روستای آدمی

یکریز می کوبد.
چه می سراید
این دارکوب پیر
در گاوچرِ غروب
نگاهش
مادیانی یله است
پنداری
توکای جوان امّا
چنین نمی انگارد
با سرودش
سازها شهری شده اند
سوزها جهانی
آه …
روستای آدمی
روستای بزرگ تر از قصّه های بومی
قصّه های بومی زمین

یک پاسخ ارائه کنید