به حزب اشتراکی نزدیک نمود و توانست دوباره وسایل آمدن خود به ایران را فراهم سازد. او به عنوان مترجم، با فلوت سرخ وُلگا و بحر خزر و به همراهی کاژانوف و همکارانش، وارد انزلی شد و با آنان به رشت آمد.
وقتی که چندین بار مشاهده کردم که گائوک مضمون نطق های روس ها را غلط، ترجمه می کند، روزی از میرزا کوچک خان پرسیدم: آیا می دانید که گائوک، نطق های روس ها را صحیح ترجمه نمی کند، میرزا ، در جواب گفت: شاید گائوک، مترجم بدی باشد ولی عجالتاً وجود او لازم است وباید در این سِمَت بماند، زیرا هم رفقای من و روس ها، به او اطمینان کامل داریم. او یگانه، شخصی است که می تواند اتحاد جنگل با روس ها را نگه دارد.
یکی از پیشوایان روسی، گمان میکنم گوسف، رئیس چکا(سازمان جاسوسی و امنیتی روسیۀ تزاری)، دربارۀ گائوک گفته بود: می دانم که گائوک دزد بوده و نطق های رفقا را غلط ترجمه می کند، ولی عجالتاً وجود او برای پیشرفت کار در ایران لازم است. همین که دیدم وجود او زیان آور است، وی را به روسیه عودت می دهم. (یقیکیان، 1386: 93-92).
یقیکیان، در چند صفحه بعد، دوباره یاد آور می شود: ….. در انشای ابلاغیۀ مورخه 18 رمضان(1338 قمری برابر با 17 جوزا( اردیبهشت) سال 1299 خورشیدی، کاژانوف و گائوک، نفوذ به خرج دادند ولی نفوذ گائوک، بیشتر و مؤثر تر از کاژانوف بود. کاژانوف، فارسی نمی دانست و گائوک درموقع ترجمه، معنی اظهارات طرفین را مطابق میل خود تغییر می داد. (یقیکیان، 1386: 118).
ب) مقایسه نوشته های وقایع نگاران درباره گائوک
از مقایسه ها بین نوشته های یقیکیان و فخرائی چند نکته قابل مشاهده است:
1-هر دو، گائوک را مترجم بین میرزا کوچک و هیأت نمایندگان اتحاد جماهیر شوروی می دانند. فخرائی علت ترجمه بد او را عدم تسلط کامل به زبان فارسی دانسته ولی یقیکیان، او را در ترجمه، شخصی صادق و قابل اعتماد ندانسته است.
2- بنا به نوشتۀ هر دو، او قبل از انقلاب بلشویکی روسیه، از کارگزاران امپراتوری روسیۀ تزاری درایران بوده است.
3- ورود گائوک به رشت و نهضت جنگل، در 17 ماه پایانی این نهضت بوده است.
4-یقیکیان به اشتباه در دوران حاکمیت بلشویک ها در روسیه از سازمان پلیسی و امنیتی”چکا” ، که متعلق به دوران روسیۀ تزاری است نام برده است. در واقع او می بایستی به جای “چکا”، از سازمان “ک. گ.ب”، یاد می کرد.
محمد حسن صبوری، در خاطرات خود، نامی از گائوک (هوشنگ) نمی برد ولی یاد آور می شود که :
“گاژانُف، که رئیس قوای بلشویک در ایران بود، نطقی به زبان روسی راجع به اتحاد آزادی خواهان ایران و ورسیه ایراد نمود. بعد از نطق گاژانُف، احسان الله خان نطق قرّائی کرد.” (صبوری دیلمی، 1394: 186).
صبوری دیلمی، از مترجم سخنرانی گاژانُف، که بدون تردید شخص گائوک (هوشنگ) بوده است، به عمد ویا به سهو نامی نبرده است. در حالی که براهیم فخرائی (1354: 259) و گریگور یقیکیان(1386: 92) متفقاً، گائوک را به عنوان مترجم معرفی کرده اند.
سفر گائوک را به ایران، می توان به 3 مرحله تقسیم کرد:
الف) به عنوان پایگاه کنسولگری روسیۀ تزاری.
ب) بعد از انقلاب روسیه، به ایران آمد و پس از آشنایی با اندیشه های اتحاد اسلام به سود آلمان و عثمانی(متحدین) به فعالیت سیاسی علیه رهبر متفقین در جنگ جهانی اوّل(انگلیس)، پرداخت.
