زبان گیلکی
گیلکی از گویشهای ایرانی نو است که در بخشهایی از گیلان رواج دارد. گیلکی در کنار تالشی و تاتی منطقه جنوب گیلان از گویشهای عمده این منطقه به شمار میآید،شواهد زبان شناختی نشان از تعلق گیلکی به زبانهای شمال غربی ایرانی دارد. و با زبانهای تالشی، تبری، تاتی هم خانواده است و مشترکاتی با زبانهای کردی، بلوچی، سمنانی و قصرانی دارد.
از زبانهای ایرانی غربی علاوه بر زبانهای ذکر شده میتوان گویشهای مرکزی ایران و گویشهایی که در شمال گویشهای مرکزی رایجاند، مانند تاکستانی، سنگسری، لاسگردی، سُرخهای، هرزنی، کرینکانی و … را نام برد. میان اغلب این گویشها میتوان مناسباتی یافت که حاکی از پیوستگی آنهاست. تاکستانی از جهتی با سمنانی و از جهتی با تالشی شبیه است. (یارشاطر، 1336:31- 41)
زبانهای ایرانی نو را به شیوه سنتی به دو گروه اصلی غربی و شرقی تقسیم میکنند که هر یک از این دو گروه نیز به نوبه خود زیر گروههای شمالی و جنوبی دارند . مبنای اصلی این تقسیمبندیها نوآوریها و ابقای مواردی است که پیشتر در دو زبان شناخته شده ایرانی باستان، یعنی فارسی باستان (جنوب غربی) و اوستایی (غیرجنوب غربی) و نیز در زبانهای ایرانی میانه، یعنی فارسی میانه (جنوب غربی)، پارتی (شمال غربی)، سغدی، سکایی، خوارزمی و بلخی (شرقی) بازتاب داشتهاند. (اشمیت، 1383: 161)
همهی زبانهای ایرانی نو از مجموعه زبانهای ایرانی سرچشمه میگیرند، گو اینکه هیچ یک را نمیتوان جانشین بلافصل زبانهای ایرانی میانهی شناخته شده دانست. (همان: 412)
زبانهای ایرانی نو زبانهایی هستند که پس از فتح ایران به دست مسلمانان در سال 31 ق / 651 م، به تدریج در مناطق مختلف پدیدار شدند و با آن که برخی از آنها همزمان با تعدادی از زبانهای ایرانی میانه رایج بودهاند، از لحاظ ساختاری تحولهایی در آنها مشاهده میشود که آنها را از زبانهای میانه متمایز میسازد. (رضایی باغ بیدی، 1388: 161)
زبانهای ایرانی دوره میانه از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی در سال 330 قبل از میلادتا مدتی بعد از فتح ایران به دست سپاهیان عرب در سال 31 ق / 651 م، در میان اقوام ایرانی تبار رواج داشت. (همان: 77)
زبانهای ایرانی دوره میانه از فارسی باستان پدید آمدند. از میان زبانهای متعدد ایرانی در دوره باستان که همگی از زبان ایرانی کهن منشعب شده بودند، تنها آثار و مدارکی از چهار زبان: مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان بازمانده است. (باقری، 1381: 43)
زبانهای ایرانی باستان اصطلاحاً به زبانهایی گفته میشود که از هنگام جدایی اقوام ایرانی از هم نژادان آریاییشان در هزاره دوم پیش از میلاد تا اندکی پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی در سال 330 قبل از میلاد در میان اقوام ایرانی در پهنهی وسیعی از مرزهای شمالی چین در شرق (در میان قبایل سکایی) تا سواحل شمال دریای سیاه و دریای آزُف در غرب (درمیان قبایل اسکیتی یا سکایی غربی)، و از شمال غربی فلات ایران (درمیان قبایل مادی) تا سواحل خلیج فارس (در میان قبایل پارسی) رواج داشت. (رضایی باغ بیدی، 1388 :19)
زبانها و لهجههای ایرانی خانواده واحدی را تشکیل میدهند که از یک اصل مشترک منشعب شدهاند. این منبع واحد که تمام زبانها و گویشهای ایرانی از آن مشتق شدهاند به طور قراردادی «ایرانی مشترک» نامیده شده است. گویشهای ایرانی خویشاوند که بعدها به زبان تبدیل شدهاند، براساس یک فرآیند دگرگونی که به ادوار باستان (آغاز هزاره دوم ق م) میرسد شکل گرفتهاند از ایرانی مشترک هیچ سند کتبی باقی نمانده است.
