توتام، موتام

خو چیشماجی بئوته: ایشتونی؟!
می چیشماجی بئوتم: ایشتونم!
اَمه چیشمون برق زی،
پاسگاه جلو او همه شلوغی میئن!
تله صدا به گوش اَمه
“شمَره چی مرگ بیته؟! چره اَروم نگینین؟!”
تام بزم هیچی نئوتم.
تام بزه هیچی نئوته.
یکدفاء ده همه جا؛ توتام، موتام!
توتام، موتام! توتام، موتام!
امّا اَمه چیشمون، امّا…

لاجون، زمسون ۱۳۸۹

برگردان:

تو در سکوت، من در سکوت

باچشمانش گفت: می‌شنوی؟!
با چشمانم گفتم: می‌شنوم!
چشمان ما، جلوی پاسگاه، توی آن همه شلوغی می‌درخشید!
صدای خروس می‌آمد.
“ًچه مرگتان شده؟! چرا آرام نمی‌گیرید؟!ً”
سکوت کردم و چیزی نگفتم.
سکوت کرد و چیزی نگفت.
بار دیگر همه جا، تو در سکوت، من در سکوت! تو در سکوت، من در سکوت! تو در سکوت، من در سکوت!
اما چشم‌های ما، اما…

لاهیجان، زمستان ۱۳۸۹

یک پاسخ ارائه کنید