پ) ورود به همراه قوای اتحاد شوروی و در ذیل نیروهای تحت رهبری: راسکولنیکُف، ارژنیکیدزه و …
از نوشتۀ سعدالله درویش می توان دریافت که گائوک (هوشنگ) تنها به عنوان مترجم در نهضت جنگل مشارکت نداشته است، او از گائوک به عنوان یکی از اعضای کمیتۀ انقلاب نام برده است. (درویش، 1389: 125).
پ) گائوک در تحقیقات جدید و اسناد دولتی
دکتر عبدالحسین نوائی در ذیل عنوان “برزگوار، حتی در مرگ، از مرگ نابهنگام ولی همزمان میرزا کوچک و گائوک، با احترام چنین یاد می کند:”…. میرزا می خواست پیش عظمت خانم فولادلو خلخالی برود. راه از ستیغ کوه های پر برف می گذشت در میان بوران برف و سرما، گائوک از پای در آمد. میرزا او را رها نکرد و در آن لحظات مرگ و زندگی، حاضر نشد که رفیق نیمه راه باشد. گائوک را به دوش کشید. چند قدمیپیش نبرده بود که از خستگی و گرسنگی بر خاک افتاد. دو دوست وفا دار ، در کنار یکدیگرجان سپردند. (نوائی، 1375: 503/3).
در طی گزارشی که از رشت در تاریخ 14 برج اسد (14 مرداد) 1340 قمری به تهران فرستاده شده است، صاحب گزارش موسوم به “خیر السلطنه”، خبر شهادت میرزا کوچک و گائوک مخابره نموده است:
به عرض مقام منیع مبارک مد ظله العلی می رساند مطابق اخباری که الساعه رسیده، میرزا کوچک در نتیجه تعقیب و تضییقاتی که در اطراف شده، خود را به کوه های ماسال کشانیده قزاقان در عقب و طالش ها در جلو، راه فرار را مسدود و بالاخره در گردنۀ گیلوان، میرزا کوچک و گائوک، از شدت سرما تلف شده، طالش ها سرش را بریده و قزاقان به شهر آورده اند. تفصیل را رئیس اردو، به وزارت جلیله جنگ، عرض کرده، ورقه از لحاظ مبارک نیز خواهد گذشت، از رئیس تلگرافـخانه رشت راپورت خـواستم، مختصری به طـور اجمال گفتـه، مـجدداً تأکید نمودم که اطلاعات بسیطتری از هر جهت تحصیل کرده را پورت دهد، محض اطلاع خاطر مبارک، جسارت به عرض نمود. فدوی خیر السلطنه(اسناد نهضت جنگل، 1382: 187)
در این گزارش، 2 نکته قابل ملاحظه است:
1-1340ﻫ.ق معادل سال 1300 خورشیدی و 1921 میلادی است.
2- میرزا کوچک، مورد تعقیب نیروهای ضرغام السلطنه(امیر مقتدر)، حاکم پونل و برادرش محمد خان سالار شجاع بودند ولی کسی سر میرزا را از تن جدا کرد و تحویل خان طالش داد، رضا اسکستانی نام داشت. (فخرائی، 1354: 390). این درحالی است که محمد علی گیلک، از فردی به نام سرخان نام خلخالی اسکستانی به عنوان قاتل یاد کرده است که بین دو منبع واقعه نگاری در ذکر نام قاتل سردار جنگل، اختلاف وجود دارد. محمد حسن صبوری دیلمی و صادق مهرنوش، از فرد خاصی به عنوان قاتل میرزا کوچک ذکری به میان نیاورده اند.
میر احمد مدنی، فتح الله خان طالش از اقوام ضرغام السلطنه(سردار مقتدر طالش) و رضا خلخالی اسکستانی را مشترکاً، قاتلان میرزاکوچک نام برده است. (مدنی، 1377: 85) صادق کوچک پور، خود در مورد فرجام میرزا کوچک و گائوک سخنی نگفته ولی دیدگاه ابراهیم فخرائی را مورد تأیید قرار داده است. (کوچک پور، 1368: 88).
ت) پایان غم انگیز زندگی گائوک (هوشنگ)
دکتر نعمت الله شهرستانی در کتاب: گائوک (افسر آلمانی در ارتش نهضت جنگل، احتمال داده است که جسد گائوک به وسیله جانوران درنده در جنگل های ماسال از بین رفته باشد.)
