نظرات

مهرداد پیله‌ور

وقتی به خوانش “شُخی شعر”های استاد آریاپاد و یا بهتر از آن به شنیدن “شخی شعر”از زبانِ شیرین و مسلط ایشان می‌نشینیم با جهانی از تازه‌گی و نوگرایی روبرو می‌شویم که تحسین‌برانگیز است. “شخی شعر” نگره‌ای متفاوت است که در ادبیاتِ گیلکی شبیه‌ی خود، مانندی ندارد و بایستی به جهت مولفه‌های ممتاز به آن پرداخته شود. طنزی نوین و تامل برانگیز که هم لذتِ عام دارد و هم درک و تامل خاص. زبانی انتقادی که لایه‌های درون متنی آن مخاطب را با خود به چالش می‌کشد. این طنزِ نوگرایِ شعرِ گیلکی بخوبی فاکتورهای یک شعر موفق را بهمراه دارد. مخاطب پس از لذتِ نخستین از “آنِ” شعر به درک و تامل در “آن”های دیگر آن می‌نشیند. رویکردی مدرن و متفاوت که حقیقتن در هیچ دوره‌ای از شعر گیلکی باچنین ساختاری از طنز و مفاهیم لایه‌مند سراغ نداریم. ادبیاتِ گیلکیِ ما در یکی دو دهه‌ی اخیر شاهد تحولات و رخدادهایی بوده که بخوبی توانسته ما را با تکانه‌ای تازه و همسو با ادبیاتِ روز به پیش بَرد اما متاسفانه نمی‌دانم چرا به آن پرداخته نمی‌شود و حال آنکه واکاوی در این زمینه‌ها می‌تواند به سیرتکاملیِ ادبیات‌مان بیش از پیش مدد رساند. اتفاقات و جریان‌های تازه در شعر گیلکی نظیرِ “شُخی شعرِ” جناب آریاپاد و یا “هایکوواره”های جناب پورهادی و هایکوهای علیرضافانی و … نشان از زنده بودن و پویایی زبانی دارد که به آن افتخار می‌کنیم و قدردانی و توجه به چنین حرکت‌ها و نگره‌هایی سوای پاسداشت و حُرمت گذاشتن به این تلاشها می‌تواند به بازخوردها و برآیندهای خوب و موثری منجر گردد که بالندگی و پویاییِ هرچه بیشتر ادبیاتمان را بنمایاند.