بنابراین، تمام زبانهای ایرانی خویشاوند، قدیم و جدید، مکتوب و غیر مکتوب، با سخنگویان بسیار یا کم، تماماً گویشهایی هستند که از ایرانی مشترک مشتق شدهاند و در جریان یک تحول طولانی به صورت زبانهای مستقل در آمدهاند. (ارانسکی، 1378: 26 – 28)
خانواده زبانهای ایرانی یکی از متنوعترین و گستردهترین گروهها از خانواده بزرگ زبانهای هند و اروپای است. گویشوران ایرانی باستان، در پی مهاجرتها و لشکرکشیها به نقاط مختلف و دور از هم پراکنده شدند، قسمتی به شرق و بخشی به غرب رفتند و با مردمان بومی در آمیختند. گستردگی جغرافیایی، اختلاف حکومتی و عقیدتی، نبود راههای ارتباطی، تأثیرپذیری از زبان و فرهنگ بومی و… باعث شد که در طی گذشت زمان، گویشهای گوناگون خودنمایی کنند.
میان مفهوم زبان و گویش یک رابطه دیاللتیکی وجود دارد. شاخه شاخه شدن و پیدا شدن تفاوت میان دو زبان یک قبیله یا ملت که در اصل یک زبان واحد است منجر به تشکیل گویشها میگردد. با این همه در شرایط تاریخی معینی هر یک از این گویشها میتواند منشأ پیدایش یک زبان مستقل گردد. این زبان نیز به نوبه خود میتواند به گویشهای مختلف متحول گردد. (ارانسکی، 1378: 28)
گیلکی یکی از همین گویشهاست که هم اکنون در شرق و مناطقی از غرب استان گیلان رایج است.
ارانسکی گیلکی را یکی از گویشهای گروه زبانهای شمال غربی و مرکزی ایران میداند که مانند یک خط کمربندی در دامنهی جنوبی البرز کشیده شده است (ارانسکی، 1378: 146)
ویلهلم گایگر و کوهن دو زبانشناس آلمانی در کتاب «بنیاد زبانشناسی ایرانی» گیلکی را در کنار زبان تالشی، تبری و تاتی جزو «زبانهای کاسپی» که زیرمجموعهی زبانهای شمال غربی ایرانی هستند، طبقهبندی کردهاند. (مدنی، 1369)
پیرُلکوک، در کتاب «راهنمای زبانهای ایران، ج 2 (1383: 489 – 511).
تحت عنوان «گویشهای حاشیهی دریای خزر و گویشهای شمال غرب ایران»، علاوه بر چهار گویش فوق، گویشهای آذری استان آذربایجان، گویشهای سمنان و چندین گویش اطراف شهر سمنان از آن جمله: سرخهای، لاسگردی، سنگسری، بیابانکی، و افتری را نیز در این طبقهبندی جای میدهد.
باتوجه به مطالعات زبانشناسی، زبانهای ایرانی از آن جمله زبان گیلکی، ادامه و یا زیرمجموعهی زبان فارسی نیستند، بلکه در کنار یکدیگر ادامهی طبیعی و تحولیافتهی زبانهای پیش از خود در دوره باستان و میانهی ایرانی هستند.
