سرد و گرم چشیده
چنان به دست تو مغرور و شاد و خرسندم
که دل به دست کسی در جهان نمی بندم
تو مثل یک دم گرمی که بی تو ممکن نیست
تو مثل خون شده ای در میان هر بندم
ببین، من آن گل سرخم که سرخی ام از توست
که بی تو نام ندارم، بدون پسوندم
تو سرزمین منی ، وسعتت تمام جهان
تو شور رم، غم دهلی ، تویی سمرقندم
اگرچه مردم دنیا مقابلم باشند
به خوش خیالی شان ریسه ریسه می خندم
تو سرد و گرم چشیده؛ تو از قدیم و ندیم
همیشه بوده ای و هستی ای دماوندم
اگرچه ثروت دنیا از آن من باشد
به گیسوان پر از تابت آرزومندم
به هیچ جای جهان بر نمی خورد گل من!
چه می شود که به آغوش تو بپیوندم؟