*************

رضا دادرس

سال‌ها پیش و در اولین مواجهه با «شعر گیلکی» تنها شاعری که در ذهنم رخ می‌نمود زنده‌یاد “شیون‌فومنی” بود و نمی‌توانستم نفر دوم یا سومی را در نظر داشته باشم یا نام ببرم! احتمالا این برمی‌گردد به عدم توجه من به مقوله شعر در آن روزها و دل‌‌مشغولی‌های دیگری که داشتم… البته روشی که شاعر مورد بحث برای انتشار آثار خود از آن بهره می‌برد، یعنی ضبط روی نوارکاست نیز بی‌تاثیر نبود؛ این کاست‌ها همه‌گیر بودند و همیشه در دسترس… بعد‌ها هر وقت با شعری گیلکی رو به رو می‌شدم بیشتر آن‌ها از نظر من غم‌ناله بودند. این‌که زندگی در گذشته بسیار سخت بوده… کار کشاورزی آدم را پیر می‌کند… غم از دست دادن پدر و مادر سخت است… و از این دست شعر‌ها که من خیلی با آن‌ها ارتباط برقرار نمی‌کردم و در حال حاضر نیز چنین ذائقه‌ای دارم. البته تاکید می‌کنم در آن دوره من مخاطب جستجوگر شعر نبودم. در کنار این گونه اشعار موزون گیلکی نوع طنز آن هم موجود بود که اغلب شامل مفاهیم اروتیک و الفاظ رکیک بود. گویا نیت فقط خنداندن یک جمع دوستانه بود! این شعرها معمولاً در دورهمی‌های خودمانی و خصوصی و توسط یک شخص طناز قرائت می‌شد و مخاطبان با خنده‌های بلند پاداش‌ شاعر یا شخصی که شعر می‌خوانده را می‌پرداختند. معمولا محتوای این شعرها خیلی داری اهمیت نبودند و چیزی که اهمیت داشت کله‌به‌کله آوردن قافیه بود و گنجاندن الفاظی که لحظاتی شاد را تضمین نماید. نوع دیگری هم از شعر بود که سینه‌به‌سینه روایت می‌شد و شاعر آن در بیشتر مواقع گمنام بود. این شعرها موقع کار کشاورزی یا در طول روز هنگام کار و بی‌کاری زیر لب‌ها زمزمه می‌شدند و خیلی هم ابائی نداشتند واژگان فارسی را نیز پوشش دهند. حال با این تمهید کوتاه می‌رسم به شعر طنز گیلکی (شُخی شعر) جناب محسن آریاپاد تحت عنوان الو…!؟ عنوان شعر تا حد زیادی تکلیف مخاطب را -حتی اگر مجموعه شعر را نخوانده باشد- روشن می‌کند. همه ما می‌دانیم که الو از همان واژه انگلیسی هلو آمده است و معنی آن سلام است البته سلام از نوع ارتباط تلفنی آن. این الو همین ابتدا به ما می‌گوید شعرها فارغ از سبک‌و‌سیاق خود در دوره اکنون و معاصر سیر می‌کنند. شاعر می‌توانست برای داوینچی نامه بنویسد یا حافظ را مورد خطاب قرار دهد اما این کار را نکرد. او با در نظر گرفتن عنصر خلاقیت و نگره‌ای که به مقوله طنز دارد تصمیم گرفت به داوینچی یا حافظ زنگ بزند؛ تماس بگیرد و با آن‌ها مکالمه داشته باشد. البته الو مفهم دیگری را هم پشتیبانی می‌کند و آن برقراری دیالوگ و گفت‌و‌شنود و ساختار دموکراسی خواهانه نهفته در این واژه است. در تئاتر چند خط روی پرده یا لت کشیده می‌شود و بازیگران به آن پنجره می‌گویند و مخاطب هم این پنجره را باور دارد و آن را می‌پذیرد. در این‌جا نیز عدم پاسخگویی شخصیت‌ها از آن طرف خط به عنوان یک قرارداد برای منِ مخاطب قابل درک و پذیرفتی‌ست هرچند مولف خود رندانه پاسخ‌ها را به قاعده درک و دریافت مخاطب مکتوب نموده است. در این شعر‌ها شوخی‌ها خردمندانه طراحی شده‌اند و طنز دغدغه افزایش مخاطب را ندارد بلکه به کیفیت کار می‌اندیشد. متاسفانه در بیشتر موارد وقتی پای طنز به میان می‌آید مخاطب عادت دارد صاحب اثر لقمه بگیرد و در دهانش بگذارد! و نیازی نباشد مخاطب خیلی دست‌و‌پا بزند که چیزی را کشف کند. حتی این امکان وجود دارد مخاطب آگاهانه یا غیرآگاهانه تجربه‌ای را از سر گذرانده باشد که شرط لازم آن مشارکت و مکاشفه‌ در اثر ‌بوده و لذتش را برده اما گویا کماکان چنین سهل ‌و ‌آسان خواهی‌هایی رواج دارد. این یک قرارداد نانوشته و دوسویه بین مخاطب و صاحب اثر است که زیاد به همدیگر سخت نگیرند! چرا که امکان دارد مخاطب حوصله‌اش سر برود و اصطلاحاً کانال را عوض کند. اما شوخی شعرها تن به چنین قراردادی نداده‌اند. شُخی شعر شوخی می‌کند اما در شوخی‌هایش جدی است. این شُخی شعرها عصا قورت نداده و با هر سلیقه‌ و سطح آگاهی می‌شود به آن نزدیک شد و با آن ارتباط گرفت و لذت برد ولی گاهی درک جزییات موجود در محتوای طنز  پیش‌نیازهایی را طلب می‌کند -مثلا امکان دارد مخاطب داوینچی و نقاشی لبخند ژکوند را بشناسد اما داستان زنِ پشم فروش را نداند- اما اشکالی نیست؛ می‌رود جستجو می‌کند و حالش را می‌برد.