گیلکی مانند همه گویشهای ایرانی تحتتأثیر فارسی نو است، چون؛ فارسی نو، یگانه زبان رسمی، فرهنگی و همگانی ایرانیان از آغاز دوره اسلامی به بعد بوده و هیچ یک از گویشهای ایرانی نو از نفوذ آن بیبهره نماندهاند.واژههای فارسی، عربی و زبانهای دیگر، مانند ترکی، روسی نیز در این گویش وارد شدهاند. ولی گویشوران گیلک واژههای زبانهای دیگر را غالباً تغییر داده و با دستگاه آوایی خود تطبیق و آنها را به رنگ و بوی گیلکی در آوردند، بطوری که شناختن برخی از آنها به عنوان یک واژه غیرگیلکی، مستلزم شناختن زبانهای دیگر و دانستن ریشه و بنیاد هر واژه است.
گیلکی مانند سایر زبانها، نیازمندی ارتباطی گویشوران خود را برآورده مینماید و در بعضی از حوزههای معنایی بسیار غنی است. در این گویش برای انواع گیاهان و فرآوردههای آنها، جانوران، پرندگان، محیطهای مختلف جغرافیایی و شرایط متنوع آب و هوایی واژههای متعددی وجود دارد که در زبان فارسی یافت نمیشود.
گیلکی در محدوده استان گیلان از شرق با گویشوران مازندرانی و از غرب با گویشوران تالشی و ترکی و از جنوب با گویشوران تاتی همجوار است و در درون محدوده خود دارای گونههایی است. این گونهها در محدودهی خاص خود لهجههای فراوانی گاه با تفاوت بسیار دارند. از ویژگی مهم گونههای گیلکی تفاوت آوایی در تلفظ واژگان در میان گویشوران مناطق مختلف است اما از نظر ساختار دستوری اختلاف چشمگیری در گونهها دیده نمیشود.
سرزمین گیلان یکی از قدیمیترین سکونتگاههای اقوام ایرانی است و از نظر تنوع زبانی قابل توجه است . اکثر ساکنین جلگه و کوهستانهای شرق گیلان، مرکز گیلان و نیمی از روستاها[1] و شهرهای غرب گیلان گیلک زباناند. در جنوب گیلان در رودبار در مناطق همجوار با لاهیجان و سیاهکل و رشت گویشوران گیلک زبان زندگی میکنند که مرز زبانی آنها با تاتی چندان مشخص نمیباشد.
در غرب گیلان شهرهای رضوانشهر، پرهسر، اسالم، لیسار، آستارا که در نزدیکی دریای کاسپین قرار گرفتهاند و شهرهای ماسال، شاندرمن که در منطقه دشت قرار گرفته و ماسوله در منطقه کوهستانی واقع شده است و روستاهای کوهستانی صومعهسرا، فومن، شفت، امامزادهابراهیم تا نزدیکیهای رودبار، اکثریت جمعیت تالشی زباناند. در شهرها و روستاهای جنوب گیلان گویشوران تات ساکنند. بخش عمده جمعیت رودبار بویژه، رودبار مرکزی، رستمآباد، رحمتآباد و در منطقه عمارلو در دو بخش به نامهای خورگام به مرکزیت پرهسر و فاراب به مرکزیت جیرنده به زبان تاتی سخن میگویند. (علیزاده، 1389: 9 – 8)
علاوه بر سه زبان بومی (گیلکی، تالشی، تاتی) و زبان رسمی کشور (فارسی) کردی، لری، ترکی و ارمنی در این استان گویشورانی دارد. ترکها در آستارا و مناطق ساحلی شهرستان هشتپر و مناطق کوهستانی آن و در لوشان و منجیل ساکنند. کردها و لُرها در جنوب گیلان در عمارلو، خورگام، رودبار و لوشان زندگی میکنند. در جنوب تالاب انزلی، ترکهایی که سالها قبل از قفقاز مهاجرت کردهاند زندگی میکنند، در شهر بندرانزلی تعدادی خانوار ارمنی زندگی میکنند. ترکی در انزلی گویشوران قابل توجهای دارد.
