آیا کشت برنج درگیلان به توسعهی اقتصادی استان کمک میکند؟ (1)
به قلم و با پژوهش؛ ناصر عظیمی دوبخشری
طرح موضوع:
کشتبرنج در کشاورزی گیلان نقشغالب داشته و هنوز هم دارد. بر اساس آخرین سرشماری عمومی کشاورزی که در سال ١٣٨٢ انجام گرفته و نتایج آن انتشار یافته، در گیلان ٢۵٣هزار هکتار زمین کشاورزی وجود دارد که١۶٠هزار هکتار از آن را زمینهای زیرکشت برنج تشکیل می دهد. بهعبارت دیگر بالغبر۶٣ درصد زمینهای کشاورزی استان(یعنیحدود دو سوم کل اراضیکشاورزی) به کشت برنج اختصاص یافته است.
آمار دیگری که جهاد کشاورزی استان ارائه میکند و با آمار سرشماری عمومی کشاورزیِ مرکز آمار ایران تفاوت بسیار دارد نیزهمین واقعیت را در بر دارد. علیرضا شعباننژاد رئیس سازمان جهاد کشاورزی استانگیلان در ٧خرداد ١٣٩٣ در مصاحیهای اعلام کرده است که اراضی کشاورزی استان گیلان ۴٣٠هزار هکتار است( www.lahidjan.com) توجه به این که زمینهای سطح زیرکشتبرنج را نیز٢٣٨هزار هکتار اعلام کرده است، میتوان گفت که با استناد به آمار جهاد کشاورزی استان نیزسهم زمینهای زیرکشتبرنج استان نسبت به کل زمینهای کشاورزی بیش از ۵۵ درصد کل زمینهای کشاورزی استان است. بنابراین اهمیت کشت برنج در گیلان را کهبیش از ۶٣ درصد کل زمینهای کشاورزی استان( یا به گفته ی جهاد کشاورزی ۵۵ درصد) را اشغال کرده نمیتوان در توسعه ی اقتصادی و به ویژه برنامه ریزی فضاییگیلان نادیده گرفت.
اگرمساحت واقعاً مسکونیشدهی گیلان که به طور عموم در مناطق جلگه ای تحقق یافته را مدنظر قرار دهیم، سهم مساحت کشت برنج از فضای استان بازهم بیشتر اسـت.
از نظرنگارنده، جلگه در گیلان به زمینهایی گفته مـیشـود کـه زیـر ارتفـاع کمتـر از١٠٠متر از سطح دریاهای آزاد ( زیر ارتفاع ١٢٧متری از سطح دریای خـزر) واقـع شـده است. طبق بررسیهای نگارنده روی نقشه ی ٢۵٠٠٠٠:١سـازمان جغرافیـایی نیروهـای مسلح در محیطGIS ، نواحی زیر١٠٠متریعنی نواحی جلگه ای گـیلان ٣٢/٨ درصـد کل مساحت استان یا بهعبارت دیگر۴۶٢٣۴٠هکتار را در برمیگیرد. این بـدان معنـی است که سهم مساحت کشتبرنج از نواحی جلگهای بـر اسـاس آمـار مرکـز آمـار ایـران ٣۴/۶ درصدجلگه است. اگر آمار جهـاد کشـاورزی را مـلاک عمـلقـرار دهـیم ، در آن صورت بیش از ۵١ درصد از سطحجلگه ی گـیلان را کشـتبـرنج اشـغال کـرده اسـت.
پرسش اساسی این است که آیا تداوم کشت برنج در گیلان بـاتوجـه بـه ایـن وسـعت از اشغال سطح جلگه ی به واقـع مسـکون شـدهی گـیلان، یـک فعالیـت سـودآور بـرای کشتکاران و در جهت توسعهی اقتصادی استان است؟ آیا اصولاً کشـت بـرنج بـا ویژگـیهای مشخصی که به لحاظ پسینی تولید برخوردار است در جهـت اشـتغال زایـی و بهـره وری اقتصادی بهتوسعه ی اقتصادی استان کمک میکند؟ آیا این سطح وسیع از کشت برنج در گیلان نیست کهعامل مهمی در پایین بـودن میـانگین سـرانه ی درآمـد تولیـد ناخالص استان نسبت به میانگین کشور شده است؟ چه ضرورتی برای ادامهی تولید ایـن محصول وجود دارد که تداوم آن در سیاست ملی و منطقه ای را ناگزیرکرده است؟ بـرای تداوم کشت برنج چه پی آمدهای اقتصادی و طبیعی میتواند متصـور باشـد؟ در بررسـی بسیار فشردهی حاضرتلاش شده تا با طرح برخی نکات مهم، توضـیحاتی در ارتبـاط بـا این پرسشها داده شود .