*************

شهرام دفاعی

پرداختن به طنز همیشه ظرافت‌ها و دغدغه‌های خاص خودش را دارد. لبه‌ایی است تیز و باریک مرز بین طنز و لودگی و غفلت و هوشیاری است. اما ماندن در شکل مطلوب آن و نلغزیدن در ورطه‌ی فکاهه و لودگی کار بسیار سختی است که با توجه به شخصیت والای استاد آریاپاد در ادبیات گیلکی؛ نگرانی از آن بی‌مورد است.
این طنز با توجه به استفاده از واژگان خوب و اصیل گیلکی بسار تاثیرگذار است. ریتم مشخصی دارد و استفاده از قافیه در برخی موارد و موزون بودن آن تا حدی؛ جذابیت خاص خودش را دارد.
البته شاعر سعی کرده تا مخاطب عام را نیز همراه کند و خلق اثر را در محدوده‌ی حوصله آنها بنشاند اما محتوای این طنز بنظرم گاهی از محدوده‌ی ذهنی مخاطب عام و خوشایندهای او پا را فراتر می‌نهد و درکش را منوط به شناخت ادبی و تاریخی و هنری می‌نماید که خود حاصل اشراف و جهان‌بینی شاعر این اثر می‌باشد.
بنظرم جنس طنز اگر دلنشین و دست‌یافتنی به لحاظ درک مخاطب؛ و همچنین قابل تامل و کشف رمز در لایه‌های پنهانش به لحاظ اندیشگی باشد؛ بسیار ارزشمند است.
تصور می‌کنم که جناب آریاپاد در کنار اشعار شیوایشان، دغدغه‌مندی‌های بسیار اجتماعی و ادبی و فرهنگی و مذهبی داشته اند که تبیین آن مگر از طریق ژانر طنز امکان پذیر نبود! و آثار کلاسیک‌شان هرگز نتوانستند این دغدغه‌مندی و این سئوالات بی‌شمار را پاسخگو باشند.
انتخاب این سبک و آنهم در اوج کمال و پختگی و تجربه‌مندی شاعر در این سنین،  تصمیم بسیار درستی بود چرا که استاد در معاشرت و ارتباطات ادبی گشاده‌رو و بی‌تکبر و طنزمآب هستند و می‌دانند که طنز چه تاثیر شگرفی در اذهان عمومی و اقناع سختگیرانه خواص ادبی دارد.
بهرحال ذات هنر بنوعی اعتراض است و طنز ابزاری است قوی برای بیان آن.
بنظر می‌رسد که شاعر با ظرافتی خاص سئوالات نقش بسته در ذهن خود را به اندیشه‌ی مخاطب گره می‌زند و در سطرسطر طنزش پرسشگر است.
از حضور فلسفه در اشعار خیام تا به رخ کشیدن هنر گیلان در داستان صوراسرافیل که حسی ناسیونالیستی و البته معرفت‌گونه داشت تا بیزاری از ایجاد اختلاف در ابتدای خلقت و حتی سختگیری و بی‌رحمی نقد و تهدید به ارجاع خیام به “کمیسیون شعر گیلکی” از نقاط گفتنی اثر استاد آریاپاد بود.
برای این بزرگمرد ادبیات گیلان آرزوی سلامتی و طول عمر دارم.
سایه‌شان مستدام.

یک پاسخ ارائه کنید