شدم سرگرم دنیای مجازی
چو یک کودک که با اسباب بازی

مگر در عالم رویا بسازم
بنای عشق را با خانه سازی

سپردم دل به دنیایی که در آن
خوشی هایش ندارد سرفرازی

نفوذ چشم هایت سال ها پیش
شده الهام بخشِ کشف رازی

تصرف کرده خاک سینه ام را
غمت مانند سربازان نازی

بتازان و بسوزان و گذر کن
سند خورده به نامت ترکتازی

اگرچه تحفه ات درد است، از من
نخواهی دید جز مهمان نوازی

 

 

یک پاسخ ارائه کنید