روش کار به اینترتیب است که در ابتدا یک پیش فرض ارائه مـیشـود و سـپس بـر اساس این پیش فرض وضعیت کشت برنج و کشاورزی در گـیلان بـا توجـه بـه شـواهد و مصداقهای واقعی در استان در ارتباط با پیشفرض طرح شده ، ارزیابی مـیشـود. امـا قبل از بررسی موضوع لازم است به چند نکته ی مهم اشاره شود :
نکتهی نخست اینکه این مقاله در شرایط کنونی به هیچ وجه حکمی برای تغییر کشت و به ویژه کشت بدیل ندارد. چرا که این کار نیازمند بررسـیهـای همـهجانبـه از طـرف متخصصان کشاورزی، اقتصادی، برنامـه ریـزان منطقـه ای و دیگـر افـراد مطلـع در یـک گفتگوی چندجانبه است. بنابراین هدف در درجه ی نخست طرح یک مسـاله ی مهـم و بحثحول محور آن و نشان دادن شکننده بودن کشت بـرنح در آینـده ی اسـتان دارد و بس.
نکته ی دوم این است که در همه جای جهان تغییرات کاربری در دورن بخش کشـاورزی امری پذیرفته است. اما این تغییرمیباید بانظر و تشخیص قانون صورت گیرد. با ویژگیهای مهمی که به لحاظ اقلیمی و جغرافیایی گیلان و مزیتهایی که از منظر توریسـتی در میان استانهای کشور دارد و تقاضا برای تغییر کاربری در آن به طور فزاینـده امـری مشهود است، تغییر احتمالی میباید به غایت با تامل و مسئولیت انجام گیرد.
نکتهی سوم این است که در گیلان برخلاف قانون، تغییرکاربری از کشـاورزی بـه غیـرکشاورزی به طرز حیرت انگیزی در زمینهای غیـرکشـت بـرنج یعنـی چیـزی کـه در گیلان باغ و پشته گفته میشود، چندان دشوار نیست . در حالیکه قانون حفـظ اراضـی زراعی و باغ ها در ایران اکیداً هرگونه تغییرکاربری زمینهای کشـاروزی اعـم از بـاغ و زراعت را مگر در موارد ضروری که آن را نیز قانون و مراجع قانونی تشخیص مـی دهنـد ، ممنوع کرده است. از این رو هرگونه تغییر از زراعت برنج به دیگرفعالیتهای کشاورزی به ویژه به باغ و به اصطلاح پشته میتوان دشکننده و راه تسهیل به تغییرکـاربری باشـد مگر آن که برای آن تمهیدات قانونی بانظر کارشناسان تدوین و تصویب شود.
با توضیح نکات بالا اکنون بهبحث اصلی اینبررسی ادامه می دهیم
پیشفرض نخست:
کشاورزی یعنی انتخاب گونهی مفید گیاهی
پیشفرض نخست ما به تعریف ویژهای که از کشاورزی دراین بررسی مدنظـر اسـت برمیگردد. صرفنظر از اشکال گوناگونی کـه امـروزه از کشـاورزی ارگانیـک، کشـاورزی پایدار و زیستی، کشاورزی سنتی و صنعتی- تجاری، کشاورزی فشرده و گسترده در میـان است، بهطور کلی فعالیت کشاورزی که از ده هزار سال پیش، بشر بـه شـناخت آن نائـل شد، از نظرماعبارت است از انتخاب گونههای مفید گیاهیِ متناسب بـا اقلـیم و شـرایط طبیعی محل برای کشت و استفاده از محصول نهایی آن در تغذیهی انسان. میخـواهیم تاکید کنیم که در این تعریف از کشاورزی، انتخاب گونـههـای مفیـد در کـانون فعالیـت کشاورزی قرار میگیرد. بهعبارت دیگر انسـان بـرای بهـره وری بیشـتر در هـر اقلـیم و طبیعت ویژه ای از زمین و شرایط جغرافیایی، کوشش کرده است مناسبتـرین گونـهی گیاهی را برای کشت، انتخاب کند. این انتخاب البتـه بـا شـرایط تـاریخی مشـخص و بـا نیازهای بیولوژیک در تغذیه ی انسان های ساکن در محل نیزسازگار بوده است.
