حضور دلپذیر
نیمه دوم مال مربی هست تا اندیشه های تکتیکی و تاکتیکی خود را پیاده کند. بازی های این جام نشان داد که تیم هایی مثل ما هرگز شگفتی ساز نیستند. و آن هایی که بالا آمده اند از فوتبال کارآمدتری دارند .
در بازی های گذشته ما حذف می شدیم ، چون بازیکنان ما در فضای باز به تنگی نفس دچار می شدند . حریف این تجربه را دریافته بود که ما همیشه در فضای باز دست و پای خود را گم می کنیم و توپ ها را بی هدف به طرف دروازه می فرستیم.
از هم میپرسیدند: چرا تو را آوردند. همه گفته بودند. نوبت به من رسیده بود که تعریف کنم. در یک چیز مشترک بودیم که بیگناهیم و بیخود ما را اینجا آوردهاند. وقتی او را دیدم جا خوردم. شده بود یک مشت پوست و استخوان. اهل هیچ فرقهای نبود. به سلامت خودش خیلی اهمیت میداد. آب را فوت میزد و میخورد. اول نشناختمش. نگاهش میگفت: مرا نمیشناسی؟ من ابراهیم هستم. نگفتم چرا اینطوری شدهای. سرطان او را تکیده کرده بود. پیش من آمده بود که دردش را دوا کنم. گول زبان مرا خورده بود. آخر آدم وقتی نشئه میشود طوری وانمود میکند که خیلی کارها از دستش برمیآید. من هم از همان تیره بودم. در حرف میرپنج بودم، در عمل خانه برپا. برای زندگی سگیم وامانده بودم. گور بابای درآوردهاش.