ساکنان منجیل عمدتاً کردهای مهاجر و ترک زبانانی هستند که از استانهای زنجان و قزوین به این منطقه نقل مکان کردهاند، در گنجه از توابع رستم آباد، و نیز عمارلو و جیرنده کرد زبانانی مقیم هستند که در ادوار مختلف تاریخی از جمله دوره صفویه، افشاریه و قاجار از کرمانشاهان، قوچان و به قولی از سلیمانه عراق به این منطقه کوچانده شدهاند. ساکنان لوشان عمدتاً ترکها، لُرها و لکهای مهاجر هستند، برخی از ایلات لُر مانند «چگینی»، «غیاثوند» و «مافی» در دوره قاجار از خرم آباد به لوشان کوچانده شدهاند.
از منظر تنوع آوایی، گیلکی را میتوان به شش دسته تقسیم کرد:
1 – گونه شرقی جلگهای: که از لشتنشاء و بندر کیاشهر تا چابکسر در امتداد دریا در شهرها و روستاهای آستانه اشرفیه، لاهیجان، لنگرود، رودسر، رایج است و در استان مازندران در شهرهای رامسر، تنکابن، چالوس و نوشهر گویشورانی دارد.
2 – گونه شرقی کوهستانی: که از کوهستانهای شرق رودبار، دیلمان و سیاهکل تا املش و اشکورات در استان گیلان و همچنین در استان مازندران تا کوهستانهای دو هزار تنکابن گویشورانی دارد. این گونه معروف به «گویش گالشی[2]» است.
3 – گونه غربی فومنی[3]: در شهرها و روستاهای شهرستانهای فومن، شفت، صومعهسرا گویشورانی دارد.
4 – گونه غربی مرکزی: که در شهرهای سنگر، کوچصفهان، خمام، انزلی، تا محدودههایی از شهرستان رضوانشهر گویشورانی دارد.
5 – گونه رشتی: که در مرکز استان گویشورانی دارد.
6 – گونه جنوبی[4]: که شامل شهرهای رستمآباد، رودبار، منجیل و لوشان میشود. گونه گیلکی با زبان تاتی رایج در این منطقه آمیختگیهایی دارد.
تاکنون، پژوهشهای بسیاری دربارهی زبان گیلکی، به چاپ رسیده است.
بخشی از این پژوهشها را خارجیها منتشر کردهاند، از جمله نخستین بررسی پیرامون زبان گیلکی در سال 1775 . م توسط گملین S.G.Gmelin محقق روسی انجام پذیرفته که در آن گزارشی از گویشهای سواحل جنوبی دریای خزر ارائه شده است.
در سال 1842 م، الکساندر خودزکو Alexander Chodzko، ایرانشناس روس، کتابی با نام Specimens of the poetry of persia دربارهی زبانهای کرانهی جنوبی دریای خزر در لندن منتشر کرد.
ای . ن . برزین I.N.Berezin، که در فاصلهی سالهای 1842 تا 1845 در ایران به سر برده، اولین کسی است که دستورِ زبانِ گیلکی را در کتابی با نام Recherché sur les dialects persans نوشت.
برنارد دورن B.Dorn، ایرانشناسی آلمانی تبار، در فاصلهی سالهای 1860 تا 1866 کتابی با نام
Beitrage zur kenntniss der iranischen sprachen در سن پترزبورگ چاپ کرد که بخشهایی از آن به زبان گیلکی اختصاص داشت.
ویلهم گایگر Wilhelm Geiger دیگر ایرانشناس آلمانی، در دو کتاب خود مباحثی را به زبان گیلکی اختصاص داد:
; Kleinere dialekte und Dialektgruppen.
Die Kaspischen dialkte, grundriss der iranischen philologie.
گ . ملگونف G.Melgunov ایرانشناس روس، در سال 1868، تحقیقات خود را در زمینهی دستورِ زبانِ گیلکی و مازندرانی، در کتاب Essai sur les dialects de Mazanderan et de Gilan در جلد 22 مجلهی انجمن آسیایی آلمان به چاپ رساند.
در سال 1930، دانشمند و ایرانشناس دانمارکی، آرتورکریستن سن A.Christensen، کتابِ توصیفِ ساختمانِ دستوریِ زبانِ گیلکی بر پایهی گویش رشت را نوشت. انتشارات سروش این کتاب را با ترجمهی جعفر خمامیزاده منتشر کرده است.