کشت برنج در گیلان و پیشفرض نخست:
برنج در شرایط کنـونی دیگـر گونـه ی مفیـد گیـاهی بـرای کشاورزی استان نیست.
در پیشفرض نخست، گفتیم که انسان برای بهره وری بیشتر در هر اقلیم و با در نظـر داشتن تمام جوانب و از جمله مهمترین آن یعنی ویژگیهـای طبیعـی و جغرافیـایی در یک کانتکست تاریخی معین، کوشش کرده است مناسبترین گونـهی گیـاهی را بـرای کشت انتخاب کند. پرسش مقدر این است که آیا برنج همان گونه ِی مفیدگیـاهی اسـت که متناسب با شرایط طبیعی واقلیمی برای کشاورزی در گیلان انتخاب شده اسـت؟ اگـر در گذشته چنین بوده، آیا امروزه همچنین است؟
بررسیهای ما نشان میدهد که سکونت گستردهی انسان در آغاز در جلگهی گیلان لزوماً با کشت برنج ملازمت داشته است. این بدان معنـی اسـت کـه جلگـهی گـیلان بـا شـرایط ویـژه ی جغرافیـایی خـود بـدون کشـت بـرنج اساسـاً آمـادگی بـرای سـکونت و یکجانشینی انسان نداشت. از این رو معتقدیم ضرورت کشت بـرنج تـا حـدود زیـادی بـه انسانهایی که قصد سکونت یکجانشینی در اینجلگه را داشتند، بـه گونـه ای تحمیـل شده بود. بهعبارت دیگرکشت برنج در جلگه ی گیلان در یک کانتکست تاریخی معـین یک عامل ضروری برای اشغال جلگه و ضمناً ابزاری برای آباد کردن آن توسط انسان بوده است.
ما امروزه به اعتبار مطالعات باستانشناسی و زیستشناسی تکـاملی مـیدانـیم کـه کشاورزی و تولید خوراک در تمام کرهی خاکی برای بشر این امکان را بوجود آورد که از مرحله ی جمع آوری و شکار بهتولیدغذا و خوراک و در نتیجه به یکجانشینی نائل شود.
این مرحله ی بسیار مهم در تـاریخبشـر را گـوردون چایلـد باسـتان شـناس اسـترالیایی «انقلاب کشاورزی» و« انقلااب نوسنگی» نامیده است. یکی از اقلام اصلی و مهم در تولید خوراک و به ویژه در یکجانشینی انسان، کشتغـلات بـود. غـلات ضـمن آن کـه از نظـرغذایی میتوانست بخش بزرگی از مواد مورد نیاز بدن انسان را از نظربیولـوژیکی تـامین نماید، به آسانی و با کمترین ابزار و تمهیدات و ساختن بنا بـرای دوره ی طـولانی ذخیـر میشد و در نتیجه امکان می داد تا با ذخیره کردن این محصولات، ضمن رهایی از خانـه به دوشی انسان، از خطرگرسنگی نیز در امان باشد.