شهرستانی از تنها دختر گائوک به نام “هیلدگارت”، و سرنوشت او، چنین یاد کرده است:
“هیلدگارت، دختر گائوک، با دریافت نامۀ پدرش از محل اقامت او آگاه شد. نامه را “فن پاشن اتریشی”، که تا آخرجنگ اول (1918.م)، همراه گائوک در جنگلهای گیلان بود با خود برده بود. احتمالاً تا سال 1921.م، گاه گاه نامه هایی بین پدر و دختر ردّ و بدل شده باشد. بعد از مرگ گائوک (سال 1921.م) ، این ارتباط به کلی قطع شد. در سال 1923.م، هیلدگارت،برای جستجوی پدر از راه باکو و انزلی به رشت آمد. در رشت، تنها کسی که به زبان آلمانی آشنایی داشت، دکتری بود که تحصیلات پزشکی اش را در برلن گذرانده و در رشت مطب داشت. هیلدگارت به وی معرفی شد و درخانه اش مسکن گزید. بعد از مدتی هیلدگارت و آن دکتر با هم ازدواج کردند. حدود یک سال بعد هواپیمائی از تهران به رشت پرواز کرد و درفرودگاه خاکی آن روز که در سلیمانداراب (نزدیکی آرامگاه فعلی میرزا کوچک)، قرار داشت فرود آمد. خلبان هواپیما برای درمان بیماریاش، به همین دکتر مراجعه کرد. دکتر ضمن معالجه اش از وی پرسید که آیا می تواند خانمش را با هواپیما به تهران ببرد؟ خلبان موافقت کرد. در آن روزها مردم به این نوع هواپیما ها، به دلیل صدائی که هنگام پرواز داشت، “قارقارک” ، می گفتند. هیلدگارت، به مقصد تهران سوار هواپیما شد ولی در نیمه راه، سقوط کرد و هیلدگارت و خلبان هر دو جان باختند. بدین طریق هم پدر، گائوک و هم دختر، هیلدگارت، در ایران جان سپردند. (شهرستانی ، 1391: 173-172). دکتر نعمت الله شهرستانی برای این نوشته اش، سندی ارائه نمی دهد.
نتیجه گیری
بنا به رأی اکثریت منابع، گائوک (هوشنگ)، یک فرد آلمانی بوده است. تاریخ نگاران شوروی سابق به شکل توجیه ناپذیری در مورد وی سکوت اختیار کردهاند. او علاوه بر عنوان مترجم درنهضت جنگل، در اوت 1920 (مرداد 1299 خورشیدی)، به همراه میر صالح مظفر زاده به مسکو رفت تا با لنین دربارۀ اختلاف میرزا کوچک با رهبران حزب کمونیست ایران مذاکره کند. وی که از سوی میرزا کوچک هوشنگ خوانده می شد چنان مجذوب شخصیت سردار جنگل شد که هیچ گاه بازگشت به وطن در اندیشه او راه نیافت. از بازگشت به روسیه و یا آلمان خودداری کرد و در شمار یکی از محارم رهبر جنگلی ها در آمد. وی تا واپسین لحظات، در کنار کوچک خان ماند و همراه او بر اثر خستگی و گرسنگی زاید الوصف در هجوم سرما و برف جان به جان آفرین سپرد.
فایل نگاهی به دوران فعالیت گائوک (هوشنگ) در نهضت جنگل
منابع و مـآخذ
-درویش سعدالله (1389)، خاطرات، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
شهرستانی نعمت الله (1391)، گائوک، افسر آلمانی در ارتش نهضت جنگل، رشت، انتشارات دانشگاه گیلان.
-شاکری خسرو(1386)، میلاد زخم(جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران)، ترجمه شهریار خواجیان، تهران، انتشارات اختران.
-صبوری دیلمی محمد حسن، 1394، نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل، رشت، فرهنگ ایلیا.
-فخرائی ابراهیم، 1354، سردار جنگل، تهران، انتشارات جاویدان.
– کوچک پور صادق(1368)، نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی- اجتماعی گیلان و قزوین، رشت، نشر گیلکان.
-گیلک محمد علی، 1371، تاریخ انقلاب جنگل (به روایت شاهدان عینی)، رشت، نشر گیلکان.
-مدنی میر احمد، 1377، جنبش جنگل و میرزا کوچک خان، به کوشش سید محمد تقی میر ابوالقاسمی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
– مهرنوش صادق، 1399، تاریخ جنگل، به کوشش محمد کلهر، تهران، انتشارات شیرازه.
-مجموعه اسناد نهضت جنگل، 1382، رشت، انتشارات شهر باران.
-نوائی عبدالحسین، 1375، ایران و جهان (از مشروطیت تا پایان قاجاریه) ، تهران، جلد سوم، انتشارات هما.
-یقیکیان گریگور، 1386، شوروی و جنبش جنگل، به کوشش برزویه دهگان، تهران، نشر اختران.