سالار ایل لاله
می بارد آسمان دل من_بیا بیا دریا مرا گر…
می بارد آسمان دل من_بیا بیا دریا مرا گر…
پشت پگاه پنجره محصور خانه ای خاتون قصه …
تا ز چشم دشمنم آیینه دار خویشتن در جهان…
دشتهارا سوار بایدو نیست شیهه ای در غبار…
همیـشه اسم زنی را بهانـه می کردم تـرا_ق…
بلورْ زاد برفْ تن _ که جبهه می گشایـی ا…
با همــه آییـنگی,بــی نفسم کـرده اند رخ…
چه می کشی به رخم ابر آسمانها را کـه بـر…
وزید صاعقه – از من چه مانـد! R…
ژرفای چشمانت تماشا دارد امّا! یک پنجره …