در سال 1953، سه تن از ایرانشناسان شوروی؛ زاوایالووا V.I.Zavayalova، سوکولووا V.S.Sokolova و پاخالینا T.N.Pakhalina گیلکی را از دیدگاه زبانشناسی مدرن، مورد مطالعه قرار دادند.
زاوایالووا در سال 1955 مباحثِ فونتیکِ زبانِ گیلکی را در کتابی با نام Fonetika gilanskovo i mazandaranskovo yazykov در لنین گراد به چاپ رساند. یک سال بعد، همین دانشمند دربارهی دستگاه فونولوژیکی زبان گیلکی مقالهای جامع، در مسکو انتشار داد. مجموعهی این مطالعات سرانجام به تألیف کتاب زبان گیلکیyazyk؛ Gilyanskij با همکاری و. س. راستارگویوا؛ آ.آ. کریمووا. ک، محمدزاده؛ ل.ا. پیری کو؛ د.ای.ادلمان؛ و به سرپرستی و.س. راستارگویوا، به سال 1971 م، در مسکو منجر شد.
و تازهترین اثر از پژوهشگران خارجی در ارتباط با زبان گیلکی، توصیفی از ساختمان صرفی و نحوی «زبان گیلکی »است که توسط پروفسور دونالداستیلو با حمایت موسسه «ماکس پلانک» آلمان برای دانشنامه ایرانیکا، جلد دهم نوشته شده است.
از میان ایرانیانی که به مطالعه زبان گیلکی پرداختند. محسن ابوالقاسمی «زبان گیلکی» در سخن شماره 21، سال 1350؛ کریم کشاورز، الف: «برخی ویژگیهای صرف و نحو گیلکی» نخستین کنگره تحقیقات ایرانی، 1350 . ب: «مضارع و ماضی ملموس» راهنمای کتاب، س 5، ش 8-9، 1350؛ عبدالکریم گلشنی «گیلکی» در چهارمین کنگره تحقیقات ایران، سال 1352؛ مصطفی فرضپور ماچیان «زبان و فرهنگ ماچیان، 1343؛ جهانگیر سرتیپپور»، ویژگیهای «دستوری و فرهنگ واژههای گیلکی»، 1369؛ محمود رنجبر – رقیه رادمرد «بررسی و توصیف گویش گالشی»، 1382؛ جعفر بخشزاد محمودی، دستور زبان گیلکی، 1385؛ نادر جهانگیری، «گویش گیلکی لاهیجان»، توکیو 2006 میلادی؛ احمد سمیعی «پیشوندهای فعلی در گویش گیلکی و راههای بازشناسی آنها»، 1380؛ محمدرضا پورجعفری «نشانههای مصدری و پیشوند در گویش گیلکی دو لاب»، 1371؛ سیدحنان میرهاشمی الف: «نمود کامل در زبان گیلکی»، ب: «انواع بند در زبان گیلکی»، 1391؛ گیتی شکری، «بررسی برخی تغییرات در افعال مرکب و اسنادی گویش گیلکی»، 1380؛ ایران کلباسی، «تنوع لهجهها در گویش گیلکی»، 1371؛ مسعود پورهادی – بیژن شهرستانی «بررسی ویژگیها و ساختار زبان گیلکی، گویش رشتی»، 1384؛مریم دانای طوسی – علی درزی، «ساخت غیرشخصی در گویش گیلکی لاهیجان»، 1383، محمد مهدی واحد لنگرودی، «ترتیب کلمات اصلی در جملات ساده و جفتهای همبستگی در گویش لنگرودی»، 1382؛ محمدحسن دوست «اشتقاق چندواژه گیلکی»، نامه فرهنگستان 5/1؛ وحید بصیرت – علیرضا قلی فامیان، «به سوی اطلس زبانی گویش گیلکی»، 1390؛ جهاندوست سبز علیپور، «پیشوندهای فعلی در گویشهای گیلکی، تالشی و تاتی»،1392؛ مریم سادات فیاضی، «تکرار در گویش گیلکی»، 1392؛ محمدرضا فلاحتی – مرتضی یمینی، «ترکیبات حرف اضافهدار گیلکی»، 1383؛ محرم رضایتی- جهاندوست سبز علیپور، «ریشه و ماده فعل در تاتی، تالشی و گیلکی»، 1387؛ عالیه کرد زعفرانلوکامبوزیا – منصور شعبانی، «برخی از فرآیندهای واجی در گویش گیلکی رودسر»، مجله زبان و زبانشناسی؛ سیدحنان میرهاشمی، الف: «ویژگیهای فعل «داشتن» در زبانهای گیلکی و فارسی»، 1392؛ ب: «پیشوند فعلی /bv-/ در گذشته ساده گیلکی از تکوین تا تصریف، 1391 را میتوان برشمرد. همچنین پایاننامههای دانشگاهی زیر در حوزه مطالعات زبانشناسی زبان گیلکی قابل ذکراند:
پایان نامه دکتری مسعود پورریاحی (1353) با عنوان «بررسی گویش گیلکی رشت»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد فرانک ادیبی (1350) با عنوان «گویش گیلکی رشت»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد معصومه جمشیدی (1373) با عنوان «توصیف نظام آوایی گیلکی رشت»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد عبدی ولمی (1376) با عنوان «پیوند گویش گیلکی با زبانهای باستانی ایران»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد نصراله جعفری (1379) با عنوان «زمان و نمود (در عبارت فعلی) گویش گیلکی رودسری؛ پایاننامه کارشناسی ارشد مصطفی حقیری لیمودهی با عنوان «بررسی گروه اسمی و گروه فعلی گویش گیلکی صومعهسرا»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد سیده لعیا جلالی امام (1380) با عنوان «بررسی گویش املشی»؛ پایان نامه کارشناسی ارشد، مژگان مصباح کیایی (1380) با عنوان «بررسی تفاوت ساختواژی واژهها در دو گویش گیلکی رشت (گویش غرب گیلان)و گیلکی لنگرود (گویش شرق گیلان)؛ «پایاننامه کارشناسی ارشد ارسلان عبدالهزاده (1381)؛ با عنوان «نظام آوایی گویش آستانهاشرفیه»؛ پایان نامه کارشناسی ارشد افشین عطایی (1379) با عنوان «بررسی ساختمان گروه اسمی در گویش گیلکی براساس نظریه ایکس – تیره»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد سولماز رستمی نمینی (1383) با عنوان «نظام آوایی گیلکی اوشیان (گونه لپاسری)»؛ رساله کتری ایوب رسایی (1384)، با عنوان «گویش گیلکی فومنات»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد علیرضا فلسفی (1385) با عنوان «نمود فعل در گویش گیلکی لاهیجان»؛ پایاننامه کارشناسی ارشد سید حمزه ملکی ضیابری با عنوان «مقایسه گویش روستای ضیابر و شهر رشت»؛ رسالهی دکتری جهاندوست سبز علیپور (1388) با عنوان «بررسی تطبیقی ساخت فعل در گویشهای تاتی خلخال، تالشی و گیلکی»؛ پایاننامه دکتری فرزاد بختیاری مرکیه (1388) با عنوان «بررسی تطبیقی ساختمان گروه اسمی فارسی و گویشهای تالشی، تاتی جنوبی (آذری)، گیلکی و تبری» و پایاننامه کارشناسی ارشد سید حنان میرهاشمی (1390) با عنوان «تحلیل نحوی نظام انواع بند در زبان گیلکی و ارتباط آن با مقولههای وجه، زمان و نمود».