در گیلان اما حتا سالها پس از بیرون آمدن جلگه ی گیلان بعد از عقبنشینی دریـای خزر، در این جلگهی مرطوب، بارانی و باتلاقی، برای هزاران سال هیچ سکونتی به صورت یکجانشینی پا نگرفت. زیرا علاوه برشرایط نامساعد طبیعی و جغرافیایی، غلـه ای کـه در فلات ایران در پیرامون این جلگه رواج آن متـداول بـود امکـان کشـت در ایـن جلگـه را نداشت. بررسیهای ما نشان می دهد که اساساً جلگهی گیلان فقط زمـانی توانسـت بـه بستری برای سکونت و فعالیت گستردهی انسان تبدیل شـود کـه کشـت بـرنج در آن از طریق«انتشار پخشی» یا «انتشار سرایتی» از نواحی شرقی آن از استانهـای گلسـتان و مازندران کنونی در جلگهی گیلان رواج یابد. به سخن دیگر انسان هایی که قصد سکونت در جلگه ی گیلان را داشتند، هرچند در انتخاب گونهی گیاهی مختلف برای دسـتیابی به غله ی مورد نیاز ، باتوجه با اقلیم بارانی و مرطـوب جلگـهی گـیلان قـدرت انتخـاب زیادی نداشتند لـیکن سـاکنان ایـن جلگـه، مفیـدترین گونـهی گیـاهی بـرای کشـت و کشاورزی را با در نظر داشتن جوانب گوناگون برای تداوم سکونت و فعالیت، در زمانـه ای مشخص در کشت و کار برنج یافتند که سالها پس از سـکونت و یکجانشـینی در فـلات مرکزی ایران سرانجام به شناخت آن نائل شدند. از این رو کشت برنج به ناگزیر به عنـوان مفیدترین گونه ی گیاهی برای کشاورزی انتخاب و در واقع در شرایط ویژهی تـاریخی و طبیعی به گونهای تحمیل شد. اما آیا امروزه باز هم آن شرایط ناگزیر به قوت خود بـاقی مانده است؟ آیا با توجه به خودآگاهی جمعی و نیازهای اقتصادی نوین و تحول شگرف در فن آورهای ارتباطی برای تامین نیازهای تغذیه و انقلاب دردانـش تغذیـه و سـبک نـوین زندگی، بازهم همان شرایط اولیه ی کشت برنج بابهره وری پایین اقتصادی در جلگـهی کوچک و فشرده و پرتراکم از جمعیت و فعالیت ضرورت دارد؟ آیاهمان شـرایط اقتصـاد معیشتی و خود مصرف آغاز کشتبرنج در گیلان با ابعاد وسیع اشغال فضای جغرافیـایی اینمحصول در جلگه ی متراکم از جمعیت، هنوز هـم تـداوم کشـت آن را ضـروری مـیکند؟ بهنظرمی رسد پاسخ به این پرسشها نمیتوان دمثبت باشـد. بـه ویـژه ایـنکـه دنیای جدید به طور کلی از جنبههـای گونـاگون بـه کلـی تغییـرکـرده و در آن روابـط اقتصادی و اجتماعی و فن آوری به کلی متفاوتی رخ نموده و نیازهای انسـانی و نگـاه بـه زندگی اقتصادی و اجتماعی به کلی با گذشته تفاوت پیدا کرده اسـت. در یـک کـلام مـا اکنون به لحاظ فن آوری در کشاورزی در کانتکست تاریخی بسیار متفـاوتی زنـدگی مـیکنیم که میتوانیم رویکردهای متفاوتی متناسب باسبک و نوع زنـدگی امـروزی اختیـار کنیم.
پیشفرض دوم:
گونهی مفید یعنی تثبیت انرژی بیشتر
از منظرما انتخاب گونهی گیاهیِ مفید بـرای کشـت و کشـاورزی بـه منظـور بـه دام انداختن هر چه بیشتر انرژی خورشید در فرایند فتوسنتزگیاهی خلاصه میشود. توضیح آن که از اینمنظر، انتخاب گونههایی از گیاهان در فعالیت کشاورزی ارجحتر است کـه بتواند در قیاس با دیگرگونهها، هم به لحاظ زمانِ بیشترتثبیت انـرژی و هـم بـه لحـاظ توان جذب بتواند مقدار بیشتری از انرژی خورشید را به دام انداختـه و تثبیـت کنـد. بـه عبارت دیگر وقتی زمین در تمام طول سال در معرض تابش انـرژی خورشـید بـا زوایـای گوناگون قرار دارد، کشت و کشاورزی باید بتواند با کشـت گیاهـان متناسـب بـا تغییـرات اقلیمی فصلیِ محل، بیش از گیاهان دیگر قادر به سـازگاری مناسـبتـری بـرای فراینـد فتوسنتز داشته و در واح دسطحی برابر، انرژی بیشتری از خورشید را بـه دام انداختـه و به اشکال گوناگون به صورت محصولات مختلف با ارزش اقتصادی بالاتر برای تولیدکننده به ارمغان آورد.
