جنون ره نشناس
چه می کشی به رخم ابر آسمانها را کـه بـر…
چه می کشی به رخم ابر آسمانها را کـه بـر…
وزید صاعقه – از من چه مانـد! R…
ژرفای چشمانت تماشا دارد امّا! یک پنجره …
آه … اگر رگبار گیسوی تو دریا دم ن…
من ازتوپُرشده ام درجهان خالی عشق چنانکه…
عشق آمد و آفتابی ام کرد بااین همه ابر، …
تو، قرص ماهی شکسته،دراشکم؛این برکه واره…
ای دوست که ظرفیّت دریا داری تو به انداز…
به زخمه ای که به زخمت زدم چگور شدی زبان…
بنشین که از بی ریایی این گوشه همتا ندار…