در این اثر مباحثی مانند ریشه، ماده، انواع مادههای مضارع، ماضی، جعلی، واداری،وندهای فعل ومصدر اعم از تصریفی، اشتقاقی ، صفت مفعولی، ماده ماضی ساز، نمود، وجه، جهت و زمان فعل بررسی شده است. بررسی انواع فعلهای ساده، پیشوندی، مرکب، سببی، فعلهای معین، شبه معین و ناقص از دیگر قسمتهای این نوشته است. در پایان فهرستی از مصدرهای گیلکی را میآوریم تا چشماندازی روشن از تواناییهای زبان گیلکی نسبت به امکانات زبان فارسی و دیگر زبانهای ایرانی نو در دسترس علاقمندان قرار دهیم. این بررسی بر اساس مطالعه هم زمانی است و به هیچ رو منظور مطالعه تاریخی و در زمانی و یا تطبیقی نبوده است.
ساختمان مصدر و فعل یکی از مهم ترین مقوله های دستوری در زبان های ایرانی است.
مصدرها و فعلها جزو آن دسته از عناصر زبانی هستند که ساختمان دستوری آنها به کندی دستخوش دگرگونی و تغییر میشود. با مطالعه، استخراج و توصیف آنها میتوان بسیاری از ویژگیهای باقیمانده از دورههای مختلف زبانهای ایرانی را باز شناخت وزمینه ساز مطالعات بیشتر شد.
علیرغم سایه سنگین زبان فارسی و گرایش گیلک زبانان به تکلم بر این زبان و دو زبانهشدن آنها، گیلکی اصالت زبانی و بسیاری از ویژگیهای آوایی و صرفی – نحوی خود را همچنان حفظ کرده است.
دوزبانه شدن گیلکان در دهههای اخیر بسیاری از واژگان و اصطلاحات گیلکی را از دسترس نسل جدید دور کرده است و اگر این روند بدین گونه پیش برود، دیری نخواهد پایید که در چند نسل دیگر، سخنگویان به زبان گیلکی بسیار اندکتر از کسانی باشند که اینک به گیلکی سخن میگویند.
شایان ذکر است دادههای این پژوهش به شیوه میدانی – کتابخانهای و با بهرهگیری از روش تجربهای، گردآوری و توصیف شدهاند، علاوه بر آن نگارنده خود گویشور زبان گیلکی است و بسیاری از دادهها با شم زبانی او فراهم آمده است.
این اثر غیر از تلاش پیشینیان ، وامدار آقای بیژن شهرستانی است که در تدوین و تبیین مصدرهای گیلکی مرا یاری دادهاند.
مسعود پورهادی
منابع :
[1] – محمدی و عسکری خانقاه در سال 1380 پراکندگی زبانی در روستاهای گیلان را بدین شرح آوردهاند: از مجموع 2948 روستا 1699 روستا گیلک زبان، 491 روستا تالش زبان، 28 روستا تات زبان، 21 روستا کُرد زبان، 14 روستا تُرک زبان، 3 روستا لُر زبان. (پراکندگی اقوام ایرانی در گیلان، دومین همایش ملی فرهنگشناسی دانشکده علوم انسانی، دانشگاه گیلان، 1380.)
[2] – قدیمیترین ساکنین کوهستان البرز و دامنههای جنگلی آن از غرب رودبار تا مشرق گرگان که عمدتاً به شیوه سنتی دامداری امرار معاش میکنند.
[3] – در منطقه فومن، شفت، صومعهسرا، گویشتالشی در مناطق کوهستانی، به ویژه در امتداد نوار طولی کوههای تالش در غرب و جنوبغربی تا رودبار رایج است. تالشی یکی دیگر از زبانهای بومی رایج در گیلان است که به گروه زبانهای شمال غربی ایران تعلق دارد. از گونههای تالشی میتوان، ماسالی، شاندرمنی، شفتی، خوشابری، پرهسری، اسالمی، هشتپری، ماسولهای، عنبرانی، لنکرانی و … را نام برد. در مناطق تالشنشین، خصوصاً هشتپر، اسالم، آستارا، شهرها و روستاها در مقابل سیل مهاجرین ترک زبان تسلیم زبان ترکی میشوند.
[4] – تنوع زبانی در مناطق جنوبی گیلان بسیار چشمگیر است. به غیر از فارسی، گیلکی، ترکی، کردی، لری، تالشی، و تاتی گویشوران قابل توجهای دارند.