کشتبرنج در گیلان و پیشفرض دوم:
ضعف کشتبرنج در تثبیت بیشتر انرژی خورشید
در پیشفرض دوم، ما تلقی ویژهای از کشاورزی و گیاهان منتخب برای ایـنفعالیـت اقتصادی به دست دادیم و گفتیم که کشاورزی همان انتخاب گونهی گیاهی مفید بـرای کشت و کشاورزی بهمنظور به دام انداختن هر چه بیشتر انرژی خورشیدی است و تاکید کردیم که موقعی میتوان به فعالیت کشاورزی در یک سرزمین بـه عنـوان یـک فعالیـت بهینهی اقتصادی نگاه کرد که انتخاب گونههای گیاهی مورد استفاده در کشاورزی یـک منطقه، اولاً، بتواند در زمان بیشتری از انرژی مفت و مجانی رسیده از خورشید را بـه دام بیندازد . ثانیاً در قیاس با دیگر گونههای گیاهی، توان جـذب مقـدار بیشـتری از انـرژی خورشیدی را داشتهباشد، و ثالثاً متناسب با تغییرات فصلی و کـاهش یـا افـزایش انـرژی خورشید، همواره با کشت گیاهانی در زمینهای کشاورزی برای تثبیت انرژی خورشـید، فرصتی را برای به دام انداختن انرژی هدر ندهد. از اینمنظر در ارتباط باکشت برنج در گیلان میتوان نگاهی دوباره داشت.
ما امروزه به برکت علومی چون بیولـوژی گیـاهی و جغرافیـای زیسـتی مـی دانـیم کـه گیاهان بهطور کاملاً استثنایی از نوعیتکنولوژی استفاده میکنند که تاکنون حتا بشـر با همهی پیشرفتهای شگفت انگیزش قادر به در اختیار داشـتن ایـن فـن آوری نشـده است. این تکنولوژیِ پیچیده و ظریف درگیاهان، انجام فرایند فتوسنتزگیاهی را به عهـده دارد که نقطهی عزیمت تولید انرژی برای بشر در کرهی خـاکی محسـوب مـیشـود. از این رو، گیاهان را «آتوتروف»یا تولیدکنندهی غذا بـرای خـود مـینامنـد در حالیکـه جانوران چنین قدرتی ندارند و ازاین رو آنـان را «هترتـروف»۶یـا موجـوداتی کـه از غـذا سازی دیگران استفاده میکنند، نام داده اند. این خصلت انگلی جانوران به سـبب فقـدان همان فن آوری نهفته در گیاهان است. در هرحال گیاهان در یک فرایند پیچیده(ولـی در عینحال شـناخته شـده) از آب و دی اکسـید کـربن بـه کمـک انـرژی حاصـل از نـور خورشید، مواد آلی مثـل قنـد، نشاسـته و پـروتئین تولیـد وسـپس اشـکال گونـاگونی از محصولات کشاورزی را در اثر این فرایند بهعنوان محصول نهایی به دست می دهند.
بنابراین، از اینمنظر، در کشاورزی آن گیاهانی که با توجه بـه مزیـتهـای اقلیمـی وکلیهی شرایط طبیعی موجود قادر به تثبیت بیشتر انرژی خورشیدی باشند، نسـبتبـه دیگرِ گونههای منتخب برای کشاورزی در همـان شـرایط اقلیمـی و طبیعـی مـیتواننـد ارجحیت بیشتری داشته باشند. آیـا کشـت بـرنج بـا توجـه بـه تمـام شـرایط طبیعـی و جغرافیاییِ جلگه ی گـیلان، اکنـون مفیـدتـرین گونـهی گیـاهی بـرای تثبیـت انـرژی خورشیدی و تولید محصول کشاورزی با ارزشِ اقتصادی بهینه است؟ به باور ما پاسخ این پرسش مثبت نیست. اما این پاسخ کوتاه نیازمند توضیح بیشتر است.
طبق آماری که پیشتر ارائه شد دیدیم که با استناد به دو منبع آمار رسمی بین٣۴تا ۵١ درصد از مساحت جلگهی گیلان(بهمعنی زمینهای زیر١٠٠متر از سطح دریاهای آزاد)، در اشغال کشت برنج قرار دارد. پیداست که کشت برنج وسعت بزرگـی از بهتـرین فضای حیاتی و زیستی استان را بهخود اختصاص داده است. فراموش نکنیم که به دلیـل ویژگیهای جغرافیایی، ناهمواری زمین و پوشش انبوه جنگلی در گـیلان، امکـان ایجـاد زیستگاه در مناطق بالای ١٠٠متریعنی در فضای جغرافیاییِ غیرجلگهای، هم به لحاظ تغییرناگهانی شیب زمین و هم به ویژه به خاطر وجود جنگلهای با ارزش هیرکـانی بـا دشواری های زیاد در تمام استان بهجـز در دره ی سـفیدرود روبـرو هسـتیم. حتـا اگـرتمایلی برای سکونت در پهنههای بالای ١٠٠متر وجود داشتهباشـد ، توسـعهی پایـدار حکم میکند کهحتی المقدور بـه دلایـل گونـاگون از جملـه سرچشـمه ی منـابع آبـی ساکنان جلگه از تراکم سکونت و فعالیت در آن پهنه جلوگیری بـهعمـل آیـد. از ایـن رو اشغال بین٣۴تا۵١ درصد فضای ناحیه ی جلگه ای استان یعنی بهترین فضای حیـاتی و زیستی توسط کشت برنج ، وسعت قابل توجهی را در برمیگیرد.
نکتهی اساسی این است که مزارع کشت برنج با این وسعت اشغالِ فضایِ جغرافیـایی، تنها در بخش کوچکی از سال قادر است با توجه به شرایط اقلیمی برای کشتگیاه برنج، جذب و تثبیت انرژی خورشیدی را انجام دهد. برنج گیاه بومی منطقهی گیلان نیسـت و بهطور کلی گیاه حساسی است ک هتنها در درجهی حرارت مـاه هـایی کـه میـانگین آن بالای ٢٠ درجه ی سانتیگراد باشد امکان رویش و محصـول دهـی دارد. ایـنمـاه هـا در گیلان در تقویم کشت برنج تنها در سهماه از سال یعنی اردیبهشـت، خـرداد و تیـرمـاه تجربه شده است. در این سهماه است که گیاه بـرنج مـیتوانـد انـرژی خورشـیدی را در دورهی کاشت و داشت به دام بیندازد و تثبیت کند. بنابراین در نه ماه دیگر از سـال بـه رغم تابش انرژی خورشیدی بهحدود دوسوم از اراضی کشاورزی استان و نزدیک به نیمی از مساحت جلگهی مسکون شده، هیچ گیاه مفیدی برای تثبیت انرژی خورشـید در ایـن وسعت بسیار زیاد قادر بهجذب و تثبیت انرژی خورشیدی نیست. می دانیمکهبـاتمـام تشویقها و ترویجها و تمهیداتیکهتاکنون توسط دست اندرکاران مسئول انجام شـده، کشاورزِ گیلانی احتمالاً بهسبب الگوی رفتار برجای مانده از سـنت گذشـته، رغبتـی بـه استفاده از این زمینها به جز کشت اصلی در همان سهماه از سـال یعنـی کشـت بـرنج ترغیب نشده است. بنابراین کشتبرنج در گیلان به اینمعنی است که عملاً سهچهارم از سال، دوسوم از اراضی کشاورزی گیلان و بیش از یکسوم مساحت جلگه ی حاصلخیز گیلان، تقریباً هیچ ارزشی از نظر تثبیت انرژی خورشیدی ندارد. در حالیکه اقلـیم گـیلان امکان استفاده از این زمینها را در صورت خارج شدن آن از کرت بندیهـای موجـود و زهکشی زمینها و تعیین بدیل و یا بدیلهایی مناسب برای این کشت بهطور گسـترده تقریباً در طول تمام سال فراهم میکند.
مطالعهی موردی مشخصی هم انجام نشده تا مشخص شود که آیا تثبیت انرژی توسط گیاه برنج در همان سهماه سال در قیاس با دیگرمحصولات فرضی قابـل کشـت در ایـن جلگه چگونه است. دستکم بررسیهای اقتصادی اولیه به ما نشان مـیدهـد کـه ایـن رقابت به نفع کشت برنج نیست. بنابراین از منظر اقتصادی آیا اینشکل از کاربری زمـین برای کشاورزی در استان به رغم وجود بهترینخـاک و اقلـیم مناسـب، توجیـه منطقـی دارد؟. آیامحصول نهایی این وسعتعظیم از اسـتان و اشـتغال نیـروی انسـانی و ارزش افزودهی حاصل از آن در تحلیل نهایی به توسعه ی اقتصادی استان و اشتغال زایـی آن کمکمیکند؟ فراموش نکنیم که با توجه به ویژگـیهـای شـناخت سـینوپتیکیِ اقلـیمِ گیلان، میتوان با قاطعیت گفتکه از همه ی این زمینهـا مـیتـوان هـم بـه صـورت دیمی و هم به ویژه با توجه به آب و بارندگی فراوان به صورت کشت آبـی در تمـام سـال بهره گرفت و انرژی خورشید را بهجای سهماه از سال در نزدیـک بـه نیمـی از مسـاحتجلگه در تمام طول سال تثبیت کرد.
یادآوری ایننکته در همینجا لازم است که کاشت و داشت بـرنج در گـیلان در زمـانی که انجام میگیرد( یعنی اردیبهشت، خرداد و تیر)، کمتـرینبهـره منـدی را از بارنـدگی داخل محدوده ی گیلان یعنی مهمتـرین مزیـت اقلیمـیِ گـیلان بـرای کشـاورزی و آب حاصل از این بارندگی را به خود اختصاص می دهد . بیشـترین اسـتفاده از آب در کشـتبرنج به دلیلعدم انطباق آن با فصل بارندگی در گـیلان، از منـابع آبـیخـارج از اسـتان تامین میشود و این با توجه به روند کنونی تشدید«تـنش آبـی» در کشـور، علائـم و نشانههای مثبتی در آینده برای کشت اینمحصول در استان به دست نمی دهد(به ایننکتهبهصورت دقیقتربازخواهیمگشت).
پیشفرض سوم:
برنج محصول استراتژیک !
یکی از مهمترین دلایل اصرار برکشتبـرنج در گـیلان سیاسـت ملـی فـراهم کـردن امنیتغذایی برای تداوم کشتهای استراتژیک عنوان شده اسـت. انتگـره شـدن جهـان نوین در پرتو جهانیشدن و تجارت جهانی و دسترسی به شبکهی حمل و نقـل آسـان و ارزان، خطر قحطی و کمبود منطقهای مواد غذایی را به میزان زیادی بـرطـرف کـرده و تجربه نشان داده است دست کم مگر در شرایط بسیار ویژه، در صورت داشتن منابع مالی لازم ، امکان دسترسی به مواد غذایی گوناگون را در جهانی که قطبهای گوناگون بازاری در آن وجود دارد به آسانی از هرجایی از اینکرهی خاکی میسر میکند. در پرتو چنین امکانی که تکنولوژی و ارتباطات و حمل نقل مدرن و پیش رفته در اختیار بشر قرارداده ، لزوم نگاهی متفاوت از گذشته نسبت به دسترسی به تولیدات غذایی بوجود آمده است. بهعبارت دیگر دردنیای امروز و آینده بـه نظـرمـی رسـد کـه ضـرورت و نـاگزیری کشـت محصول به رغمغیر اقتصادی بودن و غیر اکولوژیکی آن و تنها بر اسـاس ضـرورتهـای استراتژیکِی موهوم و پارانوئیدی، چندان استدلال معقولی نباشد.
ادامه دارد
آیا کشت برنج درگیلان به توسعهی اقتصادی استان کمک میکند؟ (2)
آیا کشت برنج درگیلان به توسعهی اقتصادی استان کمک میکند؟ (3)