همیشه اسم زنی
همیـشه اسم زنی را بهانـه می کردم تـرا_ق…
همیـشه اسم زنی را بهانـه می کردم تـرا_ق…
بلورْ زاد برفْ تن _ که جبهه می گشایـی ا…
با همــه آییـنگی,بــی نفسم کـرده اند رخ…
چه می کشی به رخم ابر آسمانها را کـه بـر…
وزید صاعقه – از من چه مانـد! R…
ژرفای چشمانت تماشا دارد امّا! یک پنجره …
آه … اگر رگبار گیسوی تو دریا دم ن…
من ازتوپُرشده ام درجهان خالی عشق چنانکه…
عشق آمد و آفتابی ام کرد بااین همه ابر، …
تو، قرص ماهی شکسته،دراشکم؛